این روزها حتی کارگزاران و مهرههای همین رژیم هم اذعان میکنند که در هزارتوی مسائل و بحرانهای درهمتنیده اقتصادی، خودشان هم سرگیجه گرفتهاند و درماندهاند.
روز جمعه ۴آبان ۹۷ آخوند ابوترابی، امامجمعه موقت خامنهای در تهران، ضمن اشاره به معضلات و بحرانهای اقتصادی، بهعنوان راهحل، حرف چندی پیش خامنهای را تکرار کرد و گفت برای حل مسائل اقتصادی بروید از چهرههای مقبول اقتصادی و از نخبگان علمی کمک بگیرید. روحانی هم که در هفتههای اخیر یک بار با اقتصاددانها و یک بار هم با اساتید دانشگاه و جامعهشناسان نشست و مفصل صحبت کرد و نظرات آنها را شنید. علت بیان علنی چنین نکاتی از جانب نماینده خامنهای چیست؟
علت فاشگوییهای اقتصادی
اینها میخواهند همانطور که خامنهای چند بار گفته اینطور وانمود کنند که بحرانهای موجود خیلی عمیق و ریشهیی نیست راهحل دارد و راهحلش هم در درون رژیم است. و تنها مشکل این است که روحانی با علمای اقتصاد مشورت نکرده و اگر بکند، مسائل حل است. در حالیکه یکی از همین اقتصاددانان حکومتی گفته است: «رئیسجمهوری طوری صحبت میکند که انتظار دارد نوبل اقتصاد به او بدهند. با چنین فردی رابطه برقرار کردن سخت است».
اما مشکل این نیست که روحانی به حرفهای اقتصاددانها و جامعهشناسان گوش نمیکند. همانطور که مهرههای همین رژیم و حامیان روحانی هم صراحتاً اعتراف کردهاند الآن وضعیت طوری است که اگر همه علمای اقتصاد و برندگان جایزه نوبل هم جمع شوند و اگر بزرگترین علمای تاریخ اقتصاد هم زنده شوند، باز هم نمیتوانند بحرانهای گریبانگیر اقتصاد را در چارچوب این رژیم حل کنند!
علت بحران اقتصادی
چرا؟ بهخاطر اینکه این بحرانها اساساً زاییده و محصول همین رژیم و همین ساختار فاسد و استبداد سیاه قرونوسطایی است. چگونه از عامل مرض میتوان انتظار شفای همان مرض را داشت؟ این حقیقت را مهرهها و کارشناسان رژیم با بیانهای مختلف خواسته یا ناخواسته اذعان کردهاند.
مثلاً خصوصیسازی یکی از شیوههایی است که در کادر اقتصاد سرمایهداری قابلتعریف و کارکرد مشخصی هم دارد، اما در این رژیم بهدلیل بافت و ساخت فاسد و حاکمیت باندهای مافیایی، خصوصیسازی تبدیل میشود بهقول خودشان به خصولتیسازی و به جای رونق دادن به تولید، به انهدام تولید میانجامد.
یا ساختن سد که فینفسه چیز بدی نیست و در همه جای دنیا از آن در جهت رونق دادن کشاورزی و صنعت استفاده میکنند، در این رژیم از آنجا که با اهداف چپاولگرانه توسط سپاه پاسداران صورت گرفته و اصلاً منافع مردم و کشاورزان در نظر گرفته نشده، به یک فاجعه زیستمحیطی منجر شده که حاصل آن، خشکشدن دریاچهها و تالابها و رودخانهها و از میان رفتن منابع و ذخایر زیرزمینی آب و فروریزش دشتهای حاصلخیز کشور است، فاجعهیی که در سلسله پیامدهای خود به از میان رفتن هزاران روستا در سراسر کشور و فرار روستاییان گرسنه ار روستاها به شهرها منجر شده تا جاییکه خود ربیعی اعتراف میکند تا سال ۱۴۰۰ یعنی ۳سال دیگر، موجب مهاجرت عظیم ۲۰میلیون نفر را بهبار خواهد آورد.
ریشه چندده ساله؟!
