مجاهدین در آلبانی یا مجاهدین آلبانی اصطلاحی است که خبرگزاریها آن را بهکرات به کار بردهاند. این ترکیب اکنون به یک ترم سیاسی تبدیل شده و جای خود را در ادبیات سیاسی باز کرده است.
مجاهدین در آلبانی ـ مصداق واقعی پناهندگان سیاسی
برای فهم استاتوی مجاهدین در آلبانی نخست باید دید پناهنده سیاسی کیست؟
برپایهٔ ماده چهاردهم از اعلامیهٔ حقوقبشر ژنو، «اگر شخصی مورد تعقیب و پیگرد دولت یا یک گروه قرار گرفته باشد، حق پناهندگی را در کشور دیگر دارد؛ بنابراین آن عده از افراد سیاسی که مخالف دولت یا گروهی خاص هستند و مورد پیگرد و تعقیب قرار گرفته و جان آنها در خطر باشد، حق پناهندگی سیاسی را دارند».
به گواهی دوست و دشمن تا آنجا که به مجاهدین برمیگردد، آنها هنگامی قانع شدند که زندان لیبرتی در عراق را ترک گویند که آن را گامی در راستای تحقق استراتژی هزار اشرف یا هزار کانون شورشی دیدند. هجرت آنان بهصورت جمعی و سازمانیافته بود. این هجرت بزرگ طی ۱۱ماه و در ۶۵نوبت، بهعنوان طولانیترین، حساسترین و پرخطرترین و در عینحال پیروزمندترین عملیات جمعی انجام گرفت. هدف اعلام شده خامنهای نه خروج مجاهدین از عراق بلکه نابودی آنان بود. ولیفقیه ارتجاع حتی خروج سالم یک مجاهد خلق را از عراق برنمیتابید تا چه رسد به انتقال متشکل و جمعی آنان به یک سرزمین آزاد.
مجاهدین در آلبانی «چهره به چهره و روبهروی تمامیت رژیم آخوندی»
مجاهدین در آلبانی مصداق واقعی پناهندگان سیاسی هستند؛ همانانی که زنده یاد غلامحسین ساعدی در وصفشان نوشت:
«پناهنده سیاسی کسی است که چهره به چهره روبه رو، در برابر حکومت مسلط ایستاده بود، و اگر بیرون آمده،از ترس جان نبوده است».
مجاهدین در آلبانی ـ چهره به چهره و رودروی تمامیت رژیم آخوندی
مجاهدین در آلبانی بهقول ساعدی «با همان فکر مبارزه و با سلاح اندیشه خویش ترک خاک و دیار کردهاند».
مجاهدین در آلبانی کسانی هستند که «نیتشان این است که با جلادان حاکم بر وطنشان تا نفس آخر بجنگند و حاضر نیستند از پا بیفتند».
مجاهدین در آلبانی مدام در تلاش هستند که «دیوار جهنم آخوندها را بشکنند و به خانه برگردند. خانه آنها وطن آنهاست».
مجاهدین در آلبانی کسانی هستند که وطنشان را بر دوشهایشان حمل میکنند. نه! آن را بر قلبهایشان با خود دارند و حاضر هستند سرتاسر وطن را با مژههای خود از شر آثار نحوست آخوندها پاک کند.
مجاهدین در آلبانی از جان گذشتهاند و رزمندگان صحنههای خطیر نبرد، رقمزنندگان حماسههای فروغ جاویدان، فروغ اشرف و فروغ ایران هستند.
روحیه مجاهدین در آلبانی به تعبیر زیبای ساعدی «عضلاتی است، انگار از سرب ریخته شده»؛ آنها برای رویارویی با هر ناگوار و ناخوشایند آمادهاند. اصلاً برای این روزها و این آزمایشات پروده شدهاند.
مجاهدین در آلبانی رقم زنندگان هوشیار سرنگونی این حکومت، منادیان چیرهدست هزار کانون شورشی در میهن پرالتهاب و نقاشان با حوصله طرح رنگینکمان آزادی در افق میهن خویشند.
مجاهدین در آلبانی را اگر میخواهی بشناسی، به کوچههای شورشی ایران نگاه کن؛ به فریادهای عاصی غارتشدگان در پشت مؤسسههای غارت و شعارهای توفانی آنان که آذین اخبار خبرگزاریهاست.
مجاهدین در آلبانی را بر سفرههای خالی پهن شده، در کوچهها و خیابانهای کردستان و در ارادههای خستگیناپذیر مردم آن سامان خواهی دید.
مجاهدین در آلبانی را آنجا ندیدهیی، به خشم و خروش توفانی کازرون بنگر؛ به شهری از جنس ناصر دیوان کازرونی، قهرمان مبارزات ضداستعماری؛ شهری که سرخرویی را میپذیرد اما تسلیم به خفت را هرگز.
مجاهدین در آلبانی دستان پینه بسته کشاورزان ورزنه هستند و تا حقآبه این ملت را نگیرند از پا نخواهند نشست؛ اگر چند برای آن تمامی با هم جان ببازند.
مجاهدین در آلبانی یک نام نیستند. آنها یک رسم جاری در بستر قیامند. نام دیگر آنها اشرف است. آنها هر جا میروند اشرف را با خود میبرند. تکثیر اشرف رسم جاری آنان است. روزی اگر خواسته باشی ببینیشان، کافی است، نام خود را در هشتک براندازان ثبت کنی، کاغذی از جنس توانستن برداری، روی آن با خط شجاعت، درشت بنویسی:
«مرگ بر خامنهای، روحانی ـ زنده باد آزادی»؛ آنگاه تو خود را در مجاهدین در آلبانی بازخواهی یافت.