چند هفته قبل از برگزاری کهکشان مقاومت ایران، آقای جاوید رحمان، گزارشگر ویژه حقوقبشر سازمان ملل در امور ایران گزارش جدیدی ارائه کرد که در آن اعدام زندانیان سیاسی در دههٔ شصت و قتلعام سال ۶۷ را جنایت علیه بشریت و نسلکشی توصیف کرد.
در روز ۱۱ تیر یعنی روز سوم کهکشان بزرگ مقاومت با عنوان کنفرانس «ایران: جنایت علیه بشریت و محاکمه آمران و عاملان» که موضوع جنبش دادخواهی بود بسیاری از شرکتکنندگان با تأیید گزارش آقای جاوید رحمان، بر لزوم پیگیری و مجازات عاملان این «نسلکشی» صحبت کردند.
سفیر یواخیم روکر، رئیس شورای حقوقبشر ملل متحد تا سال ۲۰۱۵ گفت: «ما باید افتخار کنیم به کار نمایندهٔ ویژهٔ ملل متحد، جاوید رحمان که اخیراً یک گزارش بسیار مهم منتشر کرد و گفت قتلعام ۶۷ یک جنایت علیه بشریت و نسلکشی است». آقای مارک الیس، مدیر اجرایی کانون وکلای بینالمللی با ذکر نمونهٔ سوریه، امکان پیگرد و مجازات آمران و عاملان نسلکشی ۶۷ را مورد تأکید قرار داد. دکتر وولف شومبورگ، قاضی پیشین دادگاه عدالت فدرال آلمان نیز همین امر را تأیید کرد و افزود: «همانطور که در گزارش آقای رحمان بود مکانیزمی در گذشته بوده و هنوز هم هست که این جنایات را مورد حسابرسی قرار بدهد».
صاحبنظران دیگری نیز که برخی از آنها گزارشگر پیشین سازمان ملل، سفیر سابق در شورای حقوقبشر سازمان ملل، وزیر دادگستری سابق و... بودهاند نیز در ادامه صحبتهایی کردند که همه حاکی از ایمان و باور به پیروزی حقوقی مردم ایران علیه رژیم اعدام و قتلعام بود.
امروز در اینجا ایستادهام!
هدف خمینی از قتلعام ۶۷ تنها یک واکنش هیستریک یا انتقام در برابر مجاهدین بهدلیل ماندگاری و پویایی آنها و آرمانشان نبود، خمینی درد سرنگونی داشت و فکر میکرد با «نسلکشی» مجاهدین، میتواند نام و یاد و خاطرهٔ ۳۰هزار نیروی برانداز را از تاریخ معاصر محو و خلافت خود را چندصد ساله کند.
اما یکی از وجوه شکوهمند کهکشان امسال این بود که همزمان با کارزارهای گسترده مردم ایران در زمینههای سیاسی، حقوقی و... نسلهای جدیدی از مجاهدین در صحنههای مختلف گردهماییها و کنفرانسها حضور داشتند و دوربینها به هر طرف که میچرخید نوجوانان و جوانان مشغول فعالیت بودند.
بسیاری از هواداران با خانوادههای خود در مراسم شرکت داشتند.
انبوهی از پرچمها و تصاویر رهبران مقاومت در دستان نوجوانان بود.
اعضای گروههای هنری متشکل از ایرانیان جوانی بود که بیشترشان در خارج از کشور بهدنیا آمدهاند.
یکی از احساسیترین و تاثیرگذارترین موضعگیریها نیز از سوی یکی از همین نسل جدید هوادار مقاومت بیان شد و آن هنگامی بود که «امینه قرایی» فرزند یکی از شهدای قتلعام رشتهٔ کلام را به دست گرفت. صحبتهای او که از دلی پرخون و از انتقامی گرفتهنشده حکایت داشت اشک را بر گونهٔ بسیاری از حاضران در جلسه جاری کرد و بارها کلامش با تشویق و احساسات جمعیت قطع شد. بهویژه هنگامی که او خاطراتی از دوران کودکی خود در «آبان ۶۷» و «سه ماه متوالی» انتظار در برابر زندان برای گرفتن خبری از وضعیت پدرش گفت که در نهایت «بی هیچ نشانی از پیکرش، مزارش و حتی یک تکه از لباسهایش» به پایان رسیده است.
اما خوشبختانه و غرورانگیز اینکه امینه این روزها خود جزیی از مقاومت شده است و با گردنی افراشته فریاد میزند: «امروز ایستادهام در اینجا. در کنار سازمان پرافتخار مجاهدین خلق. همان مقاومتی که نام سرخش بالاترین خط قرمز رژیم است... و امروز ایستادهام در برابر شما مجاهدین خلق و شما خواهر مریم عزیزم و سوگند یاد میکنم که بالاترین بالاترین افتخار زندگیام، شناخت مجاهدین و بودن در کنار مجاهدین است».
البته که امینه تنها نبود و دیگرانی نیز همچون بهروز از جانب سه دایی سربهدار خود او را همراهی کرده و پیام دیرین رهبر مقاومت را یادآوری و اثبات کردند که «یقین کنید هر دستی از مجاهدین بشکند ده دست به آنها افزوده میشود و هر چشمی که از حدقه مجاهدین بیرون بیاید صد شم بینا شده دیگر به آنها اضافه میشود و هر قلبی که از مجاهد پاره کنید و سری که بشکنید هزار قلب و سر دیگر پربرکت بهجایش خواهد نشست».
با این نسل جدید و پرشور، که از همه طوفانهای شیطانسازی و توطئههای سانسور و سکوت عبور کرده و تمام پروژههای ولیفقیه از جمله بامبول «کودکسرباز» را یکی یکی نقش بر آب میکنند،
با خیل جوانانی که در داخل کشور به سازماندهی کانونهای شورشی میپیوندند و در خارج از کشور از بالاترین امکانات در پیشرفتهترین کشورها چشمپوشی کرده و به مقاومت پیوستهاند،
با این فرزندان برومند خلق قهرمان ایران که اینک خود از مسئولان، مدیران، مجریان و سازماندهندگان برنامههای مقاومت ایران گشتهاند،
فرجام «نسلکشی» خمینی و خامنهای چیزی جز بالندگی و آیندهداری یک آلترناتیو دموکراتیک با شهرتی عالمگیر، نبوده است.
رنج و خون و خاطرات تلخ چهار دهه گذشته از حافظه جمعی مردم ایران پاک نشده و نسلهای شورشگر در داخل و خارج ایران رو در روی ولیفقیه فرتوت رجز میخوانند که «ما ایستادهایم»!
روح صبا و آسیه و حنیف و رحمان و امیر شاد!