مجاهدینی که در مانورهای گوناگون با تیپها و لشگرهای زرهی در بیابانهای سوزان عراق، صدای نافذ و قدرتمند او را از پشت بیسیم فرماندهی شنیدهاند، به یاد دارند که سمت رسمی و اعلامشدهٔ او «جانشین فرماندهی کل ارتش آزادیبخش» بود. فرماندهای پرصلابت که پیچیدهترین مانورهای زرهی را در شرایط دشوار به پیش میبرد و تغییر شرایط تاکتیکی نمیتوانست آرامش و تعادلش را به هم بریزد.
چنین ظرفیت و سعهٔ صدری اینچنین، بیگمان پیش و بیش از آنکه محصول ویژگیها و سجایای فردی او باشد، برآمد یک مبارزه سهمگین با شاه و شیخ و جنگی تمامعیار با فاشیسم مذهبی و آپارتاید جنسی آن بوده است؛ فاشیسمی که بارزترین خصیصهٔ آن زنستیزی است.
زنی از زنان مسئول و هدایتگر جنبش
این فرماندهٔ والا مقام از آن زنانی بود که مریم رجوی در کتاب «زنان نیروی تغییر» در وصفشان میگوید: «در شرایطی سکان رهبری جنبش را محکم در دست گرفته و به پیش میبرند که چشمانداز موفقیت برایشان دیده نمیشود. تعادلقوا در عراق و در سطح منطقه علیه این مقاومت بود. شانس و تصادفی به یاری آنها نیامد. آنها در شرایط متحولی این جنبش را رهبری کردند که الگوی تجربهشدهای برایشان وجود نداشت. و با هوشیاری تصمیمهای صحیح، ریسکپذیری و از خود گذشتگی، تمام حلقات این پایداری را ساختند. رهبری زنان که در شهر اشرف به آزمایش کشیده شد، عبور شجاعانه با روحیه و پایدار از دل سختیها و ضربهها بود».
باز بهقول مریم رجوی او از زنان جبرشکن و رهاشدهای بود که «ترس از شکست و ضعف نشان دادن در مقابل هجوم سختیها را از خود دور کردند و به جای فرو ریختن، آموختند که قدرت غلبه بر شکست را در خود پروراندند»
سرآمد و پیشرو زنانی که «وقتی تجربه کردند که نقش مستقل و مسئول آنان چقدر در پیشبرد مبارزه با استبداد مذهبی راهگشاست، از دنیای غیرمسئول و کنشپذیر و از دنیای زنی که تنها با اتکای دیگری اعتبار مییابد، به دنیای زن مسئول که هدایت یک مبارزه را با همهٔ پیامدهای آن بهدست میگیرد، قدم گذاشتند».
او از زنان قهرمان و پیشتازی بود که در هدایت یک تشکیلات عظیم باید از قوانین برآمده از انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین تبعیت میکرد و حتی به اندازه لمحهای به منافع فردی میدان نمیداد. از آنانی که «پیوسته باید تغییر کنند، پیوسته باید بیاموزند و آموزش دهند. پیوسته باید راههای نو را کشف کنند و شیوههای نو در پیش بگیرند. آنها با دنیایی با قوانینی جدید وارد شده بودند که ایستایی و سکون نمیپذیرفت و هر توقفی بازگشت به دنیای پیشین بود. به دنیایی قدم گذاشته بودند که اگر هر روز و هر لحظه با تضادها و مشکلاتش درنمیافتادند، به عقب باز میگشتند. از این رو از تزلزل به استواری رسیدند و مقابله با سختیها را به روحیهٔ دائمی خود تبدیل کردند».
رزومهٔ افتخار
مجاهد کبیر عذرا علوی طالقانی متولد ۱۳۳۳ در تهران بود. از زمان دانشجویی در رشته مهندسی شیمی در دانشگاه صنعتی شریف هوادار مجاهدین شد و در ۱۳۵۵ به عضویت سازمان در آمد. بیوقفه و به مدت ۴۷سال درگیر مبارزه تمامعیار حرفهیی و تشکیلاتی با دیکتاتوریهای شاه و شیخ بود.
