728 x 90

آوار شدن ترفند انحراف قیام بر سر نظام!

سخن روز
سخن روز

رژیم می‌دانست شهرهای میهن، به‌ویژه آبادان آبستن خیزش و قیامی بزرگ است. از این رو از استانهای مختلف نیروهای گارد ویژه را به آبادان گسیل کرد و مناطق حساس را قرق نمود. هم زمان پس از یک هفته که از فاجعه گذشت، عزای عمومی اعلام کرد و بساط عزاداری برای قربانیان متروپل را هم در آبادان برپا نمود.

علت روشن بود. طی شبهای قبل شمه‌ای از خشم جامعهٔ در حال انفجار را دیده بود و می‌دانست گسیل نیروی سرکوبگر نمی‌تواند این خشم رو به‌ازدیاد را مهار کند. از این رو به‌ترفند منحرف کردن قیام رو آورد. این بار ابزار انحراف، عزاداری و اشک تمساح بود. برای این‌که مردم به‌جای شعارهای ساختارشکنانه و «خامنه‌ای حیا کن، مملکت رو رها کن» و به‌ویژه به‌جای شعار پر معنای «می‌کشم می‌کشم آن که برادرم کشت»، صرفاً به عزاداری برای قربانیان متروپل بسنده کنند و به‌ریشه و علت اصلی فاجعه نزدیک هم نشوند.

 

برای همین هم در آبادان مزدوران بسیجی را به‌صحنه فرستادن و سن و بلندگو و... برپا کردند و در بنری بزرگ نوشتند اجتماع بزرگ عزاداران... !

وسط این شعبده را نیز گله‌های بسیجی قرق کردند و بوق‌های تبلیغی رژیم به‌ویژه صدا و سیمایی که مردم آن را «ننگ ما» می‌نامند، اقدام به‌پخش زنده کردند تا مانور عزاداری، در سراسر کشور اثرگذار باشد. آنگاه آخوند حیدری، نمایندهٔ خبرگان ارتجاع بالای سن رفت و از «مردم با بصیرت آبادان» داد سخن داد که یکباره انبوه فریادهای «بی‌شرف بی‌شرف» دادش را در گلو خفه کرد؛ تلویزیون «جامانده» خامنه‌ای هم ناخواسته همین صحنه را پخش کرد!

سپس همه چیز برهم خورد. مانور و مراسم اشک‌ تمساح بر سر خامنه‌ای و نیروهای سرکوبگر آوار شد. شعارهای «هیهات مناالذله» و «توپ، تانک، فشفشه آخوند باید گم بشه» آبادان را فرا گرفت. ساعتی بعد مردم و جوانان به نیروهای سرکوبگر حمله می‌کردند و فریاد می‌زدند «می‌کشم، می‌کشم، آن که برادرم کشت» و آبادان سراسر میدان جنگ و گریز میان مردم و مزدوران شد.

البته رژیم بی‌گدار به‌آب نزده بود. طی ۴دهه حاکمیت ننگین خود، برای مهار جامعه و جلوگیری از خیزش و قیام، همواره مانور و شیادی را چاشنی سرکوب کرده‌اند. اما صحنه‌ای که در آبادان رخ داد نشان داد شرایط عینی (وضعیت انفجاری جامعه) و شرایط ذهنی (تاثیرگذاری نیروی پیشتاز برای سمت دادن خشم انفجاری در راستای سرنگونی) به‌نقطه‌ای رسیده که هر مانور و هر شکافی، خود عامل خیزش و قیام می‌شود.

 

در آذر ۱۴۰۰ هم وقتی خامنه‌ای در اصفهان برای منحرف کردن اعتراض کشاورزان محروم، ایادی خود را هم به‌صحنه فرستاد تا به‌اصطلاح همدردی کنند، شکافی ایجاد شد که به‌تجمع اعتراضی صدهزار نفری در بستر زاینده‌رود انجامید و سراپای رژیم را به‌وحشت انداخت. هفتهٔ بعد هم که نیروهای سرکوبگر را برای جلوگیری از تجمع اعتراضی گسیل کرد، با رادیکالیزمی کم مانند روبه‌رو شد و خودروها و موتورهای نیروهای سرکوبگر بود که در آتش می‌سوخت.

اینگونه در شرایط انقلابی مانور و تلاش برای تحریف قیام، خود بسترساز خیزش‌ها و قیام‌ها می‌شود؛ سرکوب عریان نیز باعث رادیکالیزم و جامهٔ عمل پوشاندن شعار «می‌کشم می‌کشم» خواهد گشت.

این بن‌بست سرکوب خامنه‌ای و دیکتاتوری به‌پایان خط رسیده‌اش است. از هر طرف که برود، در محاصرهٔ آتش فروزان خشم خلق، گرفتار است.

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/41694e54-d0c0-4835-9334-38c2bd47695b"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات