بروز خشم متکاثف سیلزدگان محروم در روستای مزداران فیروزکوه، هنگام دیدار نمایشی رئیسی، شمهای از قهر سوزان خشم مردم ایران را به نمایش گذاشت. قهری که طی سالیان استیلای استبداد دینی بر سرزمین ما، روزبهروز و ماه به ماه بر حجم آن افزوده شده است. این قهر مانند ماگمای آتشفشانی مترصد فوران و گدازهافشانی است.
سیرک «مدیریت جهادی»!
مردم به چشم خود دیدند که دغدغهٔ نظام ولایت فقیه هرگز مسائل ایران و ایرانی نبوده است. شهروندان استانهای سیلزده؛ بهخصوص در روستاهای محروم، درد بیکسی و تنهایی خود را در هجوم فجایع طبیعی بیشتر از هرگاه احساس کردند. دیدند که چگونه اجساد عزیزانشان روزها در زیر گل و لای مدفون ماند. دیدند که چگونه در حالی که تلاش میکردند با دست خالی راه به جایی ببرند، سران و کارگزاران حکومت بر روی زخم و داغ آنها «عکس یادگاری» میگرفتند و «پاچههای گلی» شلوارهایشان را به رخ میکشیدند. دیدند آنچه که خامنهای، رئیسی و قالیباف به آن «مدیریت جهادی»! میگویند، جز سیرکی رقتبار نیست. جز راهاندازی کارناوالی مسخره مرکب از عکاس و دوربین و گلههای محافظ و اسکورت برای سفر تفریحی به نقاط سیلزده و بحرانخیز را تداعی نمیکند. این افتضاح آنقدر در شبکههای اجتماعی دستبهدست شد تا رسانههای حکومتی برای انطباق خود با فضای اجتماعی نوشتند:
«اینکه محیطزیست و جنگلها را بهراحتی نابود کردهایم، اینکه به مقوله استفاده بهینه از آبهای جاری سیلابی بیتوجه بودهایم، اینکه ناگهان سیل آمده و هستی و نیستیمان را بر باد داده و با گذشت زمان فراموش کردهایم آسیبها و مخاطرات طبیعی و مفهومی به نام «مدیریت بحران» را... ما را به وادی «چه کنم چه کنم» کشانده است؛ اما این «چه کنم» ها در سیل سراسری امسال به طنز تلخ «پاچههای گلی» و شلواری آبخورده یا سیلزده! تبدیل شد. انگار که سیلاب با دیدن عظمت «مدیریت»، مدیرانی بیطاقت! در برابر شلوارها و کتوشلوارها! عقبنشینی میکند و راهش را میگیرد و میرود» (شرق. ۱۳مرداد ۱۴۰۱).
تبعات امنیتی سیل!
وفور نارضایتیهای اجتماعی در جریان بارشهای مونسون، عریانشدن بیکفایتیهای کارگزاران رئیسی و خود او، حکومت را نگران کرده است. در این جمله دقت کنید!
«اکنون تحلیلگران بهتدریج در حال آغاز بحثی هستند مبنی بر اینکه بلایای طبیعی ممکن است علاوه بر تهدیدات محلی و منطقهای، بر امنیت ملی، بهمعنای امنیت درهمتنیده مردم و حکومت نیز تأثیرات حادی داشته باشند» (شرق. بارشهای مونسون، سیل و امنیت ملی. ۱۳مرداد ۱۴۰۱).
«امنیت ملی»، اسم مستعار موجودیت استبداد دینی است که با نارضایتیهای انفجاری جامعه به خطر افتاده است. بوی این خطر از سوی دایناسورها بهخوبی استشمام میشود. آنها برای اغفال مردم، دربردن اصل نظام و سفیدسازی و سلب مسئولیت از خود حرفهایی زدهاند که به گروه خونشان نمیخورد.
آخوند محمدعلی شهیم، امام جمعهٔ پاچنار:
«بیش از چهل سال است که دارد از انقلاب اسلامی و مدیریت نظام میگذرد میبینیم هنوز در بسیاری از مسایل و مدیریتها میلنگیم نکتهای که الآن حائز اهمیت است موضوع آبخیزداری و آبخوانداریست علاج مزمن سیلابها همین آبخیزداری و آبخوانداریست متأسفانه تا الآن در کشور ما دولتها بودجه خوبی لحاظ نکردند... وقتی که نگاه میکنیم به برخی از کشورهایی که امروز ما مرگ برای اونها میفرستیم چطور از این تفکر در اسراییل و امثالهم بهخوبی دارد استفاده میشود اما امروز در نظام جمهوری اسلامی مشکل قانونی داریم گیر داریم! اگر میبینیم الآن چند تا از روستاهای ما آب میگیرد وضعیت مردم ما بحرانی میشود» (هیأت آنلاین. ۱۴مرداد ۱۴۰۱)
بعد از وایرال شدن عکسهای جانسوز و استخوانگداز قربانیان سیل در شبکههای اجتماعی و انعکاس آن در افکار عمومی، یک نمایندهٔ مجلس ارتجاع تازه یادش میافتد که گویا جان مردم هم ارزش دارد.
«جان مردم مثل اینکه بیارزشترین چیز است توی زمان ما یعنی از کنار ده تا بیست تا سی تا پنجاه تا صد تا کشته همین جور بهسادگی میگذریم. البته این پیام را به آقای رئیسی هم دادم خدمتشان دیروز نبود با مسئول دفترشان گفتم و واقعاً اینکه ترک فعل یا کوتاهیهایی که انجام شده فعلهای نارسایی که به اتمام نرسیده مسئولان بیتفاوتی که ناظر بودند، جواب این بچههای یتیم را جواب این خانوادههای بیسرپرست را اینها را این مادرها این پدرهایی که برایشان اتفاق افتاده کی باید بدهد؟ (تلویزیون شبکهٔ ۱ رژیم. ۱۳مرداد)
روز حسابرسی
این اپوزیسیوننماییها از ترس روز بزرگ حسابرسی در پیشگاه خلق قهرمان است. در دوران پایانی شاه نیز از این واکنشها در لایههای حکومتی فراوان دیده میشد. آتشفشان قهر اجتماعی در کمین قاتلان ایران است. آنها همانطور که گفتهاند باید جواب قطره به قطره خونهای فرو ریخته و سانتیمتر به سانتیمتر طبیعت قتلعام شده و به غارترفتهٔ ایران را بدهند. آن روز با شتاب تمام در حال فرا رسیدن است.