او عضو مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران از سال۱۳۶۴، عضو شورای ملی مقاومت از سال۱۳۷۱، عضو ارشد شورای رهبری و شورای مرکزی مجاهدین از سال۱۳۷۲ و جانشین فرمانده ارتش آزادیبخش ملی ایران از سال۱۳۷۲ تا ۱۳۷۶ بود.
در سال۱۳۶۶ فرمانده یک تیپ رزمی زنان در ارتش آزادیبخش ملی را بهعهده داشت و آن را در سلسله عملیات آفتاب، چلچراغ و فروغ جاویدان فرماندهی کرد.
در دوران پایداری پرشکوه پس از جنگ و اشغال عراق، ۱۴سال در ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش آزمایش ایستادگی، سرفرازی، جنگاوری و «میتوان و باید» از سر گذراند.
پیشتاز ارزش ارزشهای مجاهدین
واپسین آزمایش برای این سردار ارتش آزادی اینگونه مقرر شده بود که در کشاکش با بیماری به سوی رفیق اعلی پر بکشد. تحت مسئولان و همرزمانش او را با نام ساده و بیپیرایهٔ «خواهر سوسن» صدا میزدند و میشناختند. برای آنان این نام، یادآور تواضع، افتادگی، خاکیبودن، پیشقدم شدن در نبرد ایدئولوژیک، در قیدوبند نام و نشان نبودن، مقدم دانستن دیگران بر خود و ارزش ارزشهای مجاهدین بود؛ یعنی خود را «نوکر دوم» و «کلفت دوم» خلق دیدن و به آن افتخار کردن.
این همان ارزشی است که ستارخان به آن مباهات میکرد و شاکلهٔ مناسبات تشکیلاتی مجاهدین با آن سرشته شده است. این ارزش را مجاهدین مدیون درک جایگاه و آموزههای پیشوای عقیدتی خود، علی (ع) هستند که از طرف پیامبر «ابو تراب» لقب گرفته بود.
در روزگاری که فرعون ولایت فقیه برای حفظ قدرت، بیمحابا حرث و نسل ایران و منطقه را به آتش میکشد، آه! که این ارزش تا چه اندازه میتواند رهاییبخش و بنبست شکن باشد.
او بیگمان با این ارزش و در این ارزش جاودانه شد.
سردار والای دیگری از ارتش فدا و آزادی
توصیف مجاهد کبیر عذرا علوی طالقانی را واژهها به ناتوانی پناه میبرند و اشک از قلم پیشی میگیرد. کلام شیوای رهبر مقاومت، مسعود رجوی بهترین حسن ختام است؛ و بهراستی حق مطلب را ادا کرده است:
«سردار والای دیگری از ارتش فدا و آزادی، جاودانه و رستگار شد. یکی از برجستهترین زنان انقلابی معاصر ایران، فدیهٔ مجاهدین در شب عید غدیر در آستان امیر مؤمنان و ملت ایران.
با پدرش آقای نورالدین علوی طالقانی روحانی برجسته که بارها در روزگار ستمشاهی به زندان افتاده بود و جرمش کمک و تبلیغ برای مجاهدین بود، در زندان قصر همبند بودم. یاد پدر طالقانی به خیر تا چون «ابر بگرید». خواهر سوسن از خویشاوندان نزدیک پدر طالقانی روح راستین انقلاب ضدسلطنتی بود
در انتخابات دوره اول مجلس شورای ملی در سال۱۳۵۸ در تهران، وزارت کشور خمینی خودش خواهر مجاهد عذرا علوی طالقانی را نفر پنجاه و سوم تهران با بیش از ۳۰۸هزار رأی اعلام کرد. هر چند که این انتخابات آکنده از تقلب و از بین بردن آرای مجاهدین به طرق گوناگون توسط آخوندها و کمیتهها و پاسداران و «اتاق تجمیع» آرای آن روزگار در وزارت کشور خمینی بود».