قیام مردم اصفهان روز جمعه ۵آذر یک مرحله مهم را پشت سر گذاشت و با شتابی بیشازپیش در مسیر تعمیق و اعتلا و رادیکالیسم، پیش رفت.
خلیفهٔ ارتجاع در نخستین ساعت بامداد روز جمعه ۵آذر، با یک شبیخون جنایتکارانه، تحصن کشاورزان را در بستر خشک زاینده رود مورد حمله قرار داد. در این حمله، گلهٔ اوباش لباسشخصی و پاسداران نیروی انتظامی که از حمایت یکان ویژه و مزدوران اونیفورم پوش برخوردار بودند، بهمتحصنان حملهور شدند و ضمن ضرب و شتم وحشیانهٔ آنها، چادرهای تحصن را بهآتش کشیدند. سپس لودرها بهصحنه آمدند و کوشیدند هر گونه آثار تحصن را بزدایند و متحصنان را بهکلی ناامید کنند.
اما یکی دو ساعت بیشتر طول نکشید که مردم غیور اصفهان و جوانان شورشی بهیاری کشاورزان برخاستند. انبوه مردم که حضور زنان و دختران دلیر اصفهان در میانشان چشمگیر بود با تهاجم به مزدوران سرکوبگر و در یک جنگ و گریز متهورانه با مأموران یکان ویژه، که دامنهٔ آن خیابانهای اطراف زایندهرود را هم فراگرفته بود، مزدوران را گوشمالی دادند و بهفرار زبونانه واداشتند.
بهاین ترتیب جوانان شورشگر بستر رود را از مزدوران پس گرفتند و زایندهرود را فتح کردند و در مصافی تماشایی که صحنههای قیام آبان۹۸ را تداعی میکرد، طعم شکستی ذلتبار را بهخلیفهٔ ارتجاع و اوباش جنایتکارش که سواره و پیاده، بهانواع وسایل سرکوب، از گاز اشکآور تا شوکر برقی و فشنگهای ساچمهیی و غیره مجهز بودند، چشاندند.
در سخن روز ۴آذر از تناقض مرگبار خامنهای در قبال قیام مردم اصفهان سخن گفتیم که اگر دندان روی جگر بگذارد و از سرکوب خودداری کند و بکوشد با وعدههای دروغین و ترفندهای رنگباخته قیام را فرو بنشاند، از آنجا که دستش برای مردم رو شده، طرفی نمیبندد و قیام مسیر گسترش طی میکند، کمااینکه طی همین مدت شعلههای قیام از اصفهان بهچهارمحال و بختیاری سرایت کرد و در ادامه، بهسایر استانها و مناطق کشور راه میگشاید؛ اما اگر دست بهسرکوب بزند، بهدست خود بنزین بر آتش قیام میریزد و راه تعمیق و رادیکالیسم را هموار میکند. این همان روندی است که طی ۱۸، ۱۹روزی که قیام اصفهان جریان داشت، شاهد آن بودیم.
خامنهای ابتدا ترسان از تعمیق و رادیکالیسم قیام، بهمدت بیش از دو هفته دندان بر جگر گذاشت و کوشید قیام را با وعده و وعیدها و ترفندهای رنگباخته مهار یا متوقف کند که حاصل آن، گسترش دامنهٔ قیام بود. آخرین ترفند ولیفقیه درماندهٔ ارتجاع روز سوم آذر بهاجرا در آمد که طی آن، خامنهای دستهیی از اوباش لباسشخصی خود را بهصحنه فرستاد تا توسط آنها و تحت عنوان «عدهیی ناشناس» بساط قیام را جمع کند، اما این مردم بودند که بساط این دجالگری را جمع کردند و اوباش لباسشخصی را فراری دادند. روز بعد، خامنهای آشکارتر بهصحنه آمد و با نیروهای انبوه سرکوبگر بهچادرهای تحصن حملهور شد، اما نتیجهٔ این اقدام نیز شکستی فضاحتبار برای دیکتاتور و یک گام بلند بهسمت رادیکالیسمی نمایان برای قیام بود. مردم در برابر نیروهای سرکوبگر ایستادند، با آنها درگیر شدند و ضمن سر دادن شعارهای «مرگ بر دیکتاتور» و «مرگ بر خامنهای» بر دشمن غلبه کردند. این همان نتیجهیی است که آخوند جنایتکار طباطبایینژاد، نمایندهٔ خامنهای در اصفهان، در جمعهبازار حکومتی، با هراسی بسیار آن را چنین بیان کرد: «به مسئولان این را گفتیم که با ادامه این کارها (مجاهدین) وارد میشوند خب همین امروز آمدند».
اکنون پس از یک دور نبرد، خلیفهٔ شکستخوردهٔ ارتجاع بار دیگر بر سر همان دوراهی مرگبار قرار دارد؛ اما البته در نقطهیی پایینتر و شکنندهتر. متقابلاً مردم، مردم اصفهان و مردم سراسر ایران، در نقطهیی بالاتر و برخوردار از روحیهیی رزمندهتر و با اعتماد بهنفسی بیشتر ایستادهاند. یکی دیگر از گماشتگان خامنهای، نمایندهٔ او در استان چهارمحال و بختیاری، در جمعهبازار (۵آذر) شهرکرد، با اعتراف بهوضعیت نیروهای روحیهباختهٔ رژیم، خطاب بهآنها گفت: «کم نیاورید، قوی باشید در برابر دشمن! در میدان نبرد قرار میگیرید، دشمن بهشما هجوم میآورد، شما پشت بهدشمن نکنید فرار نکنید!».
اما کار از این سفارشهای مسخره گذشته است و رژیم در سراشیبی بیبازگشت غلتیده است. این بهآن معنا نیست که خامنهای دست بالا خواهد کرد و از این پس راه همواری در برابر مردم و مقاومت آزادی ستان آنها قرار دارد؛ بیتردید رژیم باز هم توطئه خواهد کرد، باز هم دست بهسرکوب خواهد زد، اما صرفنظر از افت و خیزهای مقطعی، مطابق همین الگویی که در چند روز اخیر در اصفهان شاهد آن بودیم، قیامی که برای آب و آزادی آغاز شده، چه رژیم دست بهسرکوب بزند و چه از سرکوب عریان خودداری کند، قیام ادامه خواهد یافت، از شهری بهشهر دیگر خواهد رفت؛ چرا که مردم سراسر ایران همچون مردم دلیر اصفهان دریافتهاند: «برای آب و آزادی باید آتش بهپا کرد» (مسعود رجوی ـ ۵آذر ۱۴۰۰).