728 x 90

پاسخ ما به اعدام: «سر خم قدغن»!

سر خم قدغن...
سر خم قدغن...

قضاییهٔ خون‌آشام خامنه‌ای به‌رغم فراخوانهای داخلی و بین‌المللی و مخالفت‌های گستردهٔ مردمی، سه زندانی قیام را در سپیدهٔ خاکستری ۲۹اردیبهشت ۱۴۰۲ اعدام کرد؛ سربداران: سعید یعقوبی، مجید کاظمی و صالح میرهاشمی.

همراه با پخش خبر اعدام، در بخشی از متن کلیشه‌ای منتشر‌شده در رسانه‌های حکومتی، آمده است:

«عوامل این حمله، با هماهنگی قبلی که با یکدیگر داشتند دست به اقدام تروریستی زده و با کشیدن سلاح به قصد جان مردم و مأموران اقدام به تیراندازی کردند».

 

«در نباید آبادی که در آن عشق، گناه، زیبایی جرم

وه! که چه جرم زیبایی‌ست

دست سودن به تن قهوه‌یی گرم تفنگ

بر سر کتف و کمر از چپ و راست

ضربدر واره‌یی از خرمن زرین فشنگ آویزان»

 

این «جرم» همان جرمی است که دارتراشان نظام جهنمی ولایت فقیه، سر پرشور «محسن شکاری» را با دست‌آویز قرار دادن آن بر بالای دار بردند.

این همان جرمی است که ۳۰هزار سربدار آزادی به پادافراه آن سر دارها را در تابستان ۶۷ بلند کردن؛ جرم نه گفتن، برشوریدن بر هنجارهای بردگی‌ساز، جرم آزادگی در روزگاری که کلامی، سخنی ممنوع است.

خامنه‌ای با اعدام این سه زندانی در ادامهٔ سلسله‌ای از اعدام‌های برنامه‌ریزی شده، دست به یک کپی‌برداری ناشیانه از خمینی زد. خمینی گمان می‌کرد با صدور حکم قتل‌عام مجاهدین در تابستان ۶۷ برای همیشه از خطر سرنگونی جهیده است.

آخوند احمد خاتمی، بعدها با تأیید این معنا لو داد که اگر آن قتل‌عام صورت نمی‌گرفت نظام امنیت نداشت!

«قرآن شدیدترین مجازاتها را نسبت به محاربین دارد. پس، هم آنها که به جنگ با بچه‌های شما آمدند محارب بودند، هم آنها که در زندان همکاری داشتند... اگر آن روز آن خدمت جانانه را امام نکرده بود، امروز گرفتاریهای فراوانی داشتیم، امنیت نداشتیم. امنیت امروز ما مدیون آن حرکت انقلابی امام است» (ایسنا. ۲۹مرداد ۱۳۹۵).

گذشت زمان نشان داد که دجال ضدبشر در تشخیص خود سخت اشتباه می‌کرد. او در گرماگرم جنایت چنان سرمست از قدرت بود که توصیه‌های منتظری، قائم‌مقام خود را ناشنیده گرفت و «بزرگ‌ترین جنایت» دوران استیلای خود را مرتکب شد.

خامنه‌ای نه خمینی است و نه شرایط سیاسی ـ اجتماعی کنونی در اندازه و قوارهٔ شرایط دههٔ شصت است. آغاز موجی از اعدامها در ادامهٔ آن عفو فرمایشی و نمایشی و به‌غایت فریبکارانه، از یک‌سو معلوم می‌کند که وضعیت فاشیسم دینی از خط قرمز عبور کرده و به نقطهٔ بازگشت‌ناپذیر رسیده است، از سوی دیگر بیانگر آن است که قیام سراسری در زیر پوست ملتهب شهرها سرخ و آتشین جریان دارد.

اگر خامنه‌ای گمان می‌کند می‌تواند با اعدام از سرکشیدن شعله‌های گدازان قیام مانع شود، شورشگران آزادی می‌دانند که برای درهم‌شکستن سیاست جنایتکارانهٔ اعدام باید بر آتش بیفزایند. اگر خامنه‌ای اعدام می‌کند تا مانع از قیام و سرنگونی شود، پادزهر اعدام قیام و قیام و باز هم قیام است.

شورشگران با برفراشتن پرچم «سر خم قدغن»! هر اعدام را به جرقه‌ای آتش‌افروز در انبار باروت تبدیل می‌کنند. زود است که خامنه‌ای و دستگاه مرگساز او دریابند که با دست خود حلقهٔ طناب دار را ـ به جای گردن دماوند ـ بر گردن خویش افکنده‌اند.

آنان از ترویج رسم ممنوع تفنگ و گفت‌و‌گوی سربی گلوله‌ها در بین جوانان شورشی می‌هراسند. آنچه از آن می‌هراسند با این اعدامها، با شتابی دم‌افزون در حال فرا رسیدن است.

 

«از وداع یاران در بند

تا ملاقات شب چوبهٔ دار

دیرگاهی‌ست که در آن سر مرگ

پرچمی سرخ برافراشته‌ام؛

برگ به برگش همه جان

 

من طنابم بر گردن

من صلیبم سر دوش

زندگی را در تفنگی می‌بینم

که مرا کامل می‌سازد».

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/cae4426b-e8fa-404c-81c5-4d95e5fe2621"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات