زخم چرکین نقض حقوق بشر در ایران، عاقبت هر دیکتاتوری را سیاه میکند؛ حتی اگر بر سرنیزه بایستد و زرادخانه بیندوزد. حکومتهای استبدادی ممکن است در مقطعی با اتکا به خشونت و سرکوب، خود را پابرجا نشان دهند، اما تجربهی تاریخی نشان داده است که سرنوشتشان به اندازهی همان خشونتی که تولید میکنند، تیره و بیفرجام است. در ایران، حاکمیت ملایان تمام عمر و قدرت خود را مدیون نقض مستمر و سیستماتیک حقوق بشر بوده است. اگر سیاست این حکومت از سلاخیِ حقوق بشر جدا شود، نه سیاستی باقی میماند و نه حکومتی؛ چرا که نقض حقوق بشر، اکسیژن تنفسی و روح بقای این نظام را تشکیل میدهد.
همین واقعیت است که باعث شده از آذر ۱۳۶۴ تاکنون، رژیم ولایت فقیه هفتاد و دو بار توسط کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل بهدلیل نقض فاحش حقوق بشر محکوم شود. استمرار سالانهی این محکومیت، تنها یک گزارش اداری یا تکرار دیپلماتیک نیست؛ نشانهیی است از آنکه فعالیت حقوق بشر در ایران، با وجود تمام سرکوبها، سانسورها و خطرات، همچنان زنده، فعال و مقاوم در برابر ساختار جنایت است. این روند همچنین بیانگر انزوای حداکثری نظام ملایان در جامعهی ملل است؛ رژیمی که در میان دولتها و افکار عمومی جهان، بیش از هر زمان دیگری منفور، منزوی و بیاعتبار شده است.
اما نقطهی عطف این مسیر طولانی از محکومیتهای بینالمللی، در هفتادودومین قطعنامه رخ داد؛ قطعنامهای که ۲۸آبان ۱۴۰۴ به تصویب رسید و برای نخستینبار یک محور بیسابقه و بسیار مهم را وارد ادبیات رسمی سازمان ملل کرد: محکومیت ناپدیدسازیها، اعدامها و نابودی شواهد قتلعام ۱۳۶۷. این تحول، شکستن یکی از دیوارهای ضخیم سکوت حول فاجعهیی است که دههها تلاش شد از حافظهی جهان زدوده شود. اکنون سازمان ملل نهتنها آن را ثبت، بلکه بهصراحت محکوم کرده است.
این قطعنامه همچنین بر مجموعهای از محورهای حیاتی تأکید میکند که درست در قلب تپنده نظام ولایت فقیه قرار دارند:
ــ محکومیت افزایش هشداردهندهی اعدامها؛ اعدامهایی که هدفشان نه اجرای عدالت، بلکه سرکوب سیاسی، ایجاد رعب عمومی و ساکت کردن معترضان است.
ــ محکومیت اعدام زنان و نوجوانان که ایران را در صدر وحشتناکترین آمارهای جهانی قرار داده است.
ــ نگرانی جدی از ناپدیدسازیهای اجباری، اعدامهای فراقانونی و تخریب گورستانها و شواهد جنایت؛ اموری که رژیم برای پاک کردن رد پای جنایاتش انجام میدهد.
ــ هشدار نسبت به تحریک به تبعیض، خصومت و خشونت توسط رسانههای حکومتی که یادآور زمینهسازیهای رسمی برای کشتارهای جمعی در سال ۱۳۶۷ است.
در ادامه این محکومیتها، خانم مریم رجوی بر یک واقعیت استراتژیک تأکید کرده است: «پدرخوانده اعدام، ترور و جنگافروزی باید از ملل متحد و دیگر مجامع بینالمللی طرد شود. این نهتنها خواست مردم ایران، بلکه لازمه صلح و آرامش در جهان امروز است.»
این سخن، ترجمان خواست میلیونها ایرانی و نیز خواستهی بسیاری از مدافعان حقوق بشر در سراسر جهان است که میدانند حضور و مشروعیتبخشی به چنین حکومتی، تهدیدی برای امنیت منطقه و جهان به شمار میرود.
درنهایت، چهل سال تداوم محکومیت نقض حقوق بشر توسط حاکمیت ملایان نشان میدهد که یک نبرد رشدیابنده، سترگ و همهجانبه از سوی اکثریت مردم ایران و مقاومت سازمانیافته آنان علیه این نظام جریان دارد. این قطعنامهها سندهایی هستند که ثابت میکنند مردم ایران تنها نیستند و جنایات حاکمیت هرگز از حافظه جامعه جهانی محو نخواهد شد. این مسیر، دیر یا زود، به پایان حاکمیتی خواهد انجامید که با نقض حقوق بشر زنده مانده است؛ زیرا هیچ رژیمی بر جسد حقیقت و آزادی پایدار نمیماند.