استاندار خوزستان روز 20شهریور در حالی که بیش از 10روز از واژگون شدن اتوبوس دانشآموزان هرمزگانی میگذرد، بر زخم خانوادههایشان نمک پاشید و گفت: «خداوند متعال به ما میفرماید در هنگام چنین مصیبتهایی صبر پیشه کنیم». این جمله از این جهت مثل پاشیدن نمک بر زخم خانواده هاست که به این ترتیب پدر و مادرهای داغدار را با استناد به کلام خدا تهدید میکند که مبادا سکوت را بشکنند و بهخاطر مرگ عزیزانشان لب به اعتراض بگشایند.
استاندار خوزستان در مقابل این هشدار برای حفظ سکوت تنها لطفی که نسبت به خانوادهها کرد این بود که گفت: «این دانش آموزان، انسانهای پاک و مطهری بودند که باید نام و یاد آنها را همواره زنده نگهداریم و ضمن نامگذاری مدارس، در شهرها نیز خیابانها به نام آنها نامگذاری شود» (سایت حکومتی خوزنامه – 20شهریور 96).
این گونه اشک تمساحهای بیهزینه از طرف سران و مهرههای رژیم که از روز واژگونی اتوبوس دانشآموزان هرمزگانی چنان ادامه دارد، بیانگر نگرانی افتادن جرقه بر انبار باروت و تلاش برای فرونشاندن آتش خشم مردم نسبت بهعملکردهای ضدمردمی رژیم است. از جملهٴ این تلاشها اظهارات آخوند محسن موسوی، رئیس دادگستری شهرستان داراب است که گفت: «بیاحتیاطی در رانندگی ناشی از خواب آلودگی راننده از نتایج کارشناسی عنوان شده است» (روزنامه دولتی ایران 20شهریور 96). این یعنی انداختن گناه و تقصیر به گردن راننده برای پوشاندن واقعیت. اما آیا عملکرد ضدمردمی رژیم که عامل حوادث بیشمار مشابه است، قابل لاپوشانی نیست؟ وکیست که نداند مقصر اول وآخر اینگونه حوادث در کشور نظام فاسد ولایتفقیه است. واقعیت چنان عیان است که سردمدران نظام بهرغم این تلاشها نتوانستهاند مسئولیت دولت در این زمینه را بهطور کامل لاپوشانی کنند و ناگزیر به اعترافاتی در این قضیه شدهاند.
از جمله روزنامه آرمان وابسته به باند روحانی 13شهریو 96 به ترفند مسئولان آموزش و پرورش دولت روحانی برای دربردن دولت و بازگذاشتن راه برای ادامه اردوهای اجباری نظیر ”راهیان نور“، با اشاره به اطلاعیهٴ آموزش و پرورش مینویسد: ”مسئولان آموزش و پرورش با این اطلاعیه و با این مقصریابی، راهی برای اعزام دانشآموزان به اردوهای راهیان نور در مهرماه باز گذاشتهاند و فقط یک تبصره اضافه کردهاند؛ «اتوبوسها در شب حرکت نکنند» ؛ آنها صورت مسأله را تغییر داده و ساده کردهاند“
در زمینه عملکرد مسئولان دولت روحانی و دجالگری آنها درحواث مشابه، روزنامه حکومتی آفتاب یزد 12شهریور 96 با عنوان ”از عجایب روزگارما“ مینویسد: «اتوبوس اردوی دانش آموزی به هر دلیلی دچار سانحه میشود «از وزیر گرفته تا وکیل «شو» یشان آغاز میگردد و به جای آن که پاسخگو باشند مرتب پیام تسلیت صادر مینمایند و همانند مردم عادی دستان خود را محکم بر روی هم میکوبند و از داغ فاجعه لب میگزند. جالبتر آن که جهت تکمیل این نمایش تکراری و کلیشهای، سوار بر طیاره شده و سر صحنه حاضر میشوند... تا در کنار لاشه اتوبوس و تخت بیمارستان چند عکس یادگاری و خبری برداشته شود تا بگویند این آقای مدیر و مسئول، خیلی مردمی است و مهربان!».
آفتاب یزد در ادامه به حادثه خیز بودن منطقه و بیعملی نظام ضدمردمی در قبال آن اعتراف میکند و میافزاید: «گفته شده آن منطقه بارها قربانگاه مردم شده است. فلذا بایستی مشخص گردد چرا بهرغم آن که آن منطقه حادثه خیز بوده اما تدبیری رخ نداده است».