همین ربیعی گفته که مسائل اقتصادی گریبانگیر کشور، ریشه ۶۰ساله دارد و از قبل به این دولت به ارث رسیده، این حرف تا چه اندازه واقعی است؟
اگر حتی همین حرف را هم بپذیریم، اولاً که ۴۰سال از این ۶۰سال در همین رژیم است. یعنی چه فرقی میکند که این افتضاحات را دولت رفسنجانی و خاتمی و احمدینژاد بهبار آورده باشند یا دولت روحانی؟! همه اینها در غارت و ویران کردن کشور شریک همدیگر بودهاند. یکی از مهرههای رژیم چند روز پیش گفته بود که پستهای بالای رژیم در این ۴۰سال بین ۴۰۰نفر دستبهدست گشته است. خود روحانی در این سالها بالاترین مناصب را داشته و خود همین ربیعی در دولتهای مختلف وزیر بوده است، همچنین بسیاری از وزیران دولت روحانی هم به همینگونه سابقه وزارت در دولتهای قبلی داشتهاند.
همه اینها کارگزاران و سردمداران این دیکتاتوری فاسد بودهاند و همه با هم در خوردن و چاپیدن و بردن همدست بودهاند.
اصولگرا و اصلاحطلب یکسان ویرانگراند
این قبیل توجیهات که باند اصولگرا بخواهد بگوید اینها ناشی از اصلاحطلبان است و اصلاحطلبان هم بگویند که ناشی از آن یکی باند است سخیفتر از آن است که بتواند حتی نیروهای خودشان را بفریبد. مردم ایران جواب این بازیها را با شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» دادهاند. تمام قدرت و منابع ثروت در این رژیم در دست ولیفقیه متمرکز بوده و او هم برای حفظ موقعیت خودش دست این باندها از سپاه تا باندهای بهاصطلاح اصلاحطلب را در چپاول و غارت افسارگسیخته مردم و منابع کشور باز گذاشته و بهقول خودش اژدهای هفتسر فساد را مستمراً تغذیه و پروار کرده است.
ثانیاً این هم که بعد از ۴۰سال بخواهند افتضاحات خودشان را ناشی از رژیم شاه قلمداد کنند، به همان اندازه توجیه قبلی سخیف است و در شرایط کنونی که عصر ارتباطات و انفجار اطلاعات است، کسی را فریب نمیدهد.
چپاول یا ادامه حیات نظام، کدامیک «اوجب» است؟!
برخی سؤال میکنند: مگر خود رژیم نمیگوید که حفظ نظام اوجب واجبات است، الآن که فساد و سیاستهای معیوب اقتصادی اینطور موجودیت رژیم را به خطر انداخته، چرا این باندها دست از چپاول برنمیدارند و موقتاً هم که شده برای حفظ و بقای نظام کاری نمیکنند و چرا باز به همان روال بهقول خودشان بنیانبرافکن ادامه میدهند؟
این توقع مثل این است که انتظار داشته باشیم راننده ماشینی که در سراشیب دره افتاده و دارد میغلتد و از سنگ و صخرهیی به سنگ و صخره دیگر میخورد و تکهتکه میشود و پایین میرود، آن را کنترل کند، ترمز بگیرد و جلو سقوط را بگیرد.
مانور وسط بحران سرنگونی؟
این وضعیت را که در کلاسیکهای جامعهشناسی، آن را موقعیت انقلابی سرنگونی مینامند، سردمداران خود رژیم هم با تشبیهات مختلفی مورد اعتراف قرار میدهند.
روحانی وضعیت فعلی رژیم را به وضعیت بیمار رو به موتی تشبیه میکند که دیگر درمان در مورد آن بیفایده است و تنها باید با امیددرمانی چند روز بیشتر او را زنده نگهداشت.
محسن رضایی آن را «بیدولتی» توصیف میکند.
فلان عضو مجلس ارتجاع هم اذعان میکند که بحران اقتصادی که ۲تا ۳تا نیست! «هزاران مشکل درست کردهایم که در اینها میچرخیم و نمیدانیم دست روی کدامشان بگذاریم». این درست توصیف کسی است که در گرداب افتاده باشد و در حال غرق است. چنین کسی چگونه امکان مانور کردن دارد؟