زمینه و ظرف شناخت واقعی و مستقل از رسانهها را کجا باید یافت؟ مسائل واقعی و روزمرهی ایران را کجا باید شناخت؟ کجا باید به موقعیت یا مختصات واقعیِ میان جامعه و حاکمیت پی برد؟ حرف اصلی و بدون حائل و عایق رسانهها را چگونه باید دریافت، شنید، خواند و منتشر نمود؟
مسائل واقعیِ میان جامعهی ایران و حاکمیت ملایان را میتوان در شعارهای یک هفته گذشتهی اعتراضات و تجمعات بازنشستگان دریافت و شناخت. مسألهی مبرم ایران در حال حاضر دو موضوع اصلی هستند: اعدامهای روزانه / فشار سنگین معیشت، گرانی و فساد تحمیلیِ حکومت علیه مردم.
شعارهای بازنشستگان در یک هفتهی گذشته، زمینههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادیِ مبرمترین مسألهی ایران را بازتاب میدهند.
این شعارها منعکسکنندهی فساد در مدیریت، فساد و تصاحب حقوق بازنشستگان توسط نهادهای حکومتی، نفرت از تبعیض عامدانه و سرکوب، و اعتراض به سیاستی است که بهجای رفاه مردم، بهطور مطلق به منافع حفظ نظام با حداکثر چپاول از مردم میپردازد. از اینرو سیاست دجالگرانهی دشمنسازیِ خارجی و بهانه کردن تحریم، نزد اکثریت مردم ایران هیچ محلی از اعراب ندارد، که از قضا نشانیِ دقیق دشمن اصلیِ ایران را میدهند: دشمن اینجاست، نه آن طرف مرزها: «دشمن ما همینجاست، دروغ میگن آمریکاست.»
ایران از زخم کاریِ فسادزاییِ دین حکومتی گرفتار رنجی جانکاه شده است. نشانیِ سببسازان این رنج را در فریادهای کف خیابان با اشاره به ساختار کل حاکمیت ــ و نزدیکترینها به رأس نظام ــ میشنویم:
«ستاد فرمان امام حق ماها رو خورده، سپاه پاسداران حق ماها را خورده»
«دولت خیانت میکند، مجلس حمایت میکند»
«ای دولت دروغگو، اونهمه وعدههات کو؟»
«پارلمان دروغ، دولت دروغ».
پاسخ ملی ایرانیان به حاکمیت ملایان، برآمده از درد ملی مشترک است. این درد را تمام اقشار و صنوف حس و لمس میکنند و تجربهی عینیشان، راه حل نجات از حاکمیت دزد و اشغالگر را اینگونه بهاشتراک میگذارند و فراخوان میدهند:
«درد ما درد شماست، مردم به ما ملحق شوید»
«فقط توی خیابون، بهدست میاد حقمون»
«اتحاد، اتحاد، علیه فقر و فساد»
«کارگر، بازنشسته! اتحاد اتحاد»
«کارگر زندانی، آزاد باید گردد».
بهاشتراک گذاشتن درد مشترک و فراخوان برای نجات جمعی و ملی، قیمت میخواهد. «قیمت»، همان عاملی است که مستبد خودکامه از عزم ملتی که قصد پرداخت آن کند، وحشت دارد. در چشمانداز پیش رو برای نجات اقشار مردم از سیطره و سلطهی حاکمیت ملایان، بیرون آمدن از «زیر بار ستم»، فقط با تعیین تکلیف قاطع و نهایی با سلطهگر میسر میشود. جامعهیی که پی به «عدالت» دروغین و تاکتیک دجالانهی «امت اسلام» برده باشد، نماد «پایین کشیدن قیصر» را تداعی میکند. در پردهی پایانیِ کشاکش طولانی میان جامعه و حاکمیت، اکنون این جامعه است که تمام تجربههای تلخ، امیدهای شکستخورده، اعتمادهای خیانتشده و فرصتهای از دست داده را به راه حل و رهنمود مادی، ملموس و نجاتبخش بدل میکند. از خیابان به مردم ایران پیام میدهد که دشمن همینجاست:
«زیر بار ستم نمیکنیم زندگی، جان فدا میکنیم در ره آزادگی»
«نه خواری، نه ذلت، مرگ بر این عدالت»
«مرگ بر این حکومت فریبکار».