شیخ حسن روحانی رئیسجمهور قبلی و رد صلاحیت شدهٔ نظام پس از ارسال چند نامهٔ اعتراضی و دریافت جواب از شورای نگهبان، با انتشار یک نامهٔ سرگشاده، از رد صلاحیت خود شکوه و شکایت نموده است.
شیخ حسن در این شکواییه بهیک کشف جدید پس از ۴۵سال نائل آمده و نوشته است: «عالیترین مقام منتخب مستقیم حتی در حد یک شهروند هم از حق آزادی بیان برخوردار نیست!».
معلوم نیست یک شهروند در ایران تحت حاکمیت ولایت فقیه از چه حق آزادی بیانی برخوردار است که او بهعنوان رئیسجمهور از آن برخوردار نیست!
شیخ حسن در این شکواییه، کشفیات دیگری هم دارد؛ از جمله نوشته است: «میدانم که علت حساسیت برای حضور برخی از منتخبان تأثیرگذار در مجلس خبرگان بهویژه در این دوره چیست... میدانم دوره ششم خبرگان دورهای مهم و سرنوشتساز و حضور من و افرادی چون من در آن از نظر فقهای شورای نگهبان نگرانکننده است».
وی در این عرضحال، سعی کرده پا را از شورای نگهبان فراتر نگذارد، انگار که نمیداند افسار شورای نگهبان دست کیست و چه کسی رد صلاحیتها را دیکته میکند. او بهاین تجاهل هم بسنده نکرده و با تملق و مجیزگویی از خامنهای مینویسد: «شورای نگهبان در اجرای خواسته صریح رهبری که مواردی از جفا در تأیید صلاحیتها را در انتخاباتهای گذشته تذکر دادند، چه کرده است؟
شورای نگهبان برای تأمین مشارکت حداکثری مردم در انتخابات که رهبری آن را وظیفه همه نهادها دانستند چه اقدامی انجام داده است؟».
اما مجیزگوییهای ذلیلانهٔ شیخ حسن از خلیفهٔ ارتجاع موجب نشد که خامنهای از طریق تیغٰکشهایش، حق همین اندازه زباندرازیهای او را کف دستش نگذارند. کیهان خامنهای در حالی که حرفهای خودش را از زبان «امت همیشه در صحنه» بیان میکرد، روحانی را بهمحاکمه تهدید کرد و نوشت: «اگر او را محاکمه میکردیم و مجبورش میکردیم درباره بیکفایتیهایش پاسخ بدهد کار بهاینجا نمیکشید که بخواهد برای رد صلاحیتش زباندرازی هم بکند».
جدای از تیغکشیهای کیهان خامنهای و دیگر جیرهخواران ولایت، اما واقعیت این است که روحانی در این ۴۵سال از هیچ نامردمی و خباثتی برای حفظ این نظام غارت و جنایت فروگذار نکرده است. از جمله:
روحانی یکی از اولین مقامهای رژیم است که در جهت تحمیل حجاب اجباری بر زنان ایران از اوایل سال ۱۳۵۸ وارد عمل شد و در مورد حجاب اجباری بخشنامه صادر کرد. خودش در این باره، پس از اشاره بهاعتراضات زنان کارمند مینویسد: «... ولی من محکم ایستادم و گفتم: از فردا صبح دژبان مقابل درب ورودی موظف است از ورود خانمهای بیحجاب بهمحوطه ستاد مشترک ارتش جلوگیری کند. پس از ستاد ارتش، نوبت بهنیروهای سهگانه رسید...» (کتاب خاطرات دکتر حسن روحانی، جلد اول، صفحه ۵۷۱).
روحانی در یک سخنرانی علنی اعدام مخالفان را در ملأعام توصیه کرد و گفت: «اگر امکان داشته باشد، برای عبرت سایرین، توطئهگرها را در محلی که نماز جمعه برگزار میشود، بدار بکشند» (روزنامهٔ اطلاعات ۲۴تیر ۱۳۵۹).
روحانی عامل اصلی سرکوب قیام۷۸ بود. او از موضع دبیر شورای عالی امنیت، بهسپاه پاسداران، دستور قلع و قمع قاطع دانشجویان را صادر کرد و در یک سخنرانی علنی در ۲۳تیر ۷۸، گفت: «دستور قاطع صادر شد تا هر گونه حرکت این عناصر فرصتطلب، هر کجا که باشد با شدت و با قاطعیت برخورد شود و سرکوب شوند. مردم ما شاهد خواهند بود که از امروز نیروی انتظامی، نیروی قهرمان بسیج حاضر در صحنه، با این عناصر فرصتطلب و آشوبگر ـ اگر جرأت ادامه حرکت مذبوحانه داشته باشند ـ چه خواهند کرد…».
جدای از این اقدامات جنایتکارانه، اکنون افراد بسیاری در درون رژیم، حتی از همباندیهای خودش، میگویند چگونه است که روحانی در تمام این سالها که شورای نگهبان، عناصر و جریانهای درون رژیم را رد صلاحیت میکرد، سنگ نظارت استصوابی را بهسینه میزد ولی حالا شکوه و شکایت میکند؟!
آری، این رسم رجالههایی است که با خمینی ملعون از اعماق لجنزار تاریخ ایران بهسطح آمدند و بر مقدرات این مردم و این میهن حاکم شدند. خامنهای کاری که با روحانی کرد، با تمامی رئیسجمهورهای رژیم کرده است. از رفسنجانی که او را بهتخت ولایت نشاند، تا خاتمی و احمدینژاد و اکنون هم روحانی... این، فراتر از دنائت و سفلگی این جماعت، ناشی از ماهیت قرونوسطایی دیکتاتوری آخوندهاست که خلق قهرمان ایران و پیشتازان مجاهد خلق آن را با مقاومتی خونفشان از کرسی سرقت انقلاب و دجالیت دینی بهزیر کشیدهاند و روانهٔ گور تاریخیاش خواهند کرد.