معلم کیست؟
هر کس به خاطرات کودکانهٔ خود رجوع کند، پاسخ را بهخوبی درخواهد یافت. اگر امروز نگاه ما بهنرمی بر کلمات میلغزد و قدرت خواندن و نوشتن داریم، اگر جهان پیرامون را به اندازه خود میشناسیم و قادر هستیم بهعنوان یک شهروند با دیگر آحاد جامعه ارتباطات فرهنگی و اجتماعی داشته باشیم، اگر دانش ما چراغ راه ماست و... اینها را همه مدیون آموزگاران خویش هستیم. آنها بودند که ما را شریک دانستههای خویش کردند. آموختهها و تجربههایشان را بیدریغ در اختیار ما نهادند. این کار آنها، رسالتی در عداد رسالت انبیاست؛ زیرا پیامبران نیز آموزگاران بشر بودهاند. ادای این رسالت طبعاً از وظیفه خشک و خالی برنمیآید. کار بخشنامهها و دستورالعملهای اداری نیست؛ نیاز به عشقی وافر از جنس پرداخت و پرداختگری دارد. بنابراین تکریم معلم و شناخت منزلت او در هر جامعهای از نشانههای رشد فرهنگی است.
موضوع کار معلم انسان است
معلمی یک حرفه صرف نیست. با انسانها سر و کار دارد. کدام انسانها؟ انسانهایی که در نخستین مراحل رشد فکری و اجتماعی خویش قرار دارند؛ یعنی کودکان.
کودکان، سرمایههای آینده کشور هستند. این آینده از هماکنون با دستهای معلم ساخته میشود. بنابراین معلم نه نیروی بازوان خود که اندیشه، عمرمایه، احساس و عاطفه خود را در گرو میگذارد و آن را هزینه میکند تا نوباوگان یک کشور را به آیندهای روشن راهنمون شود.
کار معلم بر اساس تعقل، تفکر، مشاهده، تجربه و نظریه است. او هر گاه که توانسته است در یک نظام آموزشی صحیح این زنجیره را دنبال کند، باعث ایجاد تغییر و تحول شده است. اگر نگاهی به تاریخ جنبشهای انقلابی طی دهههای اخیر در میهنمان بکنیم، آموزگاران و فرهنگیان بهعنوان سرمشق دانشآموزان در صحنه عمل اجتماعی همیشه حاضر و دارای نقش و تأثیر بودهاند.
چنین منزلتی، آیا شایسته تکریم و بزرگداشت نیست؟
آیا در کشور ما به معلم و کار او اینگونه نگریسته میشود؟
تضاد معلم بودن و دغدغه معیشت
کریستا مک اولیف (Christa McAuliffe) معلم و فضانورد شاتل چالنجر(۱۹۸۶-۱۹۴۸) میگوید:
«هیچ فرمول معجزهآسایی برای رشد مهارت معلمان در فرایند تدریس وجود ندارد. اگر آموزگاران و دانشآموزان بتوانند با یک زبان مشترک بخندند، خواهند توانست به همان زبان صحبت کنند».
معلم چگونه میتواند با یک زبان مشترک با دانشآموزانش بخندد و به آموزش و رشد علمی آنها بیاندیشد؟
او هنگامی میتواند به رشد علمی و شخصیتی دانشآموزانش بیاندیشد که از یک رفاه نسبی برخوردار باشد. دغدغه معیشت نداشته باشد. وقتی به کلاس میرود با ذهنی آزاد از مشکلات روزانه زندگی و گرفتاریهای آن با شاگردان روبهرو شود. در این صورت است که میتواند تمام عشق و دانش خود را نثار آنها کند. آموزگاری که حقوقی معادل یکسوم خط فقر میگیرد، برای گذران یک زندگی معمول مجبور است چند شیفت کاری نیز در بیرون مدرسه کار کند وقتی به کلاس میرود، خسته و دلزده و سرد و عصبی است، چنین معلمی نمیتواند رابطه گرم با شاگردان برقرار نماید و نمیتواند کار خود را با علاقه دنبال نماید. در چنین مناسباتی هم معلم و هم دانشآموزان دقیقهشماری میکنند که کی ساعت آموزش تمام میشود تا لای کتاب را ببندند و از مدرسه و آموزشگاه بیرون بزنند.
سطح زندگی معلمان در ایران
یک مقایسه ساده با دیگر کشورها بیانگر وضعیت وخیم معیشتی معلمان ایرانی است. در کشور لوکزامبورگ یک معلم کلاس هفتم به بالا با ۱۰سال سابقه کار نزدیک به ۱۰۰هزار دلار سالانه حقوق میگیرد، در آلمان ۶۵هزار و ۸۴۳دلار در کانادا ۶۳هزار و ۵۵۷دلار. یک معلم ابتدایی در لوگزامبورگ سالانه ۶۸هزار دلار، در اسپانیا ۳۴هزار دلار و بالاخره در ترکیه ۲۷هزار دلار دریافتی دارد. در بین کشورهایی که نام بردیم، کمترین حقوق مربوط به ترکیه است.
در ایران آخوندزده و چپاولشده حقوق سالانه یک معلم ۴هزار و ۴۷۰دلار میباشد یعنی یکششم یک معلم ترک و ۴/۴درصد حقوق یک معلم در لوکزامبورگ حقوق میگیرد، این در حالی است که ایران در مقایسه، کشوری بسا غنیتر و ثروتمندتر بهسبب منابع و معادن ملی است.
[توجه داشته باشیم که این برآورد در سال ۹۶ انجام شده است. اگر با دلار سال ۹۷ محاسبه شود حقوق یک معلم حدود ۲هزار دلار در سال یعنی معادل یک ماه حقوق معلم در ترکیه و ۲درصد از حقوق معلم در لوکزامبورگ است].
اگر خط فقر را ۵میلیون تومان در نظر بگیریم یک معلم با حقوق ۱میلیون و ۵۰۰هزار تومان کمتر از یکسوم خط فقر حقوق میگیرد، یعنی اگر یک معلمی که در همه کشورها از آسایش لازم و امکانات معمول زندگی برخوردار است در ایران ۳برابر یا ۳شیفته کار کند تازه به خط فقر میرسد و این موضوع تأثیرات کاهندهای روی سلامت و کیفیت آموزشی معلمان کشور میگذارد.
معلمان دست روی دست نگذاشتهاند
اگر نگاهی گذرا به اعتراضات و اعتصابهای معلمان میهنمان بیاندازیم میبینیم که آنها فعالیتهای گستردهیی در این زمینه داشتهاند. تعدادی از این اعتراضات سراسری بوده است. معلمان در این اعتراضات خواستار افزایش دستمزدها و یکسانسازی حقوق، استخدام رسمی و برداشتن بساط چپاولگری تحت عنوان پیمانکاری و حقالتدریسی شدند و با شعار «خط فقر ۳میلیون حقوق ما یه میلیون»، به جنگ با این شرایط ظالمانه رفتند.
یکی از محورهای مهم این اعتراضات، اعتصاب و تحصن برای آزادی همکاران زندانی معلمان بوده است.
جدیدترین اعتصاب سراسری معلمان و فرهنگیان ایران مربوط به تاریخ ۲۲و ۲۳مهر۹۷ است که طی آن نگاهها بار دیگر به مبارزه آموزگاران، این زحمتکشان عرصه فرهنگ و آموزش معطوف شد. طبعاً این کارزار همچنان ادامه دارد تا زمانی که در پیوند با اعتصاب سراسری نقش تعیینکننده خود را در سرنگونی این نظام مبتنی بر تبعیض و سرکوب ایفا نماید.
بیشتر بخوانید:
اعتصاب معلمان و فرهنگیان برگی درخشان در امتداد اعتصابها تظاهرات سراسری معلمین در ۶۰شهر در ۲۷استان کشور اعتراض به اختناق و سرکوب