چه کسی بهتر از گماشتهٔ کیهاننویس خامنهای، پاسدار حسین شریعتمداری میتوانست وضعیت آچمز فاشیسم دینی را در رابطه با مذاکرات اتمی بیان کند.
«حریف بر ادامه مذاکرات وین تأکید دارد ولی کماکان بر خواسته زورگویانه و غیرقانونی خود اصرار میورزد و در این سوی ماجرا، لغو همه تحریمها و راستیآزمایی آن از جانب ایران، شرط ادامه مذاکرات است. آنچه در این میان نباید نادیده گرفته شود، اینکه آمریکا از تحریمها بهعنوان یک اهرم برای مقابله با ایران اسلامی بهره میگیرد و بدیهی است که حاضر به از دست دادن این اهرم فشار نیست. از این روی ادامه چالش هستهیی فقط اتلاف وقت و تحمیل هزینه گزاف به ملت و نظام است. فراز و نشیبهای چالش بلندمدت هستهیی بهوضوح نشان میدهد که آژانس ـ بهقول ملای رومی ـ شتر مجنون است که هرگز به کوی لیلی نمیرود. ». (کیهان. ۲۵شهریور۱۴۰۰).
آیهٔ یأس خواندن پاسدار شریعتمداری این واقعیت را برجسته میکند که «شتر مجنون» اتمی ولایت! در گامفرسایی بر این کجراه نه به کوی لیلی، بل به ناکجاآباد میرود.
اکنون بعد از بازگشت رافائل گروسی از سفر به ایران، میتوان حدس زد که سیاست پنهانکاری خامنهای در زمینهٔ اتمی شامل ادامهٔ غنیسازی در در صدهای بالا و غافلگیر کردن جامعهٔ جهانی بعد از یک بازهٔ زمانی است. هدفی که از این پنهانکاری و کشدادن زمان تعقیب میشود، دستیابی به فرایندی قابل توجه از تولید بمب برای دست بالا داشتن در مذاکرات محتمل آینده است.
یادآوری میشود که فاشیسم دینی برای باجگیری در مذاکرات اتمی میزان اورانیوم با غنای ۲۰درصد خود را به ۸۴کیلو و ۳۰۰ گرم و میزان اورانیوم ۶۰درصدی را به ۱۰کیلو گرم رسانده است. این میزان ۴برابر میزان غنیسازی با غلظتهای مختلف در سالهای گذشته بوده است. تولید بمب اتمی به اورانیوم با غنای ۹۰درصد نیاز دارد. نصب سانتریفوژهای پیشرفته در تأسیسات فردو و افزایش تعداد آنها و نیز دو برابر کردن میزان غنیسازی در فاصلهٔ بین دو جلسهٔ قبلی و فعلی شورای حکام گامی جدی در نیل به نقطهٔ گریز هستهیی و تولید بمب اتمی است.
بر مبنای همین سیاست است که خامنهای میگوید عجلهای برای مذاکره نیست و خلاصه طاقچه بالا میگذارد و حتی گاه زمزمهٔ خروج از ان.پی.تی نیز از سوی دلواپسان نظام نیز شنیده میشود. زیرا احیای برجام ۲۰۱۵ به افسانهها پیوسته است و دیکتاتوری آخوندی در بازگشت به مذاکرات وین هم باید چوب را بخورد و هم پیاز را و دست آخر نیز پول را بپردازد. بنابراین تا میتواند به سیاست پنهانکاری و خرید زمان ادامه خواهد داد.
خامنهای در خوابهای پنبهدانهیی خود در پی آن سپیدهدم رویایی است که بمب را روی میز جامعة جهانی بگذارد و بگوید من هم ابر قدرت شدم!.
بدیهی است که این محاسبات خامدلانه زمانی میتوان مفید فایده واقع شود که جهان و کل کائنات بر مدار ذهن خامنهای و تمایل او به چرخش درآید. واقعیت نشان میدهد که چنین نیست. و شتر اتمی ولایت هرگز به کوی لیلی راه نمیبرد.
پوشاندن آثار اورانیوم یافت شده در سایتهای اعلام ناشده و بهگروگان گرفتن کارتهای حافظهٔ دوربینهای نظارتی، معنایی جز اصرار بر فعالیت اتمی دور از نگاه بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی ندارد. در واقع در حکم بازی با آتش است و تنها بیانگر ضعف و بنبست رژیمی است که توان تعیینتکلیف پرونده اتمی را با آژانس و طرفهای برجامی ندارد.
همان بازیای که وقتی داشت به دقیقه۹۰ نشست شورای حکام و قطعنامه میرسید خامنهای را واداشت که ذلیلانه عقبنشینی کند و گروسی را به ایران دعوت کند.
چند روز از سفر گروسی به ایران نگذشته سه کشور انگلیس فرانسه و آلمان در بیانیهیی در شورای حکام اعلام کردند ایران باید فوراً تولید فلز اورانیوم را متوقف کند. تیک تاک ثانیهها فقط قیمتی را که باید فاشیسم دینی بپردازد، بیشتر خواهد کرد.
این همان گیر افتادن در کوچهٔ دو سر بنبست است؛ بنبستی که روزنامهٔ جهان صنعت ۲۵شهریور ۱۴۰۰ آن را اینگونه بیان کرده است:
«اکنون یک دوراهی را در برابر رئیسی قرار میدهند. او میتواند پذیرای مذاکره با آمریکا و بازگشت به برجامی شود که در دوره اول ریاستجمهوری روحانی پذیرفته شده است، این اما همان برجامی است که بسیاری از طرفداران دولت ایشان آن را ترکمانچای خواندهاند. دولت رئیسی اگر هم برجام را نپذیرد، باید رودروییهای بیشتری با ایالاتمتحده آمریکا، اروپای متحد و حتی پکن و مسکو را پذیرا باشد».