روزنامه حکومتی آرمان 12شهریور 96نیز ضمن اعتراف به این واقعیت که جادههای ایران عموماً مستهلک وفرسوده هستند، به فرسوده بودن راههای بین استانهای هرمزگان و فارس میپردازد و خطاب به وزیر راه وشهرسازی دولت آخوند حسن روحانی مینویسد: «وزیر راه و شهرسازی ببیند بین استان هرمزگان و استان فارس که این حادثه روی داده، چه نوع جادهیی وجود دارد؟ این مسیر فاقد راهآهن است و جادهیی هم که هست، مربوط به 50سال پیش است».
آن چنان که میتوان از اعترافهای مشابه دریافت، ابعاد تلفات تصادفات جادهیی در حکومت آخوندی به حدی است که به گفته وزیر بهداشت حکومت آخوندحسن روحانی ”به یک فاجعه ملی تبدیل شده است“، اما در نظام تبهکار ولایتفقیه کمترین چارهجویی برای جلوگیری از وقوع چنین فجایعی دیده نمیشود.
واضح است که انتظار چارهجویی از این حاکمیت ضدمردمی انتظاری واهی است. زیرا نه میخواهد و نه میتواند کمترین بودجهیی برای اقدامات عمرانی ضروری مثل بازسازی جادهها اختصاص دهد. چرا که بخش اعظم بودجه کشور صرف نیروهای سرکوبگر در داخل، جنگ در سوریه و پیشبرد پروژههای ضد ملی مثل بمبسازی و موشک سازی میشود.
مثلاً بر اساس لایحه بودجه سال 96، سهم وزارت راه و شهرسازی که بهاصطلاح مسئولیت اینگونه فعالیتهای عمرانی را به عهده دارد، بهطور اسمی مبلغی بالغ بر 8هزارو 600میلیارد تومان است. در حالی که در همین بودجه سال 96، مبلغ 22هزار و 245میلیارد یعنی نزدیک به سه برابر بودجه وزارت راه وشهرسازی است. علاوه بر این از کل بودجه 370هزار میلیاردی سال 96رژیم، 70هزارمیلیارد تومان آن برای هفت ارگان و رکن نظامی و امنیتی رژیم اختصاص داده شده است. این مبالغ به جز ارقام نجومی است که پاسداران از طریق قاچاقهای سیستماتیک گسترده و واردات به جیب میزنند و در واقع جیب و سفرهٴ مردم را خالی میکنند.
استاندار خوزستان در مقابل این هشدار برای حفظ سکوت تنها لطفی که نسبت به خانوادهها کرد این بود که گفت: «این دانش آموزان، انسانهای پاک و مطهری بودند که باید نام و یاد آنها را همواره زنده نگهداریم و ضمن نامگذاری مدارس، در شهرها نیز خیابانها به نام آنها نامگذاری شود» (سایت حکومتی خوزنامه – 20شهریور 96).
این گونه اشک تمساحهای بیهزینه از طرف سران و مهرههای رژیم که از روز واژگونی اتوبوس دانشآموزان هرمزگانی چنان ادامه دارد، بیانگر نگرانی افتادن جرقه بر انبار باروت و تلاش برای فرونشاندن آتش خشم مردم نسبت بهعملکردهای ضدمردمی رژیم است. از جملهٴ این تلاشها اظهارات آخوند محسن موسوی، رئیس دادگستری شهرستان داراب است که گفت: «بیاحتیاطی در رانندگی ناشی از خواب آلودگی راننده از نتایج کارشناسی عنوان شده است» (روزنامه دولتی ایران 20شهریور 96). این یعنی انداختن گناه و تقصیر به گردن راننده برای پوشاندن واقعیت. اما آیا عملکرد ضدمردمی رژیم که عامل حوادث بیشمار مشابه است، قابل لاپوشانی نیست؟ وکیست که نداند مقصر اول وآخر اینگونه حوادث در کشور نظام فاسد ولایتفقیه است. واقعیت چنان عیان است که سردمدران نظام بهرغم این تلاشها نتوانستهاند مسئولیت دولت در این زمینه را بهطور کامل لاپوشانی کنند و ناگزیر به اعترافاتی در این قضیه شدهاند.
