صبح یکشنبه ۲۲فروردین، بازنشستگان و اقشار محروم و خشمگین، در دهمین دور قیام پیوسته و سراسری خود، در ۲۶شهر دست بهاعتراض زدند. آنها با اشاره بهماهیت ضدخلقی دیکتاتوری حاکم، که جز شورش و عصیان زبان دیگری نمیفهمد شعار میدادند: «فقط کف خیابان بهدست میاد حق مون»؛ و در پاسخ به شیادی سران رژیم شعار میدادند: «دشمن ما همینجاست دروغ میگن آمریکاست». آنها رودرروی خامنهای که نمایش انتخابات را برای بقای نظام «خیلی مهم» (۱فروردین) توصیف کرده بود، میخروشیدند: «از بس دروغ شنیدیم، ما دیگه رأی نمیدیم».
در سخن روز هفتههای گذشته دربارهٔ خیزش سراسری اقشار محروم گفته بودیم که خامنهای یا باید دستور سرکوب سنگین این اعتراضات سراسری را بدهد، که در این صورت این خیزشها یک گام جدی به سمت عمیقتر شدن برمیدارند؛ امری که برای خامنهای بسیار خطرناک است. او یا باید دندان روی جگر بگذارد و دست از پا خطا نکند، که در این صورت شاهد گسترش چشمگیر این اعتراضات خواهد بود و این گسترش هم در نقطهای باز منجر به تعمیق و رادیکالیسم بیشتر آن میشود. چرا که پس از ۴۲سال ستم مطلق و غارت بیحد و حصر، جامعه ایران آنچنان انفجاری است که وقتی روزنهای برای فوران پیدا کند، چیزی جلودار آن نخواهد بود. واقعیتی که خامنهای و رژیمش، آن را در قیامهای دی۹۶، تابستان۹۷ و آبان و دی ۹۸ و قیام اسفند۹۹ سیستان و بلوچستان لمس کردهاند.
طی ۳ماه گذشته، خامنهای که از وضعیت متزلزل نیروهای خودش هم خبر دارد و پیاپی نسبت به «تنبلی... خسته شدن... ناامید شدن» آنها هشدار میدهد (۱فروردین)، مجبور شد دندان روی جگر بگذارد که منجر به گسترش این اعتراضات شد و امروز این خیزشها یک گام جدی تعمیق پیدا کرد و در چندین مورد با درگیری میان مردم و نیروهای خامنهای همراه بود.
در تبریز مردم بپا خاسته وارد ساختمان تأمین اجتماعی رژیم شدند درگیری سختی میان آنها با نیروهای سرکوبگر رخ داد.
در اصفهان مردم دو ساعت خیابان عباسآباد را بستند و در مقابله نیروهای سرکوبگر خامنهای مقاومت کردند.
در رشت مردم با نیروهای رژیم که چند تن از بازنشستگان را دستگیر کرده بودند، به مقابله برخاستند.
در تهران وقتی نیروهای خامنهای تلاش کردند خانمی را دستگیر کنند، با شعارهای «بیشرف بیشرف ولش کن» مردم خشمگین روبهرو شدند و چنان هراسی در دل نیروهای وارفتهٔ خامنهای افتاد که بیدرنگ خانم هموطن را آزاد کردند.
این شمهای از واقعیت سپهر سیاسی-اجتماعی امروز ایران است. در یکسو رژیم آخوندی است، ضعیفتر از هر زمان، در گرداب بحرانهای اقتصادی، بینالمللی، داخلی و اجتماعی، رژیمی آنچنان پوسیده که حتی امروز در حساسترین مراکز امنیتیاش آنقدر نفوذ وجود دارد که یک روز پس از نمایش پر هیاهوی فناوری هستهایاش، در مهمترین سایت هستهایاش برای چندمین بار انفجار و آتشسوزی ایجاد کردند (۲۲فروردین)؛ در سوی دیگر جبههای قوی، متشکل از مردم بهجان آمده و سازمان پیشتاز آنها، مجاهدین و مقاومت ایران و کانونهای شورشی، که سر سوزنی از تحقق سرنگونی رژیم آخوندی کوتاه نمیآیند. همان که رهبر مقاومت، مسعود رجوی بر آن تأکید کرد: «... قیام آتشین مردم ایران پایان کار ولایت است!» (۲۱ فروردین).