تا کنون در شرح زمینههای انقلاب مشروطیت، برخی عوامل این انقلاب را اینگونه برشمردیم:
- نارضایتی شدید دهقانان ایران از ستم فئودالی
- تحولات صنعتی و انقلابات آزادیخواهانه در غرب
- خشم ناشی از اعطای امتیازات اقتصادی به دول استعماری
- قحطی و گرسنگی ناشی از جنگهای خانمانسوز قاجاریه
- قتل رجال وطنخواهی چون قائممقام و امیرکبیر
اینها عوامل اصلیای بودند که زمینهٴ انقلاب مشروطیت را به وجود آوردند. اما علاوه بر اینها، آیا عوامل دیگری هم زمینهساز انقلاب مشروطیت بود؟
غارت شدید مردم:
غارت شدید مردم توسط شاهزادگان و حکام محلی که با فشار از دهقانان کار کشیده و همچنین به زورِ دولت، از آنها مالیات میگرفتند، دهقانان را مجبور به فرار از دهات، و پناهنده شدن به شهرها مینمود. دستههای بزرگی از دهقانان نیز بناچار به خاک روسیه و سایر کشورهای دیگر میگریختند. دهقانانِ گریخته از ده، در شهرها بر قشر پیشهورِ فقیر میفُزودند.
وقوع انقلابات در سطح جهانی:
از طرف دیگر، بهعلت وقوع انقلابات در سطح جهانی، و پیشرفت صنعت و علوم و رشد شهرها، بهتدریج در ایران هم، طبقهٴ جدیدی از بازرگانان و صاحبان کارگاهها و صاحبان سرمایه، یعنی یک طبقهٴ بورژوازی نوپا رو به رشد گذاشت، البته بهدلیل نفوذ دو قدرت استعماری روس و انگلیسی و هجوم کالاهای اونها، این بورژوازی ملی در بخش صنعت رشد نکرد و بیشتر در بخش تجارت و بازرگانی گسترش یافت. مجموعهٴ این تحولات، بافت ارباب- رعیتی جامعه رو تا اندازهای تغییرداده و اجزای طبقهٴ نوپای بورژوازی را شکل داد.
م. پاولویچ در کتاب انقلاب مشروطهٴ ایران، مینویسد: «گذشته از دهقانان، در حدود سه میلیون و نیم پیشهور نیز، در آستانهٴ افلاس و بیچارگی قرار دارند.»
ساخت راهها:
ساخته شدن راهها و جادههای شوسه هم، عامل مهمی در تغییر اوضاع ایران بود. جادههای شوسه که شاه امتیاز ساختن اونها رو به روسها داده بود، برای مبادلات تجاری ایران، شریان حیاتیِ حمل و نقل محسوب میشدند. با تحولات جدید، همچون کشیده شدن راهها، ارتباط تلگرافی، و گسترش پیشه وران شهری، اقتصاد بَدَویِ سابق تدریجاً از بین رفته، شهرهای مهمی مثل تهران، تبریز، رشت و اصفهان که دارای افتخارات تاریخی بودند، جان تازهیی گرفته و به مراکز مهم تجارتی تبدیل شدند.
تبریز قبل از جنگ جهانی:
شهرهایی از قبیل تبریز به چهارراه تجارتی میان آسیای میانه و اروپا تبدیل شده بود. کاروانهایی با هزاران قطار شتر، شبانه روز مالالتجاره میبردند، توتون، بادام، خشکبار، پنبه، پارچه ابریشمی، قالی، اسلحه، همه چیز، از شرق ایران به اروپا میرفت.
صادرات از راه تبریز در سال 1274 به پول روسی آن زمان، بیشتر از چهل میلیون مَنات بود!.
ضرورت امنیت در جادهها، خواست بازرگانان:
با این حجم تجارت و تردد کاروانهای تجارتی، اهمیت راهها معلوم میشود. این جادهها که حمل و نقل و مبادلات تجاری را سرعت میداد، یک چیز مهم لازم داشت: امنیت!
برقراری امنیت خواست شمارهٴ یک بازرگانان و تجار بود. علاوه بر تأمین امنیت راهها در برابر شبیخونهای راهزنان، اخاذی خانها و باجهایی که حکام محلی به نام «حق خانات» بر کاروانهای تجاری میبستند، مشکل و مسالهٴ تجار شده بود. اگر تاجری از دادن باج امتناع میکرد، اموالش غارت میشد. این یک زمینهٴ نارضایتی طبقهٴ نوپا بود.
جریان رشد و تغییر چهرهٴ شهرها:
تاریخ مشروطه احمد کسروی: «… چیزهای بسیاری از تلگراف، و تلفون، و پستخانه و ضرابخانه و چراغ گاز و ادارهٴ پولیس، و مانند اینها… و دارالفنون برای آموختن زبان فرانسه و پارهای دانشها، در تهران و تبریز و (جزآن) بنیاد یافت.»
سؤالها و عباراتی با لحن اعتراض در فضای شهرها و روستاهای ایران، اوج گرفت:
- مگر راههای مملکت امنیت نمیخواهد؟
- چرا هیچ عامل حکومتی مجازات نمیشود؟
- چرا بالادستیها خودشان در چاپیدن ها دست دارند؟ کو حقوق مردم بینوا!
- به مظالم خانها و شاهزادگان محلی چه کسی رسیدگی میکند؟
- مگر مالیات ها کمر مردم را نشکسته!
- چرا اجناس و قماش و قند از روس میآورند؟
- قائممقام را برای همین کشتند که استقلال ما را بگیرند.
- امیرکبیر را برای همین کشتند که کارخانه در مملکت ما تعطیل شود.
اینها پرسشهایی بود که استبداد قاجار بایست به آن پاسخ میداد اما آیا گوش دربار فئودالی این صداها را میشنید؟ :
- نارضایتی شدید دهقانان ایران از ستم فئودالی
- تحولات صنعتی و انقلابات آزادیخواهانه در غرب
- خشم ناشی از اعطای امتیازات اقتصادی به دول استعماری
- قحطی و گرسنگی ناشی از جنگهای خانمانسوز قاجاریه
- قتل رجال وطنخواهی چون قائممقام و امیرکبیر
اینها عوامل اصلیای بودند که زمینهٴ انقلاب مشروطیت را به وجود آوردند. اما علاوه بر اینها، آیا عوامل دیگری هم زمینهساز انقلاب مشروطیت بود؟
غارت شدید مردم:
غارت شدید مردم توسط شاهزادگان و حکام محلی که با فشار از دهقانان کار کشیده و همچنین به زورِ دولت، از آنها مالیات میگرفتند، دهقانان را مجبور به فرار از دهات، و پناهنده شدن به شهرها مینمود. دستههای بزرگی از دهقانان نیز بناچار به خاک روسیه و سایر کشورهای دیگر میگریختند. دهقانانِ گریخته از ده، در شهرها بر قشر پیشهورِ فقیر میفُزودند.
وقوع انقلابات در سطح جهانی:
از طرف دیگر، بهعلت وقوع انقلابات در سطح جهانی، و پیشرفت صنعت و علوم و رشد شهرها، بهتدریج در ایران هم، طبقهٴ جدیدی از بازرگانان و صاحبان کارگاهها و صاحبان سرمایه، یعنی یک طبقهٴ بورژوازی نوپا رو به رشد گذاشت، البته بهدلیل نفوذ دو قدرت استعماری روس و انگلیسی و هجوم کالاهای اونها، این بورژوازی ملی در بخش صنعت رشد نکرد و بیشتر در بخش تجارت و بازرگانی گسترش یافت. مجموعهٴ این تحولات، بافت ارباب- رعیتی جامعه رو تا اندازهای تغییرداده و اجزای طبقهٴ نوپای بورژوازی را شکل داد.
