پیآمدهای سخنان افشا شدهٔ ظریف همچنان بهصورت تعمیق بحران و بهمریختگی در درون نظام آخوندی ادامه دارد.
در حکومت آخوندی، از نخستین ساعات پس از انتشار مصاحبهٔ ظریف، باند مغلوب در تلاش برای مالهکشی آن مواضع بوده است؛ باند غالب هم فرصت را برای بهرهبرداری به قصد حمله به باند مقابل غنیمت شمرده و هر روز بازیگر تازهیی را وارد این گود میکند!
در مجلس ارتجاع احمدی بیغش مدعی «بیاعتقادی دولت روحانی به اصل نظام» شد! و با کنار گذاشتن هر گونه تعارف ظریف را «خود گاندو» توصیف کرد (سایت آسیا نیوز ۹اردیبهشت ۱۴۰۰).
حسین حقوردی و نظامالدین موسوی، دیگر اعضای مجلس ارتجاع نیز سخن از استیضاح ظریف میگویند؛ (همان منبع)
پیشتر نیز سرکردگان سپاه مانند شخص سلامی به نیش و کنایه از دوگانهٔ «میدان-دیپلماسی» ظریف پرداخته بود؛ (سایت حکومتی آفتاب نیوز ۸اردیبهشت ۱۴۰۰)
اما اوج تازهٔ این داستان با ورود شخص خامنهای رقم خورد.
خامنهای از ظریف گفت؛ از کرونا نه!
ولیفقیه ورشکستهٔ ارتجاع در سخنرانی تلویزیونی اخیر خود بهصورت ننگین و خیانتباری از پرداختن به مهمترین بحران روز مردم، یعنی مرگ و میر روزافزون بر اثر کرونا، ایران شانه خالی کرد و حتی یک کلمه بر لب نیاورد. اما همین آخوند پلید، بهدلیل نیاز شدید داخلی ضروری دید که پاچهٔ ظریف را بر سر مصاحبهٔ کذایی بگیرد و بهزعم خود آبرویی برای پاسدار مفلوک به هلاکت رسیدهاش سلیمانی بخرد.
این رویکرد خامنهای البته پیش از هر چیز نشاندهندهٔ این است که از صدر تا ذیل نظام ولایت فقیه مطلقاً هیچ ارزشی برای مردم ایران و زندگی و سلامت آنان قائل نیستند، همان حقیقتی که البته پیشتر با ممنوع شدن واکسن معتبر جهانی توسط «رهبر فرزانه!» بهخوبی به نمایش درآمده بود!
شلیک خامنهای به پای خود!
عمود فرتوت خیمهٔ نظام آنقدر برای پاچهگیری از ظریف عجله داشت و حرص میزد که فراموش کرد حرفهایش را ابتدا «مزه مزه» کند و بعد بر زبان بیاورد. نتیجه این وضعیت این بود که باند مغلوب به بخشی از حرفهای خامنهای آویخته با استفاده از آن مدعی باند غالب شده است!
خامنهای برای توسری زدن به محمد جواد ظریف و شیخ بنفش و نشاندن آنها بر جای خود، خطاب به «بعضی از مسئولان کشور» گفت: «این را هم بدانند همه، سیاست خارجی در هیچ جای دنیا در وزارتخارجه تعیین نمیشه. سیاست خارجی در همه جای دنیا مربوط به مجامع بالادستی وزارتخارجه است؛ مجامع بالادستی و مسئولان عالیرتبه کشور هستند که سیاست خارجی را [تعیین میکنند]».
بلافاصله ضربات باند مغلوب با شعار «دیدی گفتم» آغاز شد. زیرا با این «فرزانگی» خامنهای، عملاً تمام رشتههای باند غالب در محکوم کردن مذاکرات و برجام پنبه شد. سناریوی ثابت انداختن تقصیر شکستهای دیپلماتیک نظام به گردن باند مغلوب (بخوانید دجالیت خامنهای برای به گردن نگرفتن مسئولیت خفت و خواری نظام ولایت) هم سوخت و دود شد و به هوا رفت!
زبان درازی دوباره ورشکستههای باند مغلوب!
پس از درخشش «نبوغ!» ولایی در سخنرانی تلویزیونیاش، اکنون گلهٔ کفتارهای نظام موضوع تازهیی برای دریدن یکدیگر یافتهاند.
باند اصلاحطلبان قلابی که گویا فرصتی برای نفس کشیدن یافتهاند، زبان درآورده و اگر چه هراسان از خط قرمز «ولایت» نمیخواهند نام خامنهای را مستقیماً ببرند، ولی تلویحا او را به چالش میکشند.
پیش از این بلبشوی ناشی از مصاحبهٔ ظریف، روزنامهٔ اعتماد در ۵بهمن ۹۹ نوشته بود: «اگر به کلان و راهبرد سیاست خارجی کشور اعتراض وجود دارد آن را نباید متوجه وزیر خارجه کرد، باید افراد و نهادهای دیگر را مخاطب قرار داد».
اما اکنون دیگر صریحتر و راحتتر مینویسند؛ روزنامهٔ حکومتی ابتکار در شمارهٔ ۱۶اردیبهشت خود نوشت: «بعد از سخنان رهبر انقلاب در خصوص مجری بودن وزارتخارجه بهعنوان یک قاعده مرسوم، ثابت شد که آنچه در موضوع مذاکرات هستهیی رخ داده است نه محصول سیاستهای وزیر و تیم دیپلماسی که تصمیم حاکمیت بوده است».
روز دوشنبه ۱۳اردیبهشت ۱۴۰۰ نیز، عباس عبدی، مهرهٔ حکومتی محوری باند مغلوب در رسانهها و شبکههای اجتماعی، باند غالب را برای بدتر نشدن اوضاع چنین به سکوت فراخواند: «تاکنون هیچ گزارهای به اندازه این جمله که: ”وزارتخارجه مجری است و نه سیاستگذار“ بساط و ساختمان ذهنی و البته معیوب تندروها را ویران نکرده است. بهتر این است که مدتی سکوت کنند. هر توجیهی کار را بدتر میکند».
حالا برعکس!
این بار نوبت باند غالب شده است که پس از غافلگیری اولیه، در تلاش برای مالهکشی «نبوغ رهبر فرزانه» بسیج راه بیندازد. از این رو تمامی رسانههای این باند، طی یک کر مشترک، به تفسیر و تعبیر و تحشیهٔ سخنان خامنهای پرداخته و مدعی شدهاند که باند مغلوب «مجری بد» فرمایشات و منویات خامنهای بوده است!
شکست در دودوزهبازی!
خامنهای عملاً به تنش کلیت نظام و به سرگردانی جانوران ولایی بیتالعنکبوت افزود. در نتیجه زیانی بر زیان افزود و خسارت بیشتری بهبار آورد.
اذعان به این حقیقت در درون نظام هم دیده میشود؛ روزنامهٔ ابتکار در مقالهیی که منتشر کرد نتیجه گرفت که ماحصل این جریان بیاعتمادی روزافزون مردم است. «یاس مردم در وضعیت موجود ریشههای عمیقتری دارد که جریانهای سیاسی با غفلت از آن مسائل را تحلیل و تصمیمگیری میکنند و این همان فاصلهیی است که بین سیاستمداران و مردم در حال عمیقتر شدن است. فاصلهیی که با سیاسیکاری بیشتر، عمیقتر هم خواهد شد».
این فاصلهٔ عمیق همان است که مقاومت ایران نام «شرایط انقلابی» را بر آن میگذارد.