728 x 90

انفجار در بندر عباس؛ محصول یک سیاست و مدیریت

انفجار در بندرعباس
انفجار در بندرعباس

«سیاست» و «مدیریت» در نظام آخوندی هرگز بر مدار مألوف و متعارف خود به‌معنی به‌سامان رساندن چرخه‌های اجتماعی و اقتصادیِ مورد نیاز مردمان نبوده است. «مدیریت» همواره قربانیِ «سیاست» حفظ نظام و «نظام» همواره مترصد استیلا و سلطه‌ی مطلق بر همه‌‌ی ارکان انسانی و جغرافیاییِ ایران بوده است. وجه برجسته در کانون چنین سیاست و مدیریتی دروغ، دجالیت، بی‌خردی و شارلاتانیسم است.                                      

سال‌هاست هر حادثه یا رخ‌دادی که وقوع آن بلافاصله به بحرانی انسانی، سیاسی و اجتماعی تبدیل می‌شود، وجهی از سیاست و مدیریت در نظام ملایان را با ویژگی‌های برشمرده‌شده آشکار می‌کند. از این‌رو «سیاست» و «مدیریت» ولایی ــ آخوندی در نزد اکثریت مردم ایران، هیچ اعتبار و مشروعیتی ندارد.

 

یکی از جدیدترین نمونه‌های چنین سیاست و مدیریتی، وقوع جنایت در بندرعباس با سلسله‌یی از لاپوشانی‌ها و دروغ‌گویی‌ها توسط کارگزاران ریز و درشت نظام است. به‌راستی که تمام سیاست و مدیریت حاکمیت آخوندی در چگونگیِ اداره‌ی اسکله‌ی بندرعباس نمود عینی یافت؛ نمودی هم‌چون بحران آب، بحران هوا، بحران محیط زیست، بحران معیشت، بحران کارگری، بحران تحصیلی، بحران فرار مغزها، بحران کودکان کار، بحران تورم و... که همگی نتیجه‌ و محصول سیاست و مدیریت نظام ملایان هستند.

 

سرایت آثار دومینوی بحران‌‌زایی به درون حاکمیت بر اثر سیاست و مدیریت جنایت‌آمیز در بندر عباس، هر روز گسترش می‌یابد و شقه و شکاف بازگشت‌ناپذیر به تعادل پیشن را دامن می‌زند. در یک نمونه، روزنامه‌ی حکومتی ستاره صبح در شماره‌ی ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ به‌نقل از محمدرضا تاجیک نوشته است:

«هرچقدر بی‌اعتباری‌ سیاست افزون می‌شود، امکان بازتولید سرمایه حیثیتی‌، مشروعیت و کارآمدی آن کاهش می‌یابد.    سیاستی که سرمایه سیاسی‌اش را ازدست‌داده و در پرتو چنین سیاستی، روزگار مردم همواره زمستان  است... آخر آن‌چه به‌نام سیاست، مدیریت می‌کنید، چیست؟ چرا مردمان این سرزمین همواره باید از هول آینده‌ای مجهول، دلشان بر خویش بلرزد؟»

 

تاکتیک‌های تبلیغاتی توأم با عوام‌فریبی و دروغ و دغل که معمولاً بعد از هر واقعه‌یی ــ مثل انفجار در بندر عباس ــ اجرایی می‌شود، دیگر نزد خودی‌های نظام هم به‌پشیزی گرفته نمی‌شود؛ چرا که سرمنشأ آن‌ها شناخته شده است:

«این نمایش تکراری پس از هر واقعه را بس کنید. نمایش «علت‌شناسی»، «مقصرشناسی»، «مسئولیت‌شناسی»، «تنبیه‌شناسی».

پاسخ این ‌«نمایش‌‌های تکراریِ» دروغ و شارلاتانی، سالیان سال است که توسط مردم ایران تعیین تکلیف شده است و حجم بازتاب آن، درون نظام را هم پر کرده است:

«بنگرید که در نزد بسیاری از مردمان، هر راه‌ به تدبیر شمایان، خود را در تیرگی رها می‌کند.» (همان) 

 

جنایت در بندر عباس ــ هم‌چون جنایت در سینما رکس آبادان در سال ۱۳۵۷ ــ از آن خاص‌ها و ویژه‌هاست که چرایی، ابهام، تردید و دادخواهیِ آن دامن نظام آخوندی را رها نخواهد کرد. همه‌ی این ویژگی‌ها از درون نظام هم با هدف اصلاح آن، بیرون زده است:

«به مردم بگویید در این بندر چه گذشت، چرا گذشت، چگونه گذشت، به قصور و تقصیر چه کسان و نهادهایی گذشت؟» (همان)

 

 از آن‌جا که رژیم آخوندی هرگز به هیچ خواسته و مطالبه‌ی ملی در امر جنایات رخ داده بر اثر «سیاست» و «مدیریت»‌ خود پاسخ نداده است،‌ چشم‌انداز آن حتی از منظر درونی‌ها و هم‌سویان و دل‌سوزان نظام هم، عقوبتی ناگزیر و در تقدیر به‌هیأت خشم یک جامعه خواهد بود:

«عالی‌مقامان! تا بادی برنخاسته و سایه را به نفی و انکار نجنبانده، بس کنید.» (همان)

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/85159a27-f0fb-4617-8f77-a3b6aa1c5d9a"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات