۴۰سال از حاکمیت رژیم خمینی میگذرد. در۴۰سال در کشوری مثل ایران با ذخایر بینظیر و ثروت کلان و آب و هوای چهارفصل و نیروی عظیم انسانی میشد این مملکت را به گلستانی تبدیل کرد. ایران یک قلم فقط بیش از ۱۰۰۰میلیارد دلار در این ۴۰سال در آمد نفتی داشته است. لیست در آمدها را اگر بخواهیم در اینجا ردیف کنیم سر به آسمان میزند که از حوصله این مقاله خارج است. در این ۴۰سال زیر حاکمیت این رژیم دریاها و تالابها و رودخانهها خشکید. از دریاچه ارومیه گرفته تا دریاچه قم و تالاب گاوخونی و اروند رود و زاینده رود و... این همه نتیجه حاکمیت این چپاولگران است.
خود بهاصطلاح نماینده رژیم از شاهین شهر و میمه در مجلس ارتجاع از خشکی کامل تالاب گاوخونی انتقاد کرد و گفت: «متأسفأنه مسئولان فاتحه تالاب را خوانده و آن را به فراموشی سپردهاند».
وی همچنین به پایان حیات زاینده رود هم اشاره میکند. و اضافه کرد: « تراژدی خشکیدن زاینده رود و تالاب بینالملی گاوخونی پیامدهای ناگوار اقتصادی، زیستمحیطی و بهداشتی گستردهای از جمله افزایش بیکاری و مهاجرت، از دست رفتن پوشش گیاهی و سیر قهقرایی تنوع زیستی و ظرفیتهای گوناگون بومگردی، فرسایش خاک و بیابانزایی و افزایش انتشار گرد و غبار و پدیده ریزگردهای سمی به مناطق اطراف و شهرهای همجوار تالاب و حتی استانهای مجاور را بهدنبال دارد».
یکی از این مناطق که در بحران بیآبی دست و پا میزند مناطق مرکزی ایران و روستاهای اصفهان است که در کنار زاینده رود روزگار سبز داشته و اینکه به زردی گراییدهاند.
نمایی از زاینده رود اصفهان که اینک به شورهزاری در مرکز اصفهان تبدیل شده است
شهر ورزنه در فاصله ۱۰۰کیلومتری جنوب شرقی اصفهان قرار گرفته و تالاب گاوخونی در فاصله ۳۰کیلومتری آن(نزدیکترین نقطه به تالاب) قرار دارد.
از سالها پیش کشاورزان این شهر خواستار مطالبه حقابه خود از زاینده رود هستند. بیلان اعتراضات و تظاهرات کشاورزان در این منطقه فقط در ۱۰سال گذشته بیش از دهها مورد بوده و در ماههای گذشته به زنجیرهای از تظاهرات روزانه تبدیل شده است. مردم زحمتکش و بهجان آمده خواستار حقآبه و باز کردن آب زاینده رود در نهرهای مناطق زراعی خود هستند. اینک زنان نیز که بیشترین رنجها را در این زندگی تحمل کردهاند، به صفوف تظاهرات میپیوندند.
رژیم سرکوبگر آخوندی که نه میخواهد و نه میتواند به این خواسته برحق مردم جواب دهد با سرکوب و حمله وحشیانه به تجمعات آنها، بارها با آنها درگیر شده وبا دستگیری و زندانی کردن و زخمی کردن کشاورزان بیگناه سعی در به سکوت کشاندن آنها کرده است.
اعتراض کشاورزان ورزنه
مثلاً در اسفند سال ۹۱ بین مردم و نیروی انتظامی سرکوبگر درگیری شدیدی پیش میآید. در همین زمینه روزنامه حکومتی تابناک نوشته بود: «درگیری بین کشاورزان و مأموران نیروهای انتظامی استان در حالی بهوقوع میپیوندد که کشاورزان شرق اصفهان، معتقدند آب زاینده رود که از سالهای دور به زمینهای آنها اختصاص مییافت، اکنون به استانهای یزد، قم، کاشان و کارخانههای بزرگی مانند فولاد مبارکه و ذوبآهن فروخته میشود. این کشاورزان در اعتراض به قطع سهمیه آب خود، از هفته گذشته با تجمع در مقابل خط لوله انتقال آب اصفهان به یزد اعتراضشان را نشان دادند».
در این حاکمیت نامشروع هیچکس هم یک بار نمیآید به این کشاورزان بگوید بدون آب چگونه کشاورزی بکنند. معمولاً به یک آشپز تخممرغ و روغن میدهند بعد نیمرو میخواهند. کشاورزانی که در چنین وضعیت اقتصادی و تورم افسارگسیخته روزبهروز فقیرتر هم میشوند بدون آب چگونه میتوانند کشاورزی بکنند؟ به همین دلیل هم است که چون کارد به استخوانشان رسیده شعار میدهند «میجنگیم، میمیریم، حقابه را پس میگیریم!».
و شعارهایی که بازتاب خشم و نفرت آنها از رژیم است شعارهایی همچون، مرگ بر ستمگر، درود بر کشاورز! / حتی اگه بمیریم، حقابه رو میگیریم! / آب زاینده رود، حق مسلم ماست! / ننگ ما، ننگ ما، دولت الدنگ ما! / ننگ ما، ننگ ما، صدا و سیمای ما! / نیروی انتظامی، حرملهٔ زمان است!».
تظاهرات کشاورزان اصفهان
بنبست نظام در آینهٔ شورش مردم
بازتاب بنبست لاعلاج خامنهای و دولت روحانی را باید در تظاهرات کشاورزان اصفهان نظاره کرد. در ادامهٔ تظاهرات روزانهٔ کشاورزان، شاهد بودیم که زنان نیز به صفوف آنان پیوستند. جمعیت به هزاران نفر رسید. این تحول نشان داد که کارد بیکفایتی و دزدی و سرکوب و چپاول حاکم و دولت، به استخوان همگان رسیده است: «نه حاکم، نه دولت، نیستند به فکر ملت!».
کیفیت تظاهراتهای اخیر اصفهان را باید در بروز قدرتمند جبهه مردم در مقابل حاکمیت دید. این جبهه البته در سراسر ایران شکل گرفته است و با وجود دامنهٔ سرکوب از جانب حاکمیت، اما بازگشتناپذیر میباشد. این جبهه سرفصلی را رقم زده است که شرایط ایران را حتی نسبت به مختصات قیام دی ۹۶ متفاوت نشان میدهد. این تفاوت را باید در تعمیق همین جبههبندی مد نظر داشت. شکلگیری همین جبهه و باز هم عمیقتر شدن آن در مسیر خود منجر به تعیینتکلیف کردن نظام آخوندی خواهد شد.