روحانی در سفر به استان گلستان، ضمن مقداری گفتاردرمانی، چشمک و چراغهایی هم به آمریکا و همسایگان نشان داد. وی گفت:
«اگر میخواهند با ایران صحبت کنند باید به ملت ایران احترام بگذارند و تحریمها را کنار بگذارند... ما هیچگاه از حرف زدن مضایقه نکردیم، اما باید این موضوع از چارچوب اصولی و منطقی برخوردار باشد».
روحانی در سخنرانی خود در گنبد کاووس ضمن اعتراف به انزوای سخت و صعب رژیم، بدون نام بردن از عربستان، برای حل مشکلات با این کشور نیز ابراز آمادگی کرد.
البته این حرفها جدید نیست، روحانی قبلاً هم چند بار گفته که اگر تحریمها برداشته شوند، ما آمادهٔ مذاکره هستیم؛ اما آنچه یک وجهه جدید به این حرفها میدهد یکی شرایط کنونی است که رژیم از هر لحاظ تحت فشار است و در حضیض انزوا قرار دارد. دیگری هم اینکه این چشمک و چراغ روحانی با صراحت خیلی بیشتری از طرف مهرهها و رسانههای همسو با روحانی تبلیغ میشود.
آرزوی هضمشدن در نظم جهانی!
مثلاً روزنامهٔ ابتکار در شمارهٔ سهشنبه ۲۵دی ۹۷ خود مقابلهجویی نظام با آمریکا را مورد تخطئه و حمله قرار داد و نوشت: «تصور این دولت(احمدینژاد) از قدرت ایران و عدم شناخت کافی از عناصر تشکیلدهنده ماهیت بینالملل به شکلگیری سیاست تهاجمی و مقابله با آمریکا منجر شد».
بعد از سیاست واقعبینانهتر دولت روحانی تمجید میکند و میافزاید: «دولت روحانی که تصویر واقعبینانهتری از مقدورات داخلی و محدودیتهای بینالمللی داشت سیاست خارجی ایران را به مسیری غیربازگشت هدایت کرد؛ مسیری که با توافق هستهای آغاز، با پذیرش FATF ادامه و با جامعهپذیری ایران در نظام بینالمللی منتهی خواهد شد». که منظورش از جامعهپذیری، با صراحت تمام در تیتر و عنوان این مقاله بیان شده: «هضم در نظم جهانی»
ارتدکستر از ویتنام که نیستیم!
روزنامهٔ آرمان هم در شمارهٔ ۲۶دی، ویتنام و عملکرد آن در برابر آمریکا را بهعنوان الگو و نمونه معرفی کرده و نوشته: «اگر یک کشور در سراسر جهان وجود داشته باشد که بخواهد تا ابد با آمریکا قطع رابطه کند، هر روز پرچمش را به آتش بکشد، قطعاً آن ویتنام است. اما ویتنام چگونه برخورد میکند؟». و بعد شرح میدهد که چگونه ویتنام محیط جذاب و امنی برای سرمایهگذاری خارجی فراهم آورده و توانسته مسائل اقتصادی و اجتماعی خود را حل کند.
سایت بهار وابسته به باند اصلاحطلبان نیز در مطلبی با عنوان «نه به مذاکره به سود کیست؟!» مینویسد:
راه شوسه مذاکره!
«محروم ساختن خود از ابزار مذاکره آن هم در شرایطی که طرف مقابل بهشدت به آن تمایل نشان میدهد نمیتواند چندان با منافع ملی سازگار باشد؛ انتخاب راهی دیگر کمهزینهتر از ادامه راه پرسنگلاخ کنونی است!».
سر همه چیز حاضریم مذاکره کنیم
یا تاجزاده میگوید: «با آمریکا وارد مذاکره میشیم، اگه گفت شما موشکی نداشته باشید میگیم که ما باید موشک داشته باشیم... سر سوریه میتونیم مذاکره کنیم، سر یمن میتونیم مذاکره کنیم، سر لبنان سر عراق سر... کمااینکه تو خیلی از این کشورها مذاکره کردیم. بنابراین اصل رو بر مذاکره بذاریم نه اینکه ما با این دولت مذاکره نمیکنیم. کی گفته که ما نباید مذاکره بکنیم ما تو طول این ۴۰سال که هم جمهوریخواهها بودن هم دموکراتها تنها زمان خاتمی نبوده وگرنه در زمان احمدینژاد ایران و آمریکا سر عراق رسماً و عملاً مذاکره میکرد. بنابراین، این شعار غلطه که ما مذاکره نمیکنیم».
