حافظهٔ تاریخی ملت ما کودتای ۲۸مرداد ۱۳۳۲ را خوب به یاد دارد. سرویس مخفی انگلستان به کمک آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) در عملیاتی که به «تیتی آژاکس» معروف شد، فروغ شعلهور آزادی را در ایرانزمین خاموش کردند. دولت ملی دکتر محمد مصدق موفق شده بود فصل نوینی از ملیگرایی ترقیخواهانه را با تکیه بر سیاست موازنهٔ منفی در افق سیاسی ـ اجتماعی ایران بگشاید. برای نخستین بار با ملی شدن صنعت نفت دست به یک خرق عادت بزند. او با شجاعت تمام چوب در لانهٔ زنبور کرده بود. از این رو دو دولت استعماری وقت به کمک ارتجاع داخلی به سرکردگی آخوند ابوالقاسم کاشانی و لمپنهایی مانند شعبان جعفری (شعبان بیمخ) با دلارهای اهدایی دست به دست هم دادند تا کودتایی را علیه مشروعترین دولت ایران رقم بزنند.
پیشوای نهضت ملی ایران، کادرهایی جان بر کف و سازمانی پیشتاز و امتحان پسداده نداشت. از ارتش آزادیبخش ملی برخوردار نبود تا در بزنگاه کودتا قد علم کنند و نیروی کودتاچی را درهمبشکنند. او در کاخ نخستوزیری جز تن رنجور خویش سپری در برابر گلولهها نداشت.
تکرار کودتا در مداری دیگر
۵۰سال پس از این واقعه، ارتجاع و استعمار شانس خویش را برای درهمشکستن جنبش دمکراتیک مردم ایران بار دیگر آزمودند. کودتای ۱۷ژوئن ۲۰۰۳برابر با ۲۷خرداد ۱۳۸۲ علیه مقاومت ایران. در جریان این کودتا ۱۶ سرویس فرانسوی با ۱۳۸۰ مأمور پلیس خانههای و مقرهای مقاومت ایران در پاریس را در ساعت ۰۶۰۰مورد حمله قرار دادند.
این کودتا در شرایطی اتفاق افتاد که ارتش آزادیبخش ملی ایران در عراق توسط نیروهای آمریکایی خلع سلاح شده بود. دولت شیراک در یک زد و بند خائنانه با نظام ولایت فقیه بر آن بود با دستگیری خانم مریم رجوی و استرداد او به تهران، رضایت عمامهداران را بهدست آورد. کودتا طوری برنامهریزی شده بود که سر مقاومت ایران را هدف قرار دهد و یک ضربه فلجکننده و جبرانناپذیر بر آن وارد کند. تمرکز نیروهای کودتاچی روی اقامتگاه رئیس جمهور برگزیدهٔ مقاومت در اور سور اواز و سه خانهٔ مجاور آن بود. هلیکوپترهای در آسمان و قایقهای مسلح در رودخانهٔ اواز آمادهٔ اقدام و ورود به صحنه برای پشتیبانی از کودتاچیان بودند.
خانم مریم رجوی جدا از سایر زندانیان نگهداری شده و در محاصرهٔ مأموران مسلح و سگهای محافظ از مسیرهای زیرزمینی به کاخ دادگستری برده و به سلول بازگردانده میشد. او طی این مدت از ملاقات، تماس با دیگر دستگیر شدگان و نیز از هر امکان خبری محروم بود. همزمان با دستگیری رئیسجمهور برگزیده مقاومت ۱۶۵تن از اعضای مقاومت و مجاهدین نیز دستگیر شده بودند. همهٔ دادهها میگفت پرونده مقاومت ایران در پاریس دیگر بسته خواهد شد.
لحظهٔ تاریخی
وقتی برمیگردیم و وقایع مشترک تاریخی را مرور میکنیم، درمییابیم که در هر دوره یک «لحظهٔ تاریخی» وجود دارد. لحظهٔ تاریخی را یک جنبش یا سازمان تعیین نمیکند. لحظهٔ تاریخی از بیرون آن مقاومت یا جنبش سر میرسد و دقالباب میکند. سرنوشت آن جنبش یا مقاومت در نوع و کیفیت پاسخ به لحظهٔ تاریخی مشخص میشود. میتوان در برابر آن لحظه از خود سلب مسئولیت کرد و دست روی دست گذاشت و کمبودها و دستبستگیها را بهانه کرد و لعنت نسلهای آینده را به خود خرید ولی میتوان به آن پاسخ مثبت داد. لحظهٔ تاریخی نمیپرسد ما آماده هستیم یا نه؟ از سلاح و سازمان و سامان برخورداریم یا خیر؟ لحظهٔ تاریخی فقط از ما پاسخ شایسته و انقلابی میطلبد. این لحظه در جریان کودتای ننگین ۲۸مرداد ۱۳۳۲ بر در خانهٔ حزب توده دقالباب کرد. این حزب با برخورداری از سازمان نظامی مخفی و کادرهای تشکیلاتی خود میتوانست به رسالت تاریخی خویش عمل کرده و با سازمان دادن یک ضدکودتا، کودتای ارتجاعی ـ استعماری را در هم بشکند. حزب توده در برابر این آزمون نفسگیر رفوزه شد. این بار آزمایش به مقاومت ایران و بهطور مشخص سازمان مجاهدین رو آورده بود. تمامی کادرهای مجاهدین در پاریس اینک در زندان فرانسه بودند. گزارههای موجود حاکی از آن بودند که کاری نمیشود کرد؛
اما در تاریخ ایران همواره در چنین لحظههایی هستند کسانی که با عبور از هفت دریا خون و آتش، صحنه را چرخانده و سودای شوم دشمن را باطل کردند. خواهران مجاهد صدیقه مجاوری و ندا حسنی عشقهای شعلهور آزادی و دهها جان شیفتهیی که با شعلههای عشق و فدا، بنیاد دسیسهٔ ننگین ارتجاعی ـ استعماری را آتش زدند.
عشق پرداختگر
به کسی برای این کار دستور تشکیلاتی داده نشد. بیچاره دشمن کوتاه قامت و تاریک فکر و لابیهای استعماری او که میپندارند با «دیکته کردن و دستور» میشود کارستانی چنین خلق کرد. وانگهی این کارها از دستور برنمیآید. از جنس اراده و تصمیم است. از عشقی پرداختگر برمیآید. از آن نوع عشقهایی که پای چوبین استدلالیان را توان ادراک آن نیست.
عقل گوید شش جهت حد است و بیرون راه نیست
عشق گوید راه هست و رفتهام من بارها
قهرمانان پاکباز مردم ایران در سازمان مجاهدین با برافروختن خویش ورق را در آن شرایط به نفع مقاومت و مردم ایران چرخاندند. آنان توانستند کودتا را در هم بشکنند و خانم مریم رجوی پس از ۱۷روز اسارت در استقبال پرشور هواداران به اورسوراواز بازگشت.
این قدرت مقاومتی است که در پاسخ به لحظهٔ تاریخی درنگ نمیکند. همانگونه که در پاسخ به ضرورت عملیات فروغ جاویدان در مقطع آتشبس درنگ نکرد. یا در ۳۰خرداد ۱۳۶۰ تصمیمی عاشوراگونه گرفت.
از این رو باید ایمان داشت که مقاومت ایران در هر فراز و نشیب سیاسی ـ با برخورداری از کادرهایی جانبرکف و رویکرد پاسخ به ضرورتها در لحظهٔ تاریخی ـ هیچگاه آنتروپی و شکست را تجربه نخواهد کرد.