روحانی روز ۳۰مرداد در مراسم رونمایی از پروژه ساخت هواپیمای جنگی شرکت و سخنرانی کرد.
صرف ادعای پیش بردن پروژه ساخت هواپیمای جنگی توسط رژیم آخوندی در بحبوحه بحران اقتصادی و گرانی فراینده و کمرشکن نشان دهنده عملکرد متناقض حکومتی آخوندی است. حکومتی که از یک سو از حل کوچکترین معضل اقتصادی جامعه عاجز است و از سوی دیگر ادعای پیشرفتهای علمی و نظامی دارد آن هم در حالی که مقامها و کارشناسان خود رژیم به بیهودگی برنامههای پرهزینه اتمی و موشکی رژیم اذعان میکنند.
با این وجود آنچه بیش از مواضع متناقض رژیم را برجسته میکند اظهارات سراپا ضدونقیض روحانی در این مراسم بود.
اظهارات متناقض روحانی در مورد مسالمت با دنیا
روحانی از یک طرف بر ضرورت گسترش تسلیحات و نیروهای نظامی صحبت کرد و از طرف دیگر بر صلحآمیز بودن نیتهای رژیم تأکید کرد و از مسالمت و همکاری با دنیا دم زد. روحانی گفت: اگر قدرتمند نباشیم دیگرانی هستند که ما را از پای در بیاورند...
وقتی میگوییم ما آماده دفاع هستیم یعنی دلمان میخواهد صلح پایدار مستقر... بعضیها فکر میکنند اگر قدرت نظامیمان را افزایش دادیم این بهمعنای جنگطلبی ست این بهمعنای صلحطلبی ست چون ما میخواهیم جنگ نشود پس قدرت ما باید بازدارنده باشد اگر بازدارنده نباشه معنیاش اینه که چراغ سبز نشان دادیم به دیگران که وارد این کشور بشوند».
این روزها رژیم در قبال تمامی بحرانهای گریبانگیرش در عرصه سیاسی رویکردی مشابه دارد. سران رژیم وقتی در مورد مذاکره با آمریکا، برجام اروپایی، پیوستن یا نپیوستن به اف.ای.تی.اف و... صحبت میکنند جز اظهارات ضدونقیض و یکی به نعل و یکی به میخ زدن چیزی در چنته ندارند.
بنبست در رابطه با اروپا
ظریف در مورد رابطه با اروپا میگوید: «اقدامات اروپا بیش از آن که اقدام عملیاتی باشد اعلام موضع است هر چند آنها حرکت رو به جلویی داشتهاند» و بعد اضافه میکند: «اعتقاد ما این است که اروپا هنوز برای هزینه کردن آماده نشده است».
تناقض ظریف در اینجا آشکار است. اگر قرار است اروپا راهی برای رژیم جهت ادامه برجام باز کند این رژیم است که باید بهای این راهگشایی را بپردازد. ظریف به گونهیی مسأله را طرح میکند که گویی این نیاز اروپاست نه نیاز رژیم و از آماده نبودن اروپا برای هزینه کردن صحبت میکند.
ظریف نمیگوید این رژیم است که باید هزینه رابطه با اروپا را بپردازد. این هزینه چیزی نیست جز پذیرفتن شروط اروپا. درست از همین جا است که بنبست رژیم شروع میشود چرا که پاسخ به شروط اروپا بخشی از تعیینتکلیف سیاست کلیتر رژیم در رابطه با آمریکا و با همه دنیاست. این شروط مشخص هستند. آمریکا ۱۲شرط را در برابر رژیم قرار داده است و اروپا تحقق حداقل ۳شرط را از رژیم خواستار است: دست برداشتن از دخالت در کشورهای منطقه، دست برداشتن از پروژه موشکی و پذیرش FATF.
روزنامه جهان صنعت وابسته به روحانی روز گذشته در این زمینه به صراحت حرفهای ظریف را رد کرده و مینویسد: عاملی که باعث کمرنگ شدن نقش اروپا در حفظ برجام شده، انتظارات اروپاست که بهنظر میرسد از طرف ایران بیپاسخ مانده است. (نظام) به خواسته اروپا در تعدیل برنامه موشکهای بالستیک جواب نداده. ضمن آن که به انتظارات اروپا در تعدیل رفتارهای منطقهیی (یعنی عدم دخالت در امور کشورهای دیگر) جواب نداده و اینها از جمله موجب فاصلهگیری تدریجی اروپا از ایران شده است.
اینها مسایلی هستند که رژیم توان تصمیمگیری در مورد آنها را ندارد و همین بنبست است که سردمداران رژیم را به تناقضگویی وامیدارد.
بنبست در پذیرش FATF و مذاکره با آمریکا
همین را در مورد FATF و تصویب لوایح آن هم میشود دید. از یک طرف تحریمهای در راه و واقعیتهای اقتصادی رژیم را مجبور میکند که به این کنوانسیون بپیوندد ولی از طرف دیگر در این صورت باید از اهرم تروریستی خودش و حزبالله و امثالهم صرفنظر کند.
در مورد مذاکره با آمریکا نیز رژیم دچار بنبست مشابهی است. اگر تمامیت رژیم در مذاکره نکردن با آمریکا آنگونه که خامنهای در سخنرانی ۲۲مرداد خواستار آن شد، یکدست بود که نباید مذاکره شود، باید کشمکش در درون رژیم بر سر مذاکره کردن یا نکردن فروکش میکرد اما دعوا بین دو باند بیشتر هم شده است.
گذر زمان به زیان رژیم عمل میکند
مواضع ضدونقیض سردمداران حکومت آخوندی ریشه در بنبست رژیم دارد که هم در رویارویی ۲باند ظاهر میشود و هم در حرفهای خود روحانی و خامنهای. این بنبست «بیراهحلی» است. از یکسو تندادن به شروطی که لازمه خروج از این بنبست است به این میماند که رژیم خودش با دست خود طناب دار را به گردنش بیاندازد. از سوی دیگر ماندن در این بنبست نیز بسیار خطرناک است. در این بنبست زمان به زیان رژیم عمل خواهد کرد. مضمون بسیاری از هشدارهای باندها در درون رژیم نیز همین است که فرصت دارد از دست میرود و فردا خیلی دیر است چون هر روزی که میگذرد وضعیت وخیمتر میشود. جالب است که این را هر دو باند رژیم میگویند. روزنامه کیهان روز ۳۰مرداد در تیتر خود نوشته است: «دیر نیست، نباید دیر شود!» و تلاش کرده به همین دغدغه نیروهای رژیم جواب بدهد و در حالی که سعی میکند توپ را به زمین روحانی بیاندازد، از یک طرف به شرایط انفجاری جامعه اشاره میکند و در حالی که آن را پاشنه آشیل رژیم مینامد مینویسد: « دشمن چند سالی است بهزعم خود «پاشنه آشیل» را پیدا کرده است و زندگی و معیشت (مردم) را هدف قرار داده و توان و دشمنی خود را بر جبهه اقتصادی متمرکز کرده است». اما نهایتاً راهکاری که میدهد شعاردرمانی است و مینویسد: «نباید اجازه داد دیر شود. هرگز هم دیر نخواهد شد به شرط آنکه خود بخواهیم و اشتباهات و بیتدبیریها و سهلانگاریهای گذشته را تکرار نکنیم».
واقعیت این است که رژیم از هیچ سمتی هیچ راهحلی ندارد و خامنهای هم بهعلت ضعف مفرط قادر به تصمیمگیری نیست و هر روز که میگذرد این تصمیمگیری سختتر و آثار و عواقب آن هم برای رژیم فاجعهبارتر میشود. به این ترتیب بهنظر میرسد که این مردم و مقاومت ایران است که باید تصمیم نهایی را بگیرند و گرفتهاند.