در شرایطی که نظام ولایت فقیه، بیدنده و ترمز ابعاد سرکوب خود را در همه زمینهها افزایش میدهد و با تمامی ابزارهای امنیتی و تبلیغاتی خود بهدنبال خاموش کردن صدای اعتراضات مردم است، کانونهای شورشی نیز متقابلاً به مبارزه مستمر و روزافزون خود در شکستن فضای خفقان ادامه میدهند.
نگاهی به تاریخ و عناوین اخبار پراتیک و عملیات این راهگشایان قیام در داخل کشور نشان میدهد که تقریبأ هیچ روزی در زیر آسمان غمزدهٔ میهن اشغالشدهٔ ما بدون ابتکارات و اقدامات قهرمانانهٔ آنها به شب نمیرسد.
روز ۱۳ آبان شورشگران آزادی در پاسخ به جنایت نیروی انتظامی خامنهای در تخریب خانههای محرومان بلوچ در زیباشهر چابهار در چندین رشته عملیات، ستاد فرماندهی ناحیهٔ بسیج سپاه پاسداران در تهران، حوزهٔ بسیج سرکوبگر ضدامام حسن در کرمانشاه و حوزهٔ جهل و خرافه و سرکوب زنان در شیراز را منفجر کردند.
دلاوران شورشگر روز ۱۲ آبان و در چهلمین روز درگذشت دردناک معدنکاران مظلوم طبس در سلسله عملیاتی دهگانه در چندین شهر از جمله شیراز، گلپایگان، تهران، مشهد، شوش، کرج و اهواز به دادخواهی از آن کارگران درگذشته برخاسته و شعبههای سرکوب سپاه و بسیج و کمیتههای غارت و چپاول موسوم به امداد خمینی را در هم کوبیده و چندین بنر تبلیغاتی رژیم درباره قاسم سلیمانی جلاد و مزدوران نیابتی رژیم را به آتش کشیدند.
روز ۱۱ آبان به سیاق روزهای جمعه پراتیک و عملیات کانونهای شورشی بر دیار سلحشوران بلوچ متمرکز بود. آنها پس از نماز جمعه در پراتیکهای خود سالگرد جمعهٔ خونین خاش در سال ۱۴۰۱ را گرامی داشتند و با یاران خاموش ولی پرجوش خود تجدید پیمان کردند. با نوشتهها و شعارهای انگیزانندهای چون «پیام شهدای جمعهٔ خونین خاش: آتش جواب آتش» و «پیام خون شهید، پادا بلوچ پادا ایران» تداوم قیام را به همه ایرانیان یادآور شدند. همزمان هشت عملیات سراسری نیز در زاهدان و مشهد و قزوین و کرج و تهران انجام دادند که نیمی از آنها در زاهدان بود. اهداف کانونها در این شهر تبدار، شامل قضاییه استان، شهرداری غارتگر منطقهٔ یک، یک حوزهٔ بسیج سپاه و یک بنر از مزدوران نیابتی رژیم میشد.
روز ۱۰ آبان، کانونهای شورشی با طراحی و اجرای سه عملیات در شهرهای یزد، اسلامآباد غرب و بم به اعدامهای بیرویهٔ رژیم قتلعام با آمار حداقل ۳۹ اعدام در ۹روز ابتدایی آبان واکنش نشان دادند و اجازه ندادند رژیم در سکوت خبری به کشتار جوانان ایرانزمین ادامه دهد.
پیشقراولان قیام و انقلاب، روز قبل از آن به جنایت فجیع قضاییهٔ آخوندی در زندان ارومیه پاسخ دادند که انگشتان دو برادر فقیر را بهاتهام سرقت با گیوتین قطع کرده بود.
کانونهای شورشی دو روز جلوتر هم در اوج آمادهباش دشمن به حمایت از دستفروشان محروم گرگانی برخاستند که گزمههای رژیم با ضرب و شتم آنها، مانع از کسب و کار و درآمد ناچیزشان شده بودند.
حمایت از محرومان و بیصدایان
کانونهای شورشی هر بار به شکلهای جدیدی از اعتراض و مبارزه دست میزنند، گویی که تلاشهای سرکوبگرانه رژیم، تنها به تقویت عزم و ارادهٔ آنان میانجامد.
آنها فراتر از تمهیدات رژیم آخوندی در جاسوسی و ردیابی و دوربینهای نظارتی، عملیات خود را ارتقا میدهند و محدودیتهای رژیم را با ابتکارات خود در هم میکوبند.
هر کسی که یک روز تحت اختناق آخوندی زندگی کرده باشد به اهمیت این عملیات آگاه است و میداند که در افتادن با سیستمهای اطلاعاتی – امنیتی رژیم نیازمند چه حس وطنپرستانه و چه میزانی از فداکاری و پاکبازی است.
اما نکتهٔ مهمتر، گسترهٔ تعهدپذیری کانونهای شورشی در حمایت از اقشار فرودست جامعهٔ آخوندزده ماست.
آنها هم به حمایت از اقشار بیصدا و محرومی همچون معدنکاران و دستفروشان قیام میکنند.
هم از بیپناهانی پشتیبانی میکنند که مزدوران تحتامر شهرداریهای رژیم آلونکهایشان را بر سرشان خراب میکند.
هم انتقام اعدامیها و زندانیانی را میگیرند که رژیم میخواهد از عمر و خون آنها برای قیامها سد و مانع ایجاد کند.
هم در کنار سرکوبشدگان و قربانیان نظام غارت و چپاول میایستند و میرغضبان صاحب گیوتین را هدف قرار میدهند.
و هم با بزرگداشت یاد و نام شهیدان در مناسبتهای مختلف بر ادامهٔ روش و منش آنها تجدید پیمان میکنند و راه رسیدن به رهایی را به تودههای بهجان آمده نشان میدهند.
با چنین شمولیت و مسئولیتپذیری همهجانبهای، کانونها نهتنها به دفاع از اقشار محروم و بیصدا میپردازند، بلکه با عملیاتهای خود، پیام روشنی از مقاومت و همبستگی به جامعه میفرستند. حمایت از معدنکاران، دستفروشان و قربانیان سرکوبهای رژیم، نشاندهنده عزم راسخ آنها در مقابله با ظلم و فساد است.
یگانه نیروی همبسته و سازمانیافته در سطح خیابانهای کشور با عملیات مداوم خود نشان میدهد که مقاومت همچنان ادامه دارد و روزی آسمان ایران، از این ظلمت رهایی خواهد یافت.