سیر تحولات سیاسی در جهان و بهخصوص در منطقه خاورمیانه با چنان شتابی پیش میرود که هر روز شاهد تاثیرات آن در ارتباط با رژیم آخوندی هستیم.
سیاستهای اعلام شده توسط دستگاه دیپلوماسی دولت جدید آمریکا در رابطه با منطقه خاورمیانه و مبارزه با تروریسم نشانهای بارز از تغییر دوران میباشد که منطقاً رژیم آخوندی بهعنوان کانون تروریسم و بنیادگرایی را بیش از هر کشور دیگری دچار وحشت و هراس کرده، بهطوریکه هم رئیسجمهور و هم وزیر خارجه رژیم، سراسیمه در پی یافتن راهی برای از زیر ضرب خارج کردن نظام از حملاتی که از هر سو بر آن وارد میشود، میباشند.
سفر آخوند روحانی به عمان و کویت که به اذن و با اجازه ولیفقیه بوده، اولین قدم اساسی برای اعلام آمادگی تمامیت نظام برای رفتن پای به میز مذاکره برای خوردن جامزهر منطقهیی بود.
نتایج سفر به عمان، کشوری که در زمان دولت اوباما نقش واسطه برای نزدیکی رژیم با آمریکا را بهعهده داشت و شاید بتوان از این منظر دلیل اولویت و اهمیت سفرغیرمترقبه روحانی به این کشور را بهخوبی دریافت، همچنین دیدار و مذاکرات آخوند روحانی ازکویت، برای رژیم برخلاف انتظارش رضایتمندی بهمراه نداشته است.
سفر جواد ظریف به کنفرانس امنیتی مونیخ در آلمان برای اعلام عقبنشینی که بلافاصله پس از سفر روحانی به عمان و کویت، انجام شد، با مخالفتهای جدی کشورهای منطقه مواجه شد و ظریف با دست خالی بازگشت.
کشورهای عربی منطقه و در رأس آنان عربستان سعودی در این کنفرانس آشکارا بر این امر تأکید کردند که رژیم آخوندی که خود جزء مهمی از مشکلات میباشد و با سیاستهای جنگافروزانهاش سالها منطقه را به آشوب و ناامنی کشانده و عامل اصلی بیثباتی و دامن زدن به اختلافات فرقهیی بوده و... راهحل از سوی آخوندها را به سخره گرفتند.
رژیم با اینکه پیام تغییردوران را بهخوبی درک کرده اما همچنان در توهم "کلیددار" دنبال سهم در منطقه است.
حکومت ملایان طی سالهای حکومت نگین خود، هر زمان که در تنگناهای سیاسی- اقتصادی قرار میگرفت با شیادی، شگرد فرار رو بجلو و قول همکاری با جامعه بینالمللی را بکار میبرد تا برای خود وقت بخرد و خطر سرنگونی را از سرخود دور کند.
رژیم هرگاه که خود را در موضع قدرت میدید از هر گونه پایبندی به تعهد آتش طفره میرفت.
بطور نمونه وقتی رژیم آخوندی در سال ۲۰۰۳ از موضع قدرت حاضر به پذیرش معاهده پاریس نشد و زیرپای امضای آن نرفت، مجبور شد دوازده سال پس از آن تاریخ، در نهایت ضعف و زبونی به "نرمش قهرمانانه" تن دهد، چرا که موجودیتش در خطر فروپاشی بود.
امروز نیز که بهدلیل سیاستهای مداخله جویانه خود ازهرسو تحت فشارمی باشد باز با همان شیوه و شگرد دجالگرانه پیشنهاد مذاکره را در پیش گرفته تا بلکه بتواند برای خود فرجی بیابد.
هم روحانی و هم ظریف که در مذاکرات هستهیی با کشورهای ۱+۵ نهایت استفاده از سیاست مماشات بهخصوص از سوی دولت آمریکا را برده و تجربه پیدا کرده بودند، این بار نیز خوش خیالانه بر این باور بودند که با دادن پیشنهاد مذاکره، مشابه آنچه که درباره برنامه هستهیی انجام داده بودند، بتوانند نتیجه مطلوبی را برای نظام بهدست آورند.
محاسبات اشتباه این دو، که فکر میکردند تنها با دادن پیشنهاد مذاکره میتوانند همچون گذشته قدم اول را برای تثبیت موقعیت رژیم بردارند، نه تنها با بیاعتنایی بلکه با مخالفت کشورها از جمله عربستان سعودی مواجه شد.
خواست کشورهای منطقه از رژیم و واکنش آنان درباره پیشنهاد کذایی مذاکره بسیار شفاف و روشن بود.
این کشورها قاطعانه خواهان خروج سریع و بیهیچ قید و شرط رژیم از منطقه بوده و بر آن تأکید کردند.
پذیرش چنین خواستهیی از سوی رژیم البته بهمعنای آماده شدن برای خوردن جامزهرمنطقهای میباشد ولاغیر.
خارج شدن رژیم از سوریه که عمق استراتژیک آن در منطقه بحساب میآید و همچنین خلع ید در عراق و لبنان و یمن، تلاش اکثریت مجلس نمایندگان و سنا به هدف قرار دادن نام سپاه در لیست سازمانهای تروریستی و اعتلای هرچه روزافزون جنبش دادخواهی در کنار جامزهرهستهای، قطعاً موجب شتاب گرفتن هرچه بیشتر پروسه پایانی و فاز سرنگونی خواهد شد، چرا که راه نفس رژیم تنگ و تنگتر خواهد شد.
حکومت آخوندی اکنون در شرایط حیاتی بسیار دشوار دست و پا میزند و آن را بر سردوراهی تعیین تکلیف قرار میدهد.
یا باید همانند گذشته، به سیاستهای مقابله جویانه، خصمانه و تهاجمی در تقابل با جامعه جهانی و ایفای نقش مخرب خود در منطقه ادامه دهد یا اینکه رفتار خود را در همراهی با چارچوبهای تعیین شