کمتر روزی است که مقامات و مهرههای حکومتی در مورد موضوعی ابراز نگرانی «جدی» نکنند، چه در مورد بحرانهای خارجی و منطقهیی نظام، چه در مورد بحرانهای اقتصادی –اجتماعی و چه در مورد حتی جنگ قدرت درون نظام.
علت این نگرانیها چیست؟
/p>
پورابراهیمی رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس ارتجاع روز ۲۶آبان در مجلس گفت: «در خصوص وضعیت شاخص نرخ فقر در اقتصاد کشور یکی از شاخصهای مهم ماست متأسفانه باید اعلام بکنیم حدود ۱۰ واحد درصد نرخ شاخص فقر افزایش پیدا کرده و از عدد ۲۲ به حدود ۳۳درصد رسیده و این نگرانی جدی هست یعنی معادل یکسوم از جمعیت کشور با شرایط بسیار نگرانکنندهای روبهرو هستند».
این عضو مجلس ارتجاع که سالهاست نبض اقتصاد نظام را در دست دارد و سرنخ بسیاری از فسادها را میشناسد، بهخوبی میداند رسیدن به این نقطه که بهقول خودش یکسوم مردم ایران به زیر خط فقر رفتهاند، امری غیرمنتظره نیست. با توجه به رویکرد کلی نظام در امر تقسیم ثروت، و دست باز مقامات و مهرهها در اختلاس و غارت برای هر ناظر غیر متخصصی رسیدن مردم به این نقطه قابل پیشبینی بود. بنابراین این سؤال پیش میآید که چه شده کارشناسان حکومتی الآن که کارد فقر از استخوان محروم هم گذشته است دچار «نگرانی جدی» شدهاند؟ آیا نگران وضعیت مردم شدهاند؟ آیا نگران فروپاشی اقتصاد کشور شدهاند؟
علت را خودشان به بیانهای مختلف بیان میکنند.
آخوند نقدعلی عضو مجلس ارتجاع روز ۲۶آبان در مجلس گفت: کسی که در فتنه بنزینی کشور را به آتش کشید و جان و مال هستی مملکت را در آستانه خطر قرار داد. ». .
«فتنه بنزینی» همان کابوس قیام آبان ۹۸است که هر چند امسال آخوندهای باند خامنهای میخواهند در دعوای درونی آنرا به تقصیر این یا آن مقام حکومتی از باند رقیب بیندازند، اما نقطهٔ کانونی وحشت همهٔ کارگزاران نظام است.
اگر از فقر یا گرانی ابراز نگرانی میکنند نه دلشان برای فقرا سوخته و نه نگرانی کوچک شدن سفرهٔ مردم هستند. اگر بودند میتوانستند کار را به این جا نکشانند. اما اکنون در این مرحله به نقطهٔ بیبازگشتی رسیدهاند که فقط هر کس دیگری را بهعنوان دزد نشان میدهد.
محمودوند عضو مجلس ارتجاع روز ۲۶آبان در مجلس گفت: «خیل عظیمی از همین آقازادهها در آمریکا دارند زندگی میکنند با آن ثروتهای افسانهای این ثروتها را از کجا آوردهاند؟... . با رانت ها با باند بازیها با لابیهای کثیف و شیطانی همین ثروت ملت ایران امروز در کاناداست توی آمریکاست توی اتریش هست توی سوئیس هست دارم دقیقاً آدرس میدهم».
بهرغم تمام این فاشگوییهای دیرهنگام که آب از سر نظام و فقر از سر مردم عبور کرده است، هیچیک از این بهاصطلاح «دلسوزان» نظام را یارای آن نیست که دست از منافع باندی بشوید، از همین روست که کابوس قیام درد مشترک باندهای متخاصم شده است و در حتمیت آن به یکدیگر اطمینان میدهند.
روزنامهٔ حکومتی شرق ۲۵آبان بهنقل از یک کارشناس برونمرزی باند مغلوب، قیام آبان را «اعتراض نسلی که نمیشناسیم» توصیف کرد و نوشت «واقعیت این است که تا زمانی که چنین مشکلات و ناکامیها و نارضایتیهای سیاسی و اجتماعی باقی است، همواره خیزشهای تودهیی شبیه آبان بسیار محتمل است. آنچه نمیتوان بهروشنی پیشبینی کرد، عبارت است از اینکه چه زمانی و با کدام جرقه».