رژیم پیامهای متناقضی مبنی بر تمایل به مذاکره با آمریکا از خود صادر میکند،
آرزوی هضمشدن در نظم جهانی و آشتیجویی خرازی از سوی دو باند رژیم بارزترین نشانهها در این زمینه هستند اما قیام و تضعیف موقعیت جهانی و منطقهای رژیم، موضع آنها را در هر مذاکره محتملی بهشدت پایین آورده است.
برای نشستن پای میز مذاکره از موضعی قویتر هم مستلزم سرکوبی قیام و مقاومت و رهبری آن است، ملزوماتی که در چشمانداز، غیرقابل دسترس هستند.
این است آن بحرانی که رژیم را پیوسته از درون میکاهد.
مواضع متناقض باند خامنهای آشتیجویی خرازی
باند خامنهای در مواجه شدن با این مسأله یکدست نیست. از طرفی کمال خرازی وزیر خارجه اسبق رژیم و رئیس شورای راهبردی روابط خارجی رژیم و مشاور نزدیک خامنهای است که روز سهشنبه ۲۵دی در دیدار با یک هیأت نروژی با بیان آشتیجویانهای گفته: «تا سیاستهای کاخ سفید در قبال ایران اصلاح نشود، نمیتوانند انتظار تغییر در سیاستهای ایران را داشته باشند» و بعد گفت: «باید مذاکرات جدیتری میان ایران و کشورهای کلیدی اروپا برای بررسی آینده روابط شکل بگیرد».
ستیزهجویی دلواپسان
این در حالی است که دلواپسان هر گونه رابطه و مذاکره را با شدت رد میکنند و از اینکه باند روحانی هنوز چشم به مذاکره و مصالحه با غرب دوختهاند و سیاستشان در برابر غرب منفعلانه است، این باند را مورد حمله قرار میدهند. مثلاً:
سیاست روز(۲۶دی) نوشت: «دیپلماسی انقلابی به اقدام فوری و قاطعانه در برابر رفتار بیجای کشور تخطیکننده در قبال ملت ایران حکم میکند».
واقعیت نهفته در آنسوی موضعگیریها
واقعیت این است که رژیم بهشدت تضعیف شده و پس از قیام دیماه در تعادلقوا بهطور غیرقابل برگشتی پایین آمده و دیگر حتی بهای درخواستهایش برای مذاکره هم خیلی پایین آمده است.
از سوی دیگر شاهد فضای جدیدی در رابطه با رژیم در صحنه سیاست منطقهیی و بینالمللی هستیم. برآیند این دو، تضعیف کیفی رژیم و تغییر تعادلقوای منطقهای و بینالمللی به زیان رژیم است.
حاصل کار در هر حال، تشدید فشارهای سیاسی و تنگتر شدن حلقه انزوای رژیم بهطور تصاعدی است. بهنظر میرسد که هر اقدام سیاسی سکو و زمینهای میشود برای یک اقدام شدیدتر و یک موضعگیری رادیکالتر علیه رژیم.
ریشه دستبستگیهای رژیم
رژیم قادر نیست این روند را تغییر دهد؛ چرا که یا باید ریشه این فعل و انفعالها در داخل کشور، یعنی قیام را از بین ببرد؛
حالا یا با از میان برداشتن شرایط عینی قیام
یا با از بین بردن شرط ذهنی یعنی سازمان مجاهدین و مقاومت سازمانیافته؛
در حالیکه رژیم توان انجام هیچیک از این دور کار را ندارد.
در عرصه خارجی نیز رژیم یا باید لاجرم دست تسلیم بلند کند و در زمینههای مختلف موشکی، منطقهای، حقوقبشر و... زهر بخورد.
یا اینکه مسیر انقباض در پیش بگیرد و پیه تبعات تحریمها را به تن بمالد.
که این هر دو مسیر به سرنگونی میانجامند. به این علت است که رژیم قادر به تصمیمگیری نیست.