جنگ اخیر میان اسرائیل و ایران آخوندزده، درسهای قابل توجه داشته است. آنچه به بازنگری حاکمیت آخوندها برمیگردد، بار دیگر تأکید میکند که رجزخوانی، پروپاگاندا، هیاهو، تهدید کردن، زندانگستری، شیطانسازی علیه منتقدین و مخالفین، قدرتنمایی، نعرههای پرطنین، الهی و مقدس جلوه دادن خود و با اینهمه، پوشال بودن، صفتهای برجستهی نظام متکی بر ولایت فقیه هستند.
همهی این صفتها بر گرداگرد سامانهیی ایدئولوژیک و سیاسی جمع شدهاند تا همهی عالم و آدم را برای حفظ نظام خود، هزینه کند و در موعد و وقتش، پوشالی بیش ننماید و نماند.
بهراستی فکر میکنید چرا مردم ایران اینهمه طنز و لطیفه دربارهی کل این نظام و بسیاری از کارگزارانش ساختهاند؟ اگر از منظر جامعهشناسی، مجموع این طنزها را یکجا بنگریم، به یک تحلیل سیاسی و فرهنگی از جانب یک جامعه دربارهی یک ساختار سراپا فاسد میرسیم. یک ساختار متخلخل که فقط با بیشترین دروغگویی، دجالیت و پروپاگاندا، ارتزاق کرده است. آن که فقط تمامیتخواه[افسارگسیخته در فردیت انحصارطلب] است، یک وجود تهی بیش نیست که با کمترین فشار قاطع[رادیکال]، گرفتار سیر فروپاشی میشود.
این صفتها بهطور خاص پس از این چند روز جنگ و آنچه که مردم ایران لمس و حس و تجربه کردند، بهصراحت میگویند اتاق فکر نظام با صدارت ولی فقیه و کارگزاران سه قوهاش، هرگز دغدغهی خدمت به ایران و ایرانی نداشتهاند. میگویند این قوم، هیچ کاری با ایران جز اشغال جغرافیا و چپاول مردمان و طبیعتاش نکردهاند. میگویند نظام متکی بر ولایت فقیه، همواره دشمن اصلی خود را مردمی دانسته است که بیشترین آزادیخواهان، برابریطلبان، دموکراسیجویان و ترقیخواهان ضد ارتجاع در دامن آنان پرورش یافتهاند.
این کارنامه البته از حاکمیت آخوندهای انگل و استثمارگر حکومتی، حسابها خواهد کشید. این روزها تازه طلیعهی صبح دولت حسابرسی از ۴۶ سال جنایت و چپاول و هیچ کاری برای امنیت، حفاظت و معیشت مردم ایران نکردن است.
این صفتها از همین دو روز اول پس از آتشبس، دامن نظام و شخص خامنهای را در درون حاکمیت گرفتهاند. بهتر است بخشی از مکافات آثار این جنگ در حاکمیت آخوندی را بهنقل از عناصر درون نظام ببینیم که خود گویای تبعات آن در آیندهی نزدیک است.
بهنقل از کانال تلگرامی حکومتی «تحلیل زمانه»، انتشار در ۴ تیر ۱۴۰۴:
ــ «پرسش مهم این است که اگر شهروندان عادی را میگیرید، چرا مسئولان نهادهای امنیتی که ایران را بهشت جاسوسان دولتهای خارجی کردهاند، نباید محاکمه شوند؟...با اینکه رجزخوانی، سیاست همیشگی بوده، نه سیستم پدافند هوایی درستی داشتند نه نیروی هوایی پیشرفته. نه از منظر لجستیکی حرفی برای گفتن داشتند نه از منظر اطلاعات و ضداطلاعات. حتی آژیر قرمز و پناهگاه هم نداشتند. حاکم را باید با فشار اجتماعی به تغییر رادیکال فراخواند.»
ــ «حکومت دینی و رهبرش سالهاست تباهی و شر مبتذل علیه ایران و ایرانی زیاد آفریده،...از سیاهکاریهای (بعضا مخفیانه) حکومت، شدیدا پرغم و دغدغه هستم. اکنون که با حقارت کبرای رهبری، حکومت به مراتب “سستتر”، فرماندهان نظامی “ترسانتر”، دولت “بینظمتر”، آخوندها(حکومتی) “حیرانتر"، محبوسان و محصوران “نگرانتر” و ملت ستمدیده “امیدوارتر” است، باید حکومت را مجبور به تغییر تدبیر کرد. ماراتن "پرسشگری” از رهبر باید برگزار شود.»
ــ «گمان میکنم اینها پرسش بسیاری از شهروندان نیز باشد: با توجه به سیاست خارجی پررنگ و دارای پیشینه از ابتدای انقلاب سال ۵۷ با عنوان اسرائیلستیزی، چرا از آمادگی لازم برای دفاع از آسمان شهرهای مختلف ایران بهویژه کلانشهر تهران بهعنوان پایتخت این سرزمین وجود نداشت؟ قوه قضاییه و سازمانهای اطلاعاتی چگونه از وجود، حضور و فعالیت اینهمه جاسوس در کشور بهویژه در پایتخت بیاطلاع بودهاند؟ و اکنون بهدنبال آنها در میان مردم در خیابان و شبکههای مجازی هستند؟ چرا آنان که بر طبل جنگ میکوبند، به پیام چند میلیون نفری که پایتخت و برخی کلانشهرهای دیگر را ترک نمودند توجه نمیکنند؟ چرا جاسوسان و خائنان به این سرزمین در کوچه و خیابانهای شهرها، جستوجو میشوند حال آنکه متولیان سازمانهای قضایی و امنیتی و اطلاعاتی کشور، مورد پرسش و بازخواست قرار نمیگیرند؟»
آری، اگر در درون نظام، چنین آثاری از چند روز جنگ بیرون زده است، وای به روزی که مردم ایران از زیر هیمنهی جنگ و آثار و تجربههای آن بیرون بیایند!