در اردیبهشت ۱۴۰۴، بیانیهیی کمسابقه از سوی ۵۶۰ تن از نمایندگان مجالس عوام و اعیان انگلستان منتشر شد که خواستار قرار گرفتن نام سپاه پاسداران در فهرست سازمانهای تروریستی و بهرسمیت شناختن اقدامات کانونهای شورشی بهعنوان شکل مشروعی از مقاومت علیه سرکوب داخلی در ایران بودند. این بیانیه واکنشهای سیاسی شدیدی در ولایت ورشکسته خامنهای برانگیخت و لایههای عمیقتری از بحران مشروعیت، واهمه امنیتی و فروپاشی اقتدار پوشالی نظام را آشکار ساخت. بهدلیل اهمیت این بیانیه و نیز واکنش هراسآلود رژیم به آن باز تحلیل آن ضروری است.
درک بیانیه پارلمان بریتانیا در مختصات سیاسی کنونی
بیانیهٔ مشترک ۵۶۰ نماینده پارلمان بریتانیا را باید در زمینهٔ تحولات بینالمللی و رشد فضای حمایت از جنبشهای دموکراتیک در ایران فهمید. این اقدام نه فقط یک موضعگیری سیاسی، بلکه پیامی صریح به فاشیسم دینی حاکم بر ایران بود که مشروعیت سرکوب نهادینه شده توسط سپاه پاسداران در نگاه جامعه جهانی پذیرفتنی نیست. در متنی که همزمان حمایت از مقاومت مردمی را مفروض میگیرد و سپاه را بهصراحت هدف قرار میدهد، نوعی تغییر کیفی در نگاه به سپاه بهعنوان ابزار سرکوب و جنگافروزی مشاهده میشود.
واکنش مجلس ارتجاع؛ خشمی برآمده از زوال مشروعیت
بیانیهٔ رسمی مجلس ارتجاع در ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ پاسخ به موضع پارلمان بریتانیا بیش از آنکه بر مبنای یک منطق حقوقی بینالمللی یا دفاع عقلانی از ساختار نظامی کشور باشد، واجد لحن عصبی، تهدیدآمیز و تدافعی است.
در بخشی از این بیانیه آمده است:
«مجلس شورای اسلامی ضمن محکومیت قاطع این اقدام مغرضانه تأکید میکند تصمیم احتمالی دولت بریتانیا برای تروریستی نامیدن سپاه پاسداران نقض بدیهی اصول روابط بینالملل بود و با واکنش قانونی و متقابل جمهوری اسلامی ایران مواجه خواهد شد... «در صورت اجرای چنین تصمیمی نیروهای نظامی بریتانیا و پایگاههای آن در منطقه غرب آسیا و خلیجفارس در فهرست نهادهای متجاوز قرار گرفته و اقدامات متناسب صورت خواهد گرفت»
استفاده از عباراتی چون «نقض اصول مسلم روابط بینالملل» و «واکنش متقابل» در حالی صورت میگیرد که فاشیسم دینی خود در عرصهٔ بینالمللی و نیز در خاورمیانه به جنگافروزی و تروریسم اشتغال دارد.
سپاه و پروژههای تخریبی: از خلیجفارس تا سیاست داخلی
نگرانیهای بیانشده در بیانیه، بهویژه تهدید به اقدام متقابل علیه نیروها و پایگاههای بریتانیا در منطقه، گویای نقش محوری سپاه پاسداران در دکترین جنگافروزی و تروریسم در سیاست خارجی نظام ولایت فقیه است. این موضعگیری نهتنها از ترس از دست دادن وجهه و اقتدار پوشالی سپاه نشأت میگیرد، بلکه نشاندهندهٔ وابستگی ساختاری نظام ولایت فقیه به ابزار نظامی و سرکوبگرانه برای حفظ بقاء خود در داخل و منطقه است. در چنین ساختاری، لیستگذاری تروریستی سپاه میتواند تبعاتی جدی برای این رژیم تروریستی داشته باشد.
نیروی قدس و اضطراب از مشروعیت یافتن مقاومت
همزمان با بیانیه مجلس ارتجاع، در همین روز (۳۰اردیبهشت ۱۴۰۴) ارگان خبری نیروی قدس سپاه پاسداران (تسنیم) نیز با انتشار گزارشی که حاوی لحنی مبهم و در عینحال مضطرب بود، بهعملیات کانونهای شورشی در داخل کشور و تأثیر آن بر ساختارهای امنیتی نظام اذعان کرد.
«ظاهراً گروهی از قانونگذاران انگلیس با امضای بیانیهیی مشترک از مواضع مجاهدین حمایت کرده و اقدامات موسوم به کانونهای شورشی علیه سپاه پاسداران را مشروع دانستهاند. برفرض صحت کلیات این گزارش میتواند نقض حقوق بینالملل تلقی شود... ساختار کانونهای شورشی در عمل بستری برای طراحی و اجرای آتشافروزی و اقدامات مسلحانه علیه مراکز رسمی فراهم کرده است این اقدامات صرفنظر از اینکه عموماً موفقیتآمیز نبوده بهطور عام، کلیه نهادهای عمومی و حتی اماکن فرهنگی و مذهبی را هدف قرار دادهاند».
آنجا که از «آتشافروزی» و «اهداف نهادهای عمومی» سخن گفته میشود، در واقع تلاش برای بیاعتبارسازی اقداماتی است که با منطق مقاومت مسلحانه در برابر سرکوب نهادینه شده صورت میگیرد. اما تأکید بر «عدم موفقیت» این عملیاتها و تلاش برای تقلیل آنها به اقدامات «تخریبی»، بیش از هر چیز نشاندهندهٔ نگرانی حاکمیت از مشروعیت یافتن مقاومت در عرصهٔ بینالمللی است.
پیوند سیاست، فرهنگ و مقاومت
در واکنش به هجمههای صورتگرفته، سخنگوی سازمان مجاهدین خلق ایران، با تفکیک قائل شدن میان «فرهنگ ایران و اسلام» با «مذهب و فرهنگ آخوندی»، بر جدا بودن رژیم حاکم از بستر تاریخی-فرهنگی مردم ایران و اسلام انقلابی تأکید کرد.
«مذهب و فرهنگ آخوندی هیچ چیز جز تجارت و جنایت و دینفروشی نیست، آن را از تاریخ و فرهنگ ایران و اسلام، با سنگینترین و خونینترین بهای ممکن، ریشهکن کرده و خواهیم کرد».
این تفکیک علاوه بر اینکه مشروعیت ایدئولوژیک این رژیم بنیادگرا و ضداسلام و ایران را به چالش میکشد، زمینهساز بازتعریف مفاهیمی چون دین، فرهنگ و مقاومت در چارچوبی نوین میشود که نافی تداوم ساختار فعلی است.
***
واکنشهای تند و گاه شتابزدهٔ حاکمیت به بیانیه پارلمان بریتانیا نشان از درک تهدیدی بسا بزرگتر دارد؛ این تهدید نه از سوی یک دولت خارجی، بلکه از درون ساختارهای مشروعیتساز نظام و از درون جامعهیی برخاسته که دیگر پذیرای سرکوب و استبداد دینی نیست و با الگوگیری از مقاومت ایران و کانونهای شورشی، راهبرد قیام و سرنگونی را وجهه همت خویش قرار داده است.