تا که خود از هایوهوی هیبتش
رنگ سیما از رقیبان بر پَرَد!
این، همهٔ فلسفه صدور احکام فلهای اعدام در رژیم آخوندی به زبان شعر است.
کشتار فرزندان این مرز و بوم در بازداشتگاهها و سیاهچالهها - با بهانه و بیبهانه - تا اینکه بهزعم دستگاه قضاییه خامنهای، «رنگ سیما»ی جوانان و مردم ایران از دیدن این همه وحشیگری «بر پرد»! هدفی شیطانی که در رسانهٔ حکومتی شرق بهتاریخ ۹ اردیبهشت افشا شده است: «برخی دستاندرکاران بیرونی قوه قضاییه بیتوجه به ابعاد ملی و بینالمللی چنین احکامی میخواهند؛ مثلا به تصور خود بازدارندگی ایجاد کنند یا چهرهای انقلابی از خود نشان دهند: تا که خود از هایوهوی و هیبتش/ رنگ سیما از رقیبان بر پَرَد».
نمونه ذکرشده از روزنامهای حکومتی در مخالفت با اعدام، در شرایطی صورت میگیرد که مطابق آمارهای آبرفته و منتشر شده در رسانههای رژیم، ولایت فقیه همپای بالا بردن تنشآفرینی و موشکپرانیهای منطقهیی بر شدت سرکوب و بهویژه اعدامها افزوده است.
قضاییه جلادان، در حالی که کل ماه فروردین را با ۲۱اعدام ثبتشده پشت سر گذاشته بود، (که البته خود آن هم عدد کمی نیست و جزء بالاترین رکوردهای جهانی در قرن بیست و یکم است) فقط در طی دو روز یعنی روزهای یکشنبه ۲ اردیبهشت و چهارشنبه ۵ اردیبهشت، ۱۹ نفر را به پای چوبههای دار برد. در همان روز سازمان عفو بینالملل در گزارش سالانه خود نوشت: «استفاده از مجازات اعدام بهعنوان ابزار سرکوب سیاسی شدت گرفت و اعدامها افزایش یافت. محاکمهها بهطور سیستماتیک ناعادلانه باقی ماندند».
بنابراین دیگر کمتر کسی است که نداند کشتار بهظاهر بیسر و صدای فرزندان این میهن در اسارتگاههای مخوف رژیم کوچکترین ارتباطی با قانون و دادگاه و جرم انتسابی ندارد و تماماً «بهعنوان ابزار سرکوب سیاسی» و برای نسق کشیدن از جامعه است.
پاسخهای آتشین
در مقابل همه سیاهی و تباهی آخوندی در سر به نیست کردن جوانان اما، زنان و مردان و جوانان شورشگر ساکت نبودند و در پاسخ به رژیم اعدام و قتلعام، با عملیات متهورانهٔ خود، سد ددمنشانهٔ خامنهای در برابر قیام را منفجر و منهدم کردند و در منتهای ریسکپذیری و خطر کردن، پیام مقاومت و ایستادگی را به میان جامعه بردند.
اولین عملیات کانونهای شورشی در قضاییه جلادان در شهرستان ریگان صورت گرفت و دومین عملیات هم دادسرای انقلاب مجتمع شماره ۴ در اصفهان را به آتش کشید.
این عملیات قهرمانانه پاسخهای آتشین به احکام ظالمانه اعدام و اجرای ۳۹ حکم اعدام طی دو هفته بود و به ولیفقیه گوشزد کرد که نمیتواند بدون پرداخت هزینه و هر وقت که دلش خواست موج اعدام راه بیندازد. همانطور که همین کانونهای شورشی بودند که در آستانه انتخابات شکستخورده رژیم که قصد بستن فضا و منکوب کردن جامعه را داشت با منفجر کردن ناحیه بسیج سپاه پاسداران در مشهد و انفجار در اداره کل کمیته امداد خمینی ملعون در تبریز به حبسهای سنگین و دستگیریهای مجدد و احکام اعدام بهویژه در حق جوانان بلوچ، پاسخهایی کوبنده داده بودند.
به این ترتیب هدف خامنهای و قضات جنایتکارش برای ایجاد رعب و وحشت، نقش بر آب شد و کانونهای شورشی در سلسله عملیات ادامهدار خود، علاوه بر
پاسخ به سرکوب زنان آزاده میهن به بهانه حجاب،
پاسخ به شلیک به خودروهای سوختبران محروم بلوچ و کشتار آنان،
پاسخ بهقتل کولبران زحمتکش کرد در مناطق مرزی،
پاسخ به انتخابات قلابی و سرقت حاکمیت جمهور مردم،
پاسخ به حمله گارد وحشی به زندانیان،
پاسخ به مرگ زن کارتنخواب بر اثر سرما،
پاسخ به پرتاب کارگر رفتگر شهرداری از پل،
و...
در زمینهٔ جلوگیری از احکام اعدام نیز پیشگام بودند و مظاهر و اماکن قضاییه و دادگستریها را مورد هدف قرار دادند و از خامنهای قیمت گرفتند.
آنها علاوه بر نشان دادن هوشیاری و آمادگی خود در زیر سختترین سرکوب و شدیدترین اختناق، نشان دادند که در هر پهنه و صحنهای در مقابل جنایات رژیم، برگ برنده و پاسخ متقابل دارند و آن را رو میکنند.
همانطور که رژیم با هر اقدام، با هر شلاق، با هر اعدام، با هر حکم و حتی با هر دستگیری و با هر پیامک و اخطار کتبی و شفاهی، درصدد جلوگیری و عقب انداختن قیام - ولو به اندازه ثانیهها - است، کانونهای شورشی هم متر به متر و محله به محله، چنگ در چنگ با مزدوران و پاسداران رژیم هستند و هیبت و «هایوهوی» پوشالی ولیفقیه در همه صحنهها را میشکنند.
مردم جهان که بارها آخرین لحظات زندگی لئیمان و دیکتاتورها را دیدهاند بهزودی «رنگ سیما»ی وحشتزدهٔ خامنهای را نیز در محاصرهٔ «رقیبان» و شورشگران خواهند دید.