روزنامههای حکومتی یازدهم آذر با عمده کردن خبرهای آغاز جنگ قدرت در نمایش انتخابات تلاش کردهاند خبرهای قیام مردم ایران را به محاق ببرند. اما کلان ضربه قیام و بحرانی که به درون رژیم ریخته است جا به جا با ابراز وحشت از پیامدهای قیام از روزنامههای حکومتی بیرون زده است:
وطن امروز: بیتدبیری مدیران در حادثه گرانی بنزین کاملاٌ مشهود بود
ریشهری گفت: اجرای اصلاح قیمت بنزین به شیوهای که عملی شد بسیار خطرناک بود و با وجود دشمنان متعدد داخلی و خارجی نباید به این شکل اجرا میشد.
آرمان: اینکه برخی بگویند نقطهای را بگذارید که تجمع فقط همان جا انجام شود در هیچ کشوری نیست، حتی برای شعارهای بهاصطلاح خفن؛ چرا که این موضوع هم به نفع نظام است و هم سبب میشود اعتراضات از زیر پوست شهر بیرون بیاید... فرمانده (ضد)سپاه محمد رسولالله گفت: اما نقطهگذاری دشمن در مکانهایی بود که زمینههای اجتماعی وجود داشت و دشمن حتماً به فضایی وارد میشود که توسط مردم عادی رقم زده شده باشد
مردمسالاری: اعتراضات آبان ماه دارای ابعاد و زوایای پیدا و پنهانی است.
برخی از تحلیلگران افزایش نرخ بنزین را دلیل اعتراضات میدانند و عدهیی دیگر افزایش نرخ بنزین را بهانهیی برای اعتراض به خواستهها و مطالبات انباشته شده بیان میکنند.
همدلی: مدیریت ناکارآمد در سطح ملی و بینالمللی بحرانهای حادی را برای ایران ایجاد کرده است که حل این بحرانها و بهبود وضعیت شهروندان ایرانی و کشور و روابط بینالمللی را منوط به تغییر اندیشهها از سنتی به توسعهیافته، بازنگری همهجانبه قانون اساسی بر مبنای حقوقبشر و شهروندی، برگزاری انتخابات شفاف -آزاد و عادلانه، انتخاب و انتصاب مقامات و مدیران از شهروندان توسعه یافته، احترام، رعایت، تضمین، حمایت و اجرای حقوقبشر و شهروندی، تحقق آزادیها، حاکمیت قانون، آزادی مطبوعات –عقیده و بیان، سیاست خارجی منطبق با همزیستی مسالمتآمیز عادلانه جهانی، همکاری با نهادهای بینالمللی، برقراری روابط حسنه با کشورها، جذب سرمایهگذاری خارجی و ایجاد اشتغال گسترده، توجه ویژه به تفریحات سالم و شاد و در نهایت تحقق دولت حقوقی میداند.
همدلی: در فقدان و نبودن آموزش سیاسی و بسته بودن راههای قانونی ابراز اعتراضات صلحجویانه و عدم کنترل بر احساسات، احتمال رو آوردن معترضان به تخریب اموال دولتی و برهم زدن نظم عمومی بهعنوان راهی برای دیده شدن و به شمار آمدن و رساندن اعتراض، دور از انتظار نیست.
جهان صنعت: نمیتوان از بخشهایی از این اعتراضها و دنبالهدار شدن آنها در شهرهای کوچک و بزرگ گذشت.
یکی از بزرگترین و اساسیترین مشکلات کشور «جابهجاییهای جمعیت» عنوان شده بود. در واقع طی دهههای گذشته و خصوصاً پس از اوایل دهه ۸۰و فروکش کردن مسأله اشتغالزایی و کمتوجهی مسئولان امر درباره اشتغال جوانان، بسیاری از شهروندان شهرها و شهرستانها که برای زیست بهتر به سوی مراکز استانهای بزرگتر مهاجرت کردند بهدلیل ناتوانی از هزینههای روزمره زندگی به سوی گذران زندگی در حاشیه شهرهای بزرگ رفتند.حضور جمعیت قابل توجه و حاشیهنشین در شهرهای کرج، تهران، اصفهان، مشهد، شیراز و… این تصویر را نمایان میکند که این جمعیت پرشمار ساکن در حاشیه شهرها از دو ترکیب کلی متشکل شدند؛ ۱- ساکنانی که در سالهای گذشته در مرکز و متن شهر حضور داشتند و بهدلیل کاهش درآمد و از روی ناچاری به سوی حاشیهنشینی کشیده شدند. ۲- مهاجرانی که از شهرها و شهرستانهای دیگر به امید یافتن کار و زندگی بهتر در نقاط حاشیهای شهر اسکان پیدا کردند. به واقع حاشیهنشینان شهرهای بزرگ و شهرستانهایی که از کمبود درآمد ماهانه و عدم شغل پایدار رنج میبرند با احساس کمتوجهی، دورافتادگی از شهر، نادیده گرفته شدن از سوی مدیریت شهری و دولتی و در دسترس نبودن آیندهای بهتر دست به گریبان هستند.به واقع مسأله حاشیهنشینی و گسترش آن طی سالهای گذشته را میتوان بهعنوان بحران و مسأله داخلی کشور انگشت نهاد
اذعان به ورشکستگی نمایش انتخابات و بیاعتنایی مردم به این بازیها و کشمکشهای باندی برای سهم غارت و چپاول در روزنامههای حکومتی دیده میشود. روزنامههای باند خامنهای هم از خیز این باند برای جاروی حریف از مجلس آخوندی خبر دادهاند:
آرمان: تصور کردند ثبت نام گروهی آنها در روز اول ثبت نام سبب معطوف شدن توجهات به سمت آنها میشود... آنها در طی سال گذشته تاکنون سعی کردند با حاشیهسازی توجه دیگران را به سمت خود جلب کنند.
ابتکار: هر چند در دورههای قبل هم مجلس که قرار بود در رأس امور باشد در بسیاری از تصمیمهای اثرگذار چندان نقشآفرینی به نفع بهبود شرایط نداشته است، اما نمود عینی این بیاثری در ماجرای اصلاح قیمت بنزین عریانتر از گذشته به رخ مردم کشیده شد... بیتردید فضای کنونی جامعه چندان امیدوار به تغییر از مجرای انتخاباتی با همین رویه تکراری نیست.
روزنامه حمایت وابسته به سازمان زندانهای قضاییه آخوندی هم شرط و شروط دستیابی به کرسیهای مجلس آخوندی را اطاعت از خامنهای خوانده و از جمله نوشته است:« داوطلبی که اساساً به نظام لیبرال دموکراسی یا اندیشههای سوسیالیستی بیش از جمهوری اسلامی اعتقاد دارد و تبعیت عملی از رکن رکین انقلاب را از لوازم ایفای نمایندگی مجلس نمیداند، طبیعتاًًً صلاحیت ورود به مرکز قانونگذاری را ندارد. شق دیگر ماجرا نیز صادق است و کاندیداهایی که از مقدسات، استفاده ابزاری کرده و لباس تظاهر در خدمت به نظام و رهبری را بر تن کردهاند، قاعدتاً مجاز به کاندیدا شدن در این عرصه نیستند».
نگرانی از تحولات منطقه بهخصوص عراق و سقوط دولتهای مطیع رژیم، موضوع روزنامههای هر دو باند حاکم است:
پاسدار شریعتمداری در کیهان خامنهای از تشتت در مزدوران آه و ناله کرده و نوشته است« آشوبگران در قد و قوارهای نیستند که بتوانند با توسل به زور، نخستوزیر یا رئیسجمهور کشور هدف را وادار به کنارهگیری کنند، بلکه معمولاً این کنارهگیری به توصیه دلسوزان فریبخورده و یا نفوذیهای حریف صورت میپذیرد و رئیس قوه اجرایی با این تصور (بخوانید توهم) که استعفا و کنارهگیری او آتش فتنه را خاموش کرده و یا به خاموشی آن کمک میکند، دست به استعفا میزند، بیخبر و غافل از آن که با کنارهگیری خود آتش فتنه و آشوب را تیزتر و مدیران فتنه را به ادامه آشوب و تخریب امیدوارتر میکند!»... طراحان آشوب در لبنان با بهرهگیری از نفوذیها توانستند نخستوزیر این کشور را به کنارهگیری وادار کنند و در عراق این بخش از فرمول آشوب را با استفاده از اطرافیان سادهاندیش انجام دادند و عادل عبدالمهدی نخستوزیر این کشور را به نقطه استعفا کشاندند!
شواهد فراوانی در دست است که این روزها در ایران اسلامی نیز یک جریان مرموز و آلوده به وطنفروشی همان فرمول دیکته شده مدیران آشوب را در دست گرفته و به بهانه ناکارآمدی دولت -که البته خالی از واقعیت هم نیست- خواستار کنارهگیری رئیسجمهور از مسئولیت هستند. آنچه این جریان آلوده دنبال میکند و تابلویی که بلند کرده است، دقیقاً و بیکم و کاست همان فرمول دیکته شده مدیران بیرونی آشوبهای اخیر است
رسالت از باند مؤتلفه چند مقاله در این مورد دارد
در مطلب اول با عنوان« آمریکا بهدنبال دولت دستنشانده در عراق است» به نقل از قناد باشی یک مهرهٔ باند خامنهای نوشته است« شاهد استعفا عبدالمهدی بودیم که نه تنها فشارها و ناآرامیها کاهش نیافت بلکه افزایش یافت، بهویژه این ناآرامیها به آتش زدن کنسولگری ایران در نجف منجر شد و این موضوع نشاندهنده آن بود که اغتشاشگران روابط ایران و عراق را نیز نشانه گرفتهاند. «استعفای عبدالمهدی نه تنها آرامش را نتوانست به این کشور بازگرداند بلکه شرایط را بدتر کرد. تجربه نشان از آن است که در چنین شرایطی هرنوع اقدامی که از جانب اغتشاشگران بهعنوان عقبنشینی تلقی میشود باعث گسترش دامنه اغتشاشات و ناآرامیها خواهد شد و در ادامه شاهد چنین اتفاقی در عراق هستیم؛ فلذا باید در نظر داشت که علل اصلی این ناآرامیها یک جوسازی بیرونی رسانهیی بسیار هدفمند، دامنه غیرقابل کنترل ناآرامیها و مشاوران موافق استعفای وی بودند».
مطلب بعدی رسالت با عنوان « مواظب چهل دزد بغداد باشیم» نوشته است« در میان این هیاهو و غوغایی که بخشی از آن نیز حمله به اماکن دیپلماتیک وابسته به جمهوری اسلامی ایران در عراق بوده است، شاهد تحرکات هشدار دهندهای هستیم که اگر در مقابل آنها اقدامی صورت نگیرد، در آیندهای نزدیک شاهد وخامت اوضاع در این کشور و متعاقباً منطقه خواهیم بود».
روزنامه جمهوری اسلامی با طرح این سؤال که: « این وقایع چه اهدافی را دنبال میکنند و عادل عبدالمهدی قربانی چه توطئهیی شده است» قیام جوانان عراق را به خارجی نسبت داده.
ستاره صبح به نقل محبعلی دیپلمات پیشین رژیم نوشته است:« وضعیت عراق به سمت یک بحران پیش میرود و با استعفای نخستوزیر، بحران دامنهدارتر خواهد شد».