آنچه امروزه در خیابانهای تهران و دیگر شهرهای ایران میگذرد، صحنهٔ جنگی عمیق، همهجانبه و دامنگستر بین مردم بهستوهآمده با فاشیسم فرتوت دینی است؛ جنگی که زنان و دختران آگاه و رزمندهٔ ایران، پیشتاز، جلودار و موتور محرکهٔ آن هستند. حکومت میخواهد این جنگ را به «حجاب و عفاف»! تنزل دهد. گویی حکومت طرفدار عفت و پاکدامنی جامعه و آحاد آن است در طرف مقابل اکثریت مردم ساز دیگری را میزنند. گویی اصل دعوا بین باحجاب و بیحجاب است. انگار اگر این مشکل حل شود، اصل نظام از سرنگونی نجات پیدا خواهد کرد. این یک خرمردرندی آشکار برای ایزگم کردن اصل دعوا یعنی جبههبندی اصلی است. در این جبههبندی فاشیسم دینی در یکسو ایستاده است، مردم و مقاومت در سوی دیگر. این جنگی تمامعیار و سازشناپذیر است؛ جنگی با قدمت چهار دهه خونین و پر از فراز و نشیب.
مردم ایران میخواهند این نظام اهریمنی را از بیخ و بن برکنند و آن را عبرت تاریخ و جهان معاصر کنند. بوقچیان حکومت میکوشند بهشیوهٔ نخنمای آریامهری، ستیز بیتنازل زنان آگاه ایران با قوانین زنستیزانه و آپارتاید جنسی را القای کشورهای غربی بنامد. تمایل رشدیابندهٔ مخالفت با «حجاب اجباری، دین اجباری و حکومت اجباری» را «دروغ بزرگ»، «دسیسه و توطئه خارجی برای اهداف استعماری»، «سکولایزه کردن جامعه» بنامد اما ناخواسته در دل همین انگزنی به نارضایتی انفجاری جامعه و انزوا و شکست حاکمیت اعتراف میکند:
«دشمن، جمعیت قلیل خود را با حجم سنگین امواج رسانه (پروپاگاندا) زیاد و خاستگاه اکثریت جامعه نشان میدهد، اما ما هنوز نتوانستهایم مطالبات اکثریت مطلق مردم برای برخورد با مروجان فساد اخلاقی و سبک زندگی بیگانه را بهدرستی نشان دهیم.» (جوان. ۱۰اردیبهشت ۱۴۰۳)
این شکست بهگونهیی دیگر در سایت بهارنیوز (۵ اردیبهشت ۱۴۰۳) انعکاس یافته است. این سایت با اشاره به لباس نظامی پوشیدن تعدادی آخوند و جوجه آخوند در سیرک مضحک برپا شده در قم برای پشتیبانی از نیروی انتظامی - در جریان راهاندازی گشت منفور ارشاد- با تعریض و استهزاء نوشته است:
«اولین نکتهٔ قابل توجه این است که چنین کاری (پوشیدن لباس جنگ) در تجمعی برای حمایت از رفتار نیروی انتظامی انجام شده است!... ترتیب پوشیدن این لباس، دو معنا بیشتر ندارد:
۱- نیروی انتظامی صاحب صلاحیت در این موضوع نیست.
۲- دعوت نیروی انتظامی به رفتاری مغایر با وظیفهاش (اعمال رفتار نظامی) و درخواست اعمال رفتارهای خشونتآمیزی که این نیرو، عاملان آن را خاطی میداند! نکتهٔ بعدی مهمتر است: این افراد اگر واقعاً معتقد به شرایط جنگی و حملهٔ نظامی به مخالفان نظر خود هستند، پس چرا جنگ را شروع نمیکنند؟! اینجا که غزه نیست که بهانهٔ بستن راه وجود داشته باشد. افرادی که چنین لباسهایی را به تن این افراد پوشاندهاند، میدانند که فقط اجازهٔ مانور چنین کاری وجود دارد و هیچ عاقلی در مجموعهٔ قدرت یک لحظه هم به جنگ داخلی فکر نمیکند. این را مردم هم میدانند.»
منظورش این است که بازندهٔ قطعی جنگ با اکثریت مردم حاکمیت است. این سیرکها و مانورهای پوشالی فقط رقت و فلاکت گردانندگان آن را برملا میکند. مخاطب عاقل با دیدن این وضعیت به یاد «دون کیشوت» و سرشاخ شدن او با پرههای غولپیکر آسیابهای بادی میافتد. نتیجهٔ این جنگ از پیش معلوم است.
«شاید تنها کسانی که توهم امکان جنگ را دارند همان بندگان خدایی باشد که این لباس را تن کردهاند و احساس دلاوری قبل از عملیات دارند. به این ترتیب دیگران آنها را به شکل دونکیشوتهایی قابل ترحم میبینند که درک درستی از واقعیت و شرایط اجتماعی ندارند. نتیجه اینکه کاری که قرار بود پیام قدرتنمایی را ارسال کند، پیامی کاملاً عکس آن را مخابره میکند»!
این چند سطر آینهٔ تمامنمایی از وضعیت فلاکتباری است که خامنهای به آن دچار شده است. آخوندهای اجیرشده و لباس نظامی پوش او بههمراه عمله و اکرهٔ سرکوب در گشتهای منفور ارشاد و گلههای کبودپوش حجاببان، دونکیشوتهای قابل ترحمی را بهذهن متبادر میکنند که با شمشیرها و نیزههای چوبین میخواهند به جنگ یک «خلق قهرمان» بروند؛ خلقی که سلسلهٔ شاهان را به خاکستر تاریخ سپرد و عزم جزم کرده است، شیخان نوکیسه را نیز به آنان محلق گرداند.