اخلاق، تنظیمکنندهٔ دستگاه یا نظام ارزشیِ فردی، گروهی و اجتماعی است. در تعریف، آن را طبیعت باطنی یا سرشت درونی مینامیم. در حکمت و فلسفه، اخلاق را تهذیب نفس برای آگاهی نسبت به نیک و بدخویها و تدابیر انسان معرفی میکنند.
آنچه که دستگاه ارزشی، طبیعت باطنی و تهذیب نفس از مفهوم اخلاق ساطع میکنند، تعیین یک حد و مرز برای نگهداشتن حریمها، حرمتها و اصالتها است.
بنابراین حدود حریمها و حرمتها و اصالتها همان ستونهای برپای دارندهٔ عمارت اخلاقی یک جامعهاند. عواملی که نقش نخست و کلیدی را در استوار نگهداشتن یا فروپاشیدن این عمارت دارا هستند قوای مقننه، قضاییه، مجریه و رسانهها میباشند.
وقتی رسانههای رسمی جامعهیی از یکطرف بازوهای سانسورگران حاکماند و از طرفی بهطور مداوم گزارشگران شکست حریمها و حرمتها از جانب دولتمردان و کارگزاران مقننه و قضاییه میشوند، تکرار و ترویج بینتیجهٔ چنین روندی، گواهی مرگ اخلاق است. به چند نمونه از چنین تکرارهای بینتیجهای دقت کنید:
ــ بازرس مجمع عالی نمایندگان کارگران: کارگران به خط فلاکت رسیدهاند (روزنامه رسالت، ۸بهمن ۹۹).
ــ نقرهداغ معلمان ادامه دارد (روزنامه مستقل، ۸بهمن ۹۹).
ــ اقتصاد ایران در دست دلالان است (روزنامه اعتماد، ۸بهمن ۹۹).
ــ مسئولی که با ۳میلیون، یک خانواده را اداره کند، نشان افتخار خواهد گرفت (روزنامه کار و کارگر، ۸بهمن ۹۹).
فکر میکنید این عناوین طی عمر هر کدام از این رسانهها، چندبار تکرار شدهاند؟ چنین عناوین و گزارشهایی در سالهای متمادی میآیند و میروند و هیچ تغییری در نحوهٔ برخورد و رسیدگی حاکمیت با آنها ایجاد نمیشود. این نخستین نشانهٔ مرگ نظاممند اخلاق است که از دایرهٔ قدرت سیاسی ساطع میشود.
چنین عناوین و گزارشهایی، لقلق زبان رسانههای حکومتی شدهاند؛ از این رو در نزد مردم هیچ باری از مفهوم رسانه بهمثابه همرسانی، آگاهیبخشی و پلی میان مردم و حاکمیت ندارند. این دومین نشانهٔ مرگ نظاممند اخلاق است که بود و نبود این رسانهها هیچ اثری برای دایرهٔ قدرت سیاسی ندارد و خود رسانهها هم دچار مکافات سرسپردگی به آن شدهاند.
بنابراین رسانههای حکومتی تبدیل به آینههای مرگ نظاممند اخلاق در حاکمیت ولایت فقیه شدهاند. نشانههای این مرگ اخلاق از حاکمیت و دولت ساطع میشود، رسانههای حکومتی این نشانهها را تیتر و عنوان و تکرار و تکرار میکنند و بیاینکه هیچ حاصل و نتیجهیی در زندگی مردم و مناسبات اجتماعی داشته باشد، در بازخورد خود به دایرهٔ قدرت بازمیگردد.
این دور مبتذل مرگ نظاممند اخلاق، در هر گردش خود، بخشی از نیاز و معیشت مردم را از پیکر زندگیشان میکند و در انبان مرگ تصاعدی اخلاق تلنبار میکند.
آنچه نصیب جامعهیی قربانی فساد نظاممند میشود، صعود پلهپله خشم و خشونت در پای عمارت مرگ اخلاق است. گواهی چنین روند و پیشرفتی را روزنامه حکومتی همدلی در شماره ۸بهمن۹۹ چنین جار میزند:
«با وجود مؤلفههایی مانند فقر، بیکاری، کودکان کار و عدهیی که پول بیتالمال را جاهای دیگر هزینه میکنند. در چنین وضعیتی گویی که دارد از در و دیوار خشونت میبارد».