در نظام اجباری ولایت فقیه که با سرقت حاکمیت مردم آغاز شده است، اجرای انتخابات تنها یک نمایش رنگ و رو رفته برای انطباقی ظاهری با الزامات دنیای سیاست در عصر کبیر آگاهیهاست.
بنیانگذار این نظام که با وعدههای پوچ و فریب و ریا و زد و بند در زیر درخت سیب حاکمیت مردم را ربود و جانشین او هم در هراس از سرنگونی بر مبنای چند خاطره بیپایه در جلسهٔ آخوندهای خبرگان، سرنوشت یک ملت را به دست گرفت. در هیچ یک از سرفصلهای سلسلهٔ آخوندی در ایران رأی و نظر مردم که بالاترین ارزشهاست، قدری ندید و هرگز مردم ایران طعم یک انتخابات آزاد و واقعی را نچشیدند.
سال به سال که گذشت چهره هیولایی ولایت فقیه بیشتر برای مردم آشکار شد و فاصله تودهها از حاکمیت شدت گرفت. اوج آن در اسفند ۱۴۰۲ بود که مفتضحترین انتخابات تاریخ رژیم با یک حضور ۸درصدی رقم خورد. انتخابات مجلس ارتجاع به دور دوم کشیده شد و در اردیبهشت ۱۴۰۳ تنها ۳درصد از خودیهای نظام در آن شرکت کردند و قوز بالای قوز شد. اما این پایان ماجرای بدبختیها و منفوریت خامنهای نبود و تیر غیب، ثمرهٔ عمر او را در یک روز فرخندهٔ بهاری نشانه گرفت و آخوند قتلعامی به هلاکت رسید. بنابراین خلیفه ارتجاع که تازه از زیر بار یک رسوایی داخلی و بینالمللی در آمده بود مجبور به اجرای نمایش دیگری شد.
سرکنگبین و صفرا
خامنهای برای انتخابات جدیدش در یک بنبست واقعی به تله افتاده است. از یکسو وضعیت انفجاری جامعه را بهتر از هر کسی میداند و میبیند که حتی بازنشستگان هم سر به شورش گذاشته و قصد دارند این بار «یک سیلی محکمتری بر این حاکمیت و بر این مزدوران و بر این جبارانی که بر مردم سایه افکندهاند» بزنند، (بازنشستگان کرمانشاه، ۲۹ خرداد) و از دیگر سو، چون میداند از اولین ساعات صبح ۸ تیر اخبار فضاحت انتخابات به تمام جهان مخابره میشود، مجبور است حداقل رنگ و لعابی به نمایش خود بدهد و مناظرههایی راه بیندازد تا ولو به اندازه چند پیمانه از آب رفتهٔ جوی بازگردد.
اما دست تقدیر ِ ناشی از دیالکتیک سرکوب حاکمیت و تنفر مردم عمل میکند و هر چه او بیشتر تبلیغات میکند بازارش کسادتر میشود و هر چه مناظرهها جلوتر میرود، میزان مشارکت افت میکند.
قبل از شروع مناظرهها خودشان یقین داشتند که این بار هم تودهنی سختی از مردم ایران خواهند خورد و پیشبینی میکردند که «بیتعارف ما نسبت به متوسط دورههای قبلی با این افت مشارکتی مواجه هستیم» (علی خضریان نماینده مجلس ارتجاع، ۲۱ اردیبهشت) اما نتیجهٔ معکوس بازارگرمی خامنهای با مناظرهها شدت گرفت و حتی آن خودیهایی که شاید گوشهٔ چشمی به صندوقها داشتند برای خودشان بریدند که به خامنهای و نظامش «نه» بگویند.
رسانهیی پس از دور اول مناظرهها نوشت: «تا اینجا مناظره موفق شد بخش عمدهیی از مرددین شرکت در انتخابات را بهطور کلی منصرف کند»! (مستقل آنلاین، ۲۹ خرداد ۱۴۰۳)
در دور دوم هم وضعیت رژیم خرابتر شد و یکی از مجریان دوآتشه رژیم اعتراف کرد که «چه بسا مناظرههای این دوره برخلاف انتظار موجب کاهش مشارکت بشود[!]... عدم برآورده شدن توقعات از سطح و نوع مناظرهها... سرخوردگی و بیانگیزگی را در پی دارد» (یامینپور، دیدبان ایران، ۳ خرداد)
کاندیداهای پوششی هم که پلتیک همیشگی باند غالب بوده است تا اینجای کار افاقه نکرده و آنها هنوز حاضر به خالی کردن عرصه برای یکدیگر نشدهاند. در نتیجه رژیم آخوندی از این بابت هم بهدلیل «منازله» و سگدعوای آنها در مناظرهها ضرر کرده است: «حضور اینان نهتنها به شور انتخاباتی کمک نمیکند که به مشارکت سوزی و کاهش شدید آرا هم میانجامد» (جمهوری، ۲ تیر ۱۴۰۳)
بنابراین تا اینجای کار خامنهای دوطرفه ضربه خورده است هم با اجرای هر مناظره ابعاد بیشتری از اختلاس، دزدی، غارت، چپاول، رانتخواری و... در داخل مجموعهٔ حاکمیتش افشا شده و هم طیفهای دیگری از مرددین را از دست داده است. از قضا سرکنگبین صفرا فزود.
ای کاش سکوت کرده بودید!
آخرین تودهنی این نمایش سخیف به خامنهای، دود شدن همه آن هارت و پورتهای «پیشرفت به سوی قله» با «امیددرمانی» و «شورآفرینی» بود. مسیر موهومی که خامنهای و رئیسی در آن میتاختند و هر روز از «جهش تولید»، «پیشرفتهای چشمگیر علمی پیشرفتهای فناوری، تولیدات زیربنایی»، «حرکت رو به جلو در تولید ملی» و... دم میزدند اما با جمله به جملهٔ این پاسداران کاندیدشده مشخص شده که چیزی جز فریب و دروغ و دغل و «فقر» و «مرگ ایرانیها» و «فشار بر مردم» و «بیعدالتی» افسارگسیخته نبوده و اینک با این مناظرهها گوشههایی از آن بیرون میزند.
به همین دلیل، عقلای نظام انگشت حسرت و پشیمانی میگزند کهای کاش اصلاً انتخاباتی نبود و این مناظرهها نبود و کاندیداها هم لال شده و هرگز حرفی نمیزدند: «شما که میدانستید اوضاع این قدر بد است و ملت تحت فشارند و در توزیع یارانهها بیعدالتی وجود دارد و مردم ایران بیش از حد میمیرند و نظایر اینها، چرا تا حالا سکوت کرده بودید؟... البته ای کاش سکوت کرده بودید! تا دیروز که بحث رأی در میان نبود، هر روز از پیشرفتها و فتح قلههای جدید و بهتر شدن روزبهروز حال مردم سخن میگفتید و اگر کسی این حرفهایی که امروز برای جمع کردن رأی میزنید را بر زبان میآورد، متهم میکردید به سیاهنمایی!» (ابتکار، ۲ خرداد ۱۴۰۳)