م. پاولویچ در کتاب انقلاب مشروطهٴ ایران، مینویسد: «گذشته از دهقانان، در حدود سه میلیون و نیم پیشهور نیز، در آستانهٴ افلاس و بیچارگی قرار دارند.»
ساخت راهها:
ساخته شدن راهها و جادههای شوسه هم، عامل مهمی در تغییر اوضاع ایران بود. جادههای شوسه که شاه امتیاز ساختن اونها رو به روسها داده بود، برای مبادلات تجاری ایران، شریان حیاتیِ حمل و نقل محسوب میشدند. با تحولات جدید، همچون کشیده شدن راهها، ارتباط تلگرافی، و گسترش پیشه وران شهری، اقتصاد بَدَویِ سابق تدریجاً از بین رفته، شهرهای مهمی مثل تهران، تبریز، رشت و اصفهان که دارای افتخارات تاریخی بودند، جان تازهیی گرفته و به مراکز مهم تجارتی تبدیل شدند.
تبریز قبل از جنگ جهانی:
شهرهایی از قبیل تبریز به چهارراه تجارتی میان آسیای میانه و اروپا تبدیل شده بود. کاروانهایی با هزاران قطار شتر، شبانه روز مالالتجاره میبردند، توتون، بادام، خشکبار، پنبه، پارچه ابریشمی، قالی، اسلحه، همه چیز، از شرق ایران به اروپا میرفت.
صادرات از راه تبریز در سال 1274 به پول روسی آن زمان، بیشتر از چهل میلیون مَنات بود!.
ضرورت امنیت در جادهها، خواست بازرگانان:
با این حجم تجارت و تردد کاروانهای تجارتی، اهمیت راهها معلوم میشود. این جادهها که حمل و نقل و مبادلات تجاری را سرعت میداد، یک چیز مهم لازم داشت: امنیت!
برقراری امنیت خواست شمارهٴ یک بازرگانان و تجار بود. علاوه بر تأمین امنیت راهها در برابر شبیخونهای راهزنان، اخاذی خانها و باجهایی که حکام محلی به نام «حق خانات» بر کاروانهای تجاری میبستند، مشکل و مسالهٴ تجار شده بود. اگر تاجری از دادن باج امتناع میکرد، اموالش غارت میشد. این یک زمینهٴ نارضایتی طبقهٴ نوپا بود.
جریان رشد و تغییر چهرهٴ شهرها:
تاریخ مشروطه احمد کسروی: «… چیزهای بسیاری از تلگراف، و تلفون، و پستخانه و ضرابخانه و چراغ گاز و ادارهٴ پولیس، و مانند اینها… و دارالفنون برای آموختن زبان فرانسه و پارهای دانشها، در تهران و تبریز و (جزآن) بنیاد یافت.»
سؤالها و عباراتی با لحن اعتراض در فضای شهرها و روستاهای ایران، اوج گرفت:
- مگر راههای مملکت امنیت نمیخواهد؟
- چرا هیچ عامل حکومتی مجازات نمیشود؟
- چرا بالادستیها خودشان در چاپیدن ها دست دارند؟ کو حقوق مردم بینوا!
- به مظالم خانها و شاهزادگان محلی چه کسی رسیدگی میکند؟
- مگر مالیات ها کمر مردم را نشکسته!
- چرا اجناس و قماش و قند از روس میآورند؟
- قائممقام را برای همین کشتند که استقلال ما را بگیرند.
- امیرکبیر را برای همین کشتند که کارخانه در مملکت ما تعطیل شود.
اینها پرسشهایی بود که استبداد قاجار بایست به آن پاسخ میداد اما آیا گوش دربار فئودالی این صداها را میشنید؟ :
مستبدان در خواب:
پیرلوتی، مشرق شناس: «تهران در برابر فوارههای زیبا به تخت راحت تکیه داده و در هوای بخارآلود، با نشئهٴ قلیان، چرت میزند.»
م. پاولویچ: انقلاب مشروطهٴ ایران: «به نظر میآمد که ایران نیز مثل همسایهٴ غربی خود (عثمانی) به خواب ابدی فرورفته است.»
ولی استبداد و استعمار نمیتوانست مانع حرکت تاریخ و تغییر جامعه شود، تغییرات، به تدریج، از پایین، جامعه را در شرف تغییر نظام حاکم قرارداده بود.
بورژوازی نمایندگان خود را میجوید:
با از بین رفتن اقتصاد روستایی بدوی، و در نتیجه به هم خوردن مناسبات پدرشاهی، و نفوذ سرمایهٴ اروپایی در ایران، و با ظهور اقتصاد نوین، رفتهرفته حیات تازهیی در کالبد کشور دمیده شد. بوژوازی نوپا، چه پیشهوران محروم، که تودههای ناراضی شهری را تشکیل میدادند، و چه تجار و بازرگانان، بهتدریج نمایندگانی از خود پیدا کردند که خواستههایشان را بیان کنند.
تاریخ مشروطیت ایران: م.س.ایوانف: «در ممالک خارجه چه در کشورهای اروپایی و چه در ممالک آسیایی مثل ترکیه و هندوستان، عدهٴ کثیری از مهاجران ایرانی از جمله طرفداران اصلاحات و تحولات سیاسی زندگی میکردند که از چنگ تعقیب مأموران شاه مستبد گریخته بودند.»
نمایندگان طبقهٴ جدید چه کسانی بودند؟ دو تن از پیش کسوتان این طبقه را پیش از این شناختهایم. و شرح دردناک قتلشان را بازگو کردیم.
قائم مقام و امیرکبیر:
قائم مقام فراهانی، و میرزاتقیخان امیرکبیر، در پیشرفت صنایع داخلی و ایجاد کارخانه و برقراری امنیت و قانون و گسترش مدارس و علوم کارهای زیادی انجام داده بودند. اقداماتی که نقش بسیار زیادی در متحول شدن اوضاع جامعه داشت.
میرزا حسین خان سپهسالار، امین الدوله، میرزا مَلْکَم خان اصفهانی:
در میان روشنفکران و نمایندگان طبقه جدید یعنی بورژوازی نوپا، بعضی رجال دیگر هم بودند. برخیشون بهرغم وابستگیشان به استعمار، در مخالفت با ارتجاع و فئودالیزم، اقداماتی انجام دادند که در پیشرفت اوضاع جامعه مؤثربود. میرزا حسین خان سپهسالار، امین الدوله، میرزا مَلْکَم خان اصفهانی، از این جمله بودند.
نقش انگلستان:
در این مرحله که نارضایتیها اوج میگرفت، حکومت انگلستان سیاست حمایت از اعتراضات داخلی را در پیش گرفت. این حمایتها در راستای حفظ منافع استعماری انگلیس بهخصوص در هندوستان و دور نگهداشتن روسیه از هند بود. چرا که راه تنفس استعماری روسیه برای گسترش و تسلط بر کشورهای دیگر و نفوذ استعماریاش، از سمت غرب بسته بود؛ و طبیعی بود که به سمت جنوب، و برای دستیابی به آبهای گرم، تلاشهایی برای گسترش صورت بده. و این مطلوب انگلیس نبود. بنابراین از اعتراضات علیه دربار فئودالی ایران، حمایت میکرد.
در این راستاست که میبینیم برخی مجلات مخالفان استبداد فئودالی، در انگلستان منتشر میشود.
روزنامهی قانون:
م.س.ایوانف: انقلاب مشروطیت ایران (صفحه 18):
«ملکم خان، در سال 1890روزنامهای را بهنام قانون به زبان فارسی منتشر ساخت که در آن حکومت استبدادیِ شاه، و سیاست تسلیم در مقابل بیگانگان را جداً انتقاد میکرد. در این روزنامه فکر ایجاد «حکومت واقعی» بشکل سلطنت مشروطه و اجرای اصلاحات بورژوازی در ایران تبلیغ میشد. … روزنامههای ملکم، … مخفیانه به دست مردم میرسید.»
مردم تشنهٴ ایران که تا آن زمان هیچ صدایی علیه حاکمیت قاجار نشنیده بودند، از تمامی آثار و نوشتهها و اخبار علیه حاکمیت استبداد، استقبال میکردند.
م.س.ایوانف: همان منبع: «شاه روزنامهٴ قانون و نوشتههای او (ملکم) را در ایران غیرقانونی اعلام کرد؛ و همچنین همفکران وی را مورد تعقیب قرار میداد.»
تاریخ مشروطه کسروی: ص10: از کسانی که در زمان ناصرالدینشاه، دلسوزی به توده و کشور نموده، و به بیداری مردم کوشیدهاند، یکی میرزا ملکم خان اسپهانی و دیگری سیدجمالالدین اسدآبادی شمرده میشود. … در زمان صدراعظمی حاجی میرزا حسینخان (سپهسالار) این (ملکم) همراز و همدم او بوده. … ملکم خان تا دو سال از آغاز جنبش مشروطه زنده بود و در اروپا میزیست»
سید جمالالدین اسد آبادی:
سید جمالالدین اسد آبادی متولد 1218 شمسی دراسد آباد همدان، یکی از رجالی بود که در سالهای پیش از انقلاب مشروطه، در کشورهای مختلف آسیا و اروپا درتردّد بود و در جهت بیداری مردم ایران نقش داشته است.
ولی سید جمال میخواست با تاثیر گذاشتن بر شاه و دربار، دست به اصلاحاتی بزند.
تاریخ مشروطه احمد کسروی، ص 11: «سید اگر بهجای رفتن به این دربار و آن دربار همه به بیدارساختن مردم و پیراستن اندیشهها کوشیدی به نتیجهٴ بهتری رسیدی. در بار دوم سید را ناصرالدینشاه در مونیخ دید و به ایران خواند.»
تاریخ مشروطه کسروی: ص 11:
«سید جمالالدین دو بار به ایران آمده. و در بار دوم در سال 1268 با دستور شاه او را از ایران بیرون کردهاند. سید مرد دلیری میبوده و از خودکامگی شاه و از سودجویی امینالسلطان نکوهشها میکرده و مردم را میسهانیده و میشورانیده…»
شکست اصلاح طلبی:
پیش از جنبش مشروطه، بودند چهرههایی از روشنفکران که فکر میکردند میتوانند نظام استبدادی فئودالی رو از بالا اصلاح بکنند، فقط اصلاح، و نه تغییر نظام. ولی چون نظام فئودالی با حامیان استعماری مثل روسیه و با انبوه خوانین و شاهزادگان غارتگر، جز با انقلاب تودهها از جا کنده نمیشد، تلاشهای این قبیل روشنفکران هم با شکست روبهرو میشد.
انقلاب مشروطیت ایران: م.س.ایوانف: ص: 20: «در اواخر سال 1890میلادی (1269 شمسی) جمالالدین را تحتالحفظ به خارجه- یعنی ترکیه- تبعید کردند.»
تضاد استعمارگران:
برخاستن صداهای مخالف و اعتراضات از اینجا و آنجا، از وقوع جنبشی در پیش رو خبر میداد. اما چه عاملی وجود داشت که دست حاکمیت را برای سرکوبی مردم ببندد و فضای این جنبش را باز کند؟
یک عامل خارجی که، امکان رشد جنبش مشروطه را فراهم کرد، تضاد بین سیاست دولت انگلیس و دولت روسیهٴ تزاری بود. هواخواهان سیاست روسیه، خواهان سرکوبی عریان خواستهای مردم بودند، و طرفداران انگلیس برای تضعیف حاکمیت و دربار، که تحت نفوذ روسیه بود، از جنبشهای مردمی حمایت میکردند. عملکرد این تضاد، وحدت سیاسی سردمداران و کارگزاران حکومتی را نقض میکرد و امکان مناسبی برای گسترش جنبش آزادیخواهی به وجود میآورد.
تلگرافخانه، محل تحصن:
انگلیسیها امتیاز ساخت خطوط تلگرافی را گرفته بودند و در نقاط مختلف ایران تلگرافخانههایی ساخته بودند. که از آن اماکن برای پیشبرد سیاستشون علیه روسیه استفاده میکردند. از جملهٴ این استفادهها، تبدیل این تلگرافخانهها، به مکانی برای تحصن علیه حکومت بود. اهالی ولایتها که از ظلم حاکم به جان آمده و آخرین راه چاره را بروی خود بسته میدیدند، در تلگرافخانههای مصون خارجی، تحصن کرده و با تلگرافِ شکوائیه، خواستههای خود مانند تعویضِ حاکم متجاوزِ محلی را از دربار میخواستند.
م. پاولویچ: دربارهٴ انقلاب مشروطهٴ ایران: «علاوه بر خطوط تلگرافی، انگلیسیها در تمام شهرها شعبههای بانک شاهی را تأسیس نمودند. تجار ایرانی امانتهای خود را به این بانک معتبر سپرده و شروع به داد و ستد نموده و در ضمن، موفق به گرفتن اعتبار و وام از این مؤسسهها میشدند.
به این ترتیب، جنبش علیه حاکمیت فئودالی قاجار به نقطهٴ اوجی نزدیک میشد:
با آغاز بیداری در مردم ایران: اولین جنبش وسیع مردمی در راه بود.
چنین شعرهایی یادآور بغض آن دوران است: «تا به کی خموشی، ای وطن نجوشی، از چه پردهپوشی»
و بالاخره سال 1270، سال اولین حرکت مردم علیه امتیازات خانمان بربادده شاهان قاجار شد.
اینک به ماجرای قیام مردم در جنبش تنباکو و واقعهٴ رژی رسیدهایم که شرح آن را در شمارهی آینده بخوانید.
پیرلوتی، مشرق شناس: «تهران در برابر فوارههای زیبا به تخت راحت تکیه داده و در هوای بخارآلود، با نشئهٴ قلیان، چرت میزند.»
م. پاولویچ: انقلاب مشروطهٴ ایران: «به نظر میآمد که ایران نیز مثل همسایهٴ غربی خود (عثمانی) به خواب ابدی فرورفته است.»
ولی استبداد و استعمار نمیتوانست مانع حرکت تاریخ و تغییر جامعه شود، تغییرات، به تدریج، از پایین، جامعه را در شرف تغییر نظام حاکم قرارداده بود.
بورژوازی نمایندگان خود را میجوید:
با از بین رفتن اقتصاد روستایی بدوی، و در نتیجه به هم خوردن مناسبات پدرشاهی، و نفوذ سرمایهٴ اروپایی در ایران، و با ظهور اقتصاد نوین، رفتهرفته حیات تازهیی در کالبد کشور دمیده شد. بوژوازی نوپا، چه پیشهوران محروم، که تودههای ناراضی شهری را تشکیل میدادند، و چه تجار و بازرگانان، بهتدریج نمایندگانی از خود پیدا کردند که خواستههایشان را بیان کنند.
تاریخ مشروطیت ایران: م.س.ایوانف: «در ممالک خارجه چه در کشورهای اروپایی و چه در ممالک آسیایی مثل ترکیه و هندوستان، عدهٴ کثیری از مهاجران ایرانی از جمله طرفداران اصلاحات و تحولات سیاسی زندگی میکردند که از چنگ تعقیب مأموران شاه مستبد گریخته بودند.»
نمایندگان طبقهٴ جدید چه کسانی بودند؟ دو تن از پیش کسوتان این طبقه را پیش از این شناختهایم. و شرح دردناک قتلشان را بازگو کردیم.
قائم مقام و امیرکبیر:
قائم مقام فراهانی، و میرزاتقیخان امیرکبیر، در پیشرفت صنایع داخلی و ایجاد کارخانه و برقراری امنیت و قانون و گسترش مدارس و علوم کارهای زیادی انجام داده بودند. اقداماتی که نقش بسیار زیادی در متحول شدن اوضاع جامعه داشت.
میرزا حسین خان سپهسالار، امین الدوله، میرزا مَلْکَم خان اصفهانی:
در میان روشنفکران و نمایندگان طبقه جدید یعنی بورژوازی نوپا، بعضی رجال دیگر هم بودند. برخیشون بهرغم وابستگیشان به استعمار، در مخالفت با ارتجاع و فئودالیزم، اقداماتی انجام دادند که در پیشرفت اوضاع جامعه مؤثربود. میرزا حسین خان سپهسالار، امین الدوله، میرزا مَلْکَم خان اصفهانی، از این جمله بودند.
نقش انگلستان:
در این مرحله که نارضایتیها اوج میگرفت، حکومت انگلستان سیاست حمایت از اعتراضات داخلی را در پیش گرفت. این حمایتها در راستای حفظ منافع استعماری انگلیس بهخصوص در هندوستان و دور نگهداشتن روسیه از هند بود. چرا که راه تنفس استعماری روسیه برای گسترش و تسلط بر کشورهای دیگر و نفوذ استعماریاش، از سمت غرب بسته بود؛ و طبیعی بود که به سمت جنوب، و برای دستیابی به آبهای گرم، تلاشهایی برای گسترش صورت بده. و این مطلوب انگلیس نبود. بنابراین از اعتراضات علیه دربار فئودالی ایران، حمایت میکرد.
در این راستاست که میبینیم برخی مجلات مخالفان استبداد فئودالی، در انگلستان منتشر میشود.
روزنامهی قانون:
م.س.ایوانف: انقلاب مشروطیت ایران (صفحه 18):
«ملکم خان، در سال 1890روزنامهای را بهنام قانون به زبان فارسی منتشر ساخت که در آن حکومت استبدادیِ شاه، و سیاست تسلیم در مقابل بیگانگان را جداً انتقاد میکرد. در این روزنامه فکر ایجاد «حکومت واقعی» بشکل سلطنت مشروطه و اجرای اصلاحات بورژوازی در ایران تبلیغ میشد. … روزنامههای ملکم، … مخفیانه به دست مردم میرسید.»
مردم تشنهٴ ایران که تا آن زمان هیچ صدایی علیه حاکمیت قاجار نشنیده بودند، از تمامی آثار و نوشتهها و اخبار علیه حاکمیت استبداد، استقبال میکردند.
م.س.ایوانف: همان منبع: «شاه روزنامهٴ قانون و نوشتههای او (ملکم) را در ایران غیرقانونی اعلام کرد؛ و همچنین همفکران وی را مورد تعقیب قرار میداد.»
تاریخ مشروطه کسروی: ص10: از کسانی که در زمان ناصرالدینشاه، دلسوزی به توده و کشور نموده، و به بیداری مردم کوشیدهاند، یکی میرزا ملکم خان اسپهانی و دیگری سیدجمالالدین اسدآبادی شمرده میشود. … در زمان صدراعظمی حاجی میرزا حسینخان (سپهسالار) این (ملکم) همراز و همدم او بوده. … ملکم خان تا دو سال از آغاز جنبش مشروطه زنده بود و در اروپا میزیست»
سید جمالالدین اسد آبادی:
سید جمالالدین اسد آبادی متولد 1218 شمسی دراسد آباد همدان، یکی از رجالی بود که در سالهای پیش از انقلاب مشروطه، در کشورهای مختلف آسیا و اروپا درتردّد بود و در جهت بیداری مردم ایران نقش داشته است.
ولی سید جمال میخواست با تاثیر گذاشتن بر شاه و دربار، دست به اصلاحاتی بزند.
تاریخ مشروطه احمد کسروی، ص 11: «سید اگر بهجای رفتن به این دربار و آن دربار همه به بیدارساختن مردم و پیراستن اندیشهها کوشیدی به نتیجهٴ بهتری رسیدی. در بار دوم سید را ناصرالدینشاه در مونیخ دید و به ایران خواند.»
تاریخ مشروطه کسروی: ص 11:
«سید جمالالدین دو بار به ایران آمده. و در بار دوم در سال 1268 با دستور شاه او را از ایران بیرون کردهاند. سید مرد دلیری میبوده و از خودکامگی شاه و از سودجویی امینالسلطان نکوهشها میکرده و مردم را میسهانیده و میشورانیده…»
شکست اصلاح طلبی:
پیش از جنبش مشروطه، بودند چهرههایی از روشنفکران که فکر میکردند میتوانند نظام استبدادی فئودالی رو از بالا اصلاح بکنند، فقط اصلاح، و نه تغییر نظام. ولی چون نظام فئودالی با حامیان استعماری مثل روسیه و با انبوه خوانین و شاهزادگان غارتگر، جز با انقلاب تودهها از جا کنده نمیشد، تلاشهای این قبیل روشنفکران هم با شکست روبهرو میشد.
انقلاب مشروطیت ایران: م.س.ایوانف: ص: 20: «در اواخر سال 1890میلادی (1269 شمسی) جمالالدین را تحتالحفظ به خارجه- یعنی ترکیه- تبعید کردند.»
تضاد استعمارگران:
برخاستن صداهای مخالف و اعتراضات از اینجا و آنجا، از وقوع جنبشی در پیش رو خبر میداد. اما چه عاملی وجود داشت که دست حاکمیت را برای سرکوبی مردم ببندد و فضای این جنبش را باز کند؟
یک عامل خارجی که، امکان رشد جنبش مشروطه را فراهم کرد، تضاد بین سیاست دولت انگلیس و دولت روسیهٴ تزاری بود. هواخواهان سیاست روسیه، خواهان سرکوبی عریان خواستهای مردم بودند، و طرفداران انگلیس برای تضعیف حاکمیت و دربار، که تحت نفوذ روسیه بود، از جنبشهای مردمی حمایت میکردند. عملکرد این تضاد، وحدت سیاسی سردمداران و کارگزاران حکومتی را نقض میکرد و امکان مناسبی برای گسترش جنبش آزادیخواهی به وجود میآورد.
تلگرافخانه، محل تحصن:
انگلیسیها امتیاز ساخت خطوط تلگرافی را گرفته بودند و در نقاط مختلف ایران تلگرافخانههایی ساخته بودند. که از آن اماکن برای پیشبرد سیاستشون علیه روسیه استفاده میکردند. از جملهٴ این استفادهها، تبدیل این تلگرافخانهها، به مکانی برای تحصن علیه حکومت بود. اهالی ولایتها که از ظلم حاکم به جان آمده و آخرین راه چاره را بروی خود بسته میدیدند، در تلگرافخانههای مصون خارجی، تحصن کرده و با تلگرافِ شکوائیه، خواستههای خود مانند تعویضِ حاکم متجاوزِ محلی را از دربار میخواستند.
م. پاولویچ: دربارهٴ انقلاب مشروطهٴ ایران: «علاوه بر خطوط تلگرافی، انگلیسیها در تمام شهرها شعبههای بانک شاهی را تأسیس نمودند. تجار ایرانی امانتهای خود را به این بانک معتبر سپرده و شروع به داد و ستد نموده و در ضمن، موفق به گرفتن اعتبار و وام از این مؤسسهها میشدند.
به این ترتیب، جنبش علیه حاکمیت فئودالی قاجار به نقطهٴ اوجی نزدیک میشد:
با آغاز بیداری در مردم ایران: اولین جنبش وسیع مردمی در راه بود.
چنین شعرهایی یادآور بغض آن دوران است: «تا به کی خموشی، ای وطن نجوشی، از چه پردهپوشی»
و بالاخره سال 1270، سال اولین حرکت مردم علیه امتیازات خانمان بربادده شاهان قاجار شد.
اینک به ماجرای قیام مردم در جنبش تنباکو و واقعهٴ رژی رسیدهایم که شرح آن را در شمارهی آینده بخوانید.