از جمله روزنامه آرمان وابسته به باند روحانی 13شهریو 96 به ترفند مسئولان آموزش و پرورش دولت روحانی برای دربردن دولت و بازگذاشتن راه برای ادامه اردوهای اجباری نظیر ”راهیان نور“، با اشاره به اطلاعیهٴ آموزش و پرورش مینویسد: ”مسئولان آموزش و پرورش با این اطلاعیه و با این مقصریابی، راهی برای اعزام دانشآموزان به اردوهای راهیان نور در مهرماه باز گذاشتهاند و فقط یک تبصره اضافه کردهاند؛ «اتوبوسها در شب حرکت نکنند» ؛ آنها صورت مسأله را تغییر داده و ساده کردهاند“
در زمینه عملکرد مسئولان دولت روحانی و دجالگری آنها درحواث مشابه، روزنامه حکومتی آفتاب یزد 12شهریور 96 با عنوان ”از عجایب روزگارما“ مینویسد: «اتوبوس اردوی دانش آموزی به هر دلیلی دچار سانحه میشود «از وزیر گرفته تا وکیل «شو» یشان آغاز میگردد و به جای آن که پاسخگو باشند مرتب پیام تسلیت صادر مینمایند و همانند مردم عادی دستان خود را محکم بر روی هم میکوبند و از داغ فاجعه لب میگزند. جالبتر آن که جهت تکمیل این نمایش تکراری و کلیشهای، سوار بر طیاره شده و سر صحنه حاضر میشوند... تا در کنار لاشه اتوبوس و تخت بیمارستان چند عکس یادگاری و خبری برداشته شود تا بگویند این آقای مدیر و مسئول، خیلی مردمی است و مهربان!».
آفتاب یزد در ادامه به حادثه خیز بودن منطقه و بیعملی نظام ضدمردمی در قبال آن اعتراف میکند و میافزاید: «گفته شده آن منطقه بارها قربانگاه مردم شده است. فلذا بایستی مشخص گردد چرا بهرغم آن که آن منطقه حادثه خیز بوده اما تدبیری رخ نداده است».
روزنامه حکومتی آرمان 12شهریور 96نیز ضمن اعتراف به این واقعیت که جادههای ایران عموماً مستهلک وفرسوده هستند، به فرسوده بودن راههای بین استانهای هرمزگان و فارس میپردازد و خطاب به وزیر راه وشهرسازی دولت آخوند حسن روحانی مینویسد: «وزیر راه و شهرسازی ببیند بین استان هرمزگان و استان فارس که این حادثه روی داده، چه نوع جادهیی وجود دارد؟ این مسیر فاقد راهآهن است و جادهیی هم که هست، مربوط به 50سال پیش است».
آن چنان که میتوان از اعترافهای مشابه دریافت، ابعاد تلفات تصادفات جادهیی در حکومت آخوندی به حدی است که به گفته وزیر بهداشت حکومت آخوندحسن روحانی ”به یک فاجعه ملی تبدیل شده است“، اما در نظام تبهکار ولایتفقیه کمترین چارهجویی برای جلوگیری از وقوع چنین فجایعی دیده نمیشود.
واضح است که انتظار چارهجویی از این حاکمیت ضدمردمی انتظاری واهی است. زیرا نه میخواهد و نه میتواند کمترین بودجهیی برای اقدامات عمرانی ضروری مثل بازسازی جادهها اختصاص دهد. چرا که بخش اعظم بودجه کشور صرف نیروهای سرکوبگر در داخل، جنگ در سوریه و پیشبرد پروژههای ضد ملی مثل بمبسازی و موشک سازی میشود.
مثلاً بر اساس لایحه بودجه سال 96، سهم وزارت راه و شهرسازی که بهاصطلاح مسئولیت اینگونه فعالیتهای عمرانی را به عهده دارد، بهطور اسمی مبلغی بالغ بر 8هزارو 600میلیارد تومان است. در حالی که در همین بودجه سال 96، مبلغ 22هزار و 245میلیارد یعنی نزدیک به سه برابر بودجه وزارت راه وشهرسازی است. علاوه بر این از کل بودجه 370هزار میلیاردی سال 96رژیم، 70هزارمیلیارد تومان آن برای هفت ارگان و رکن نظامی و امنیتی رژیم اختصاص داده شده است. این مبالغ به جز ارقام نجومی است که پاسداران از طریق قاچاقهای سیستماتیک گسترده و واردات به جیب میزنند و در واقع جیب و سفرهٴ مردم را خالی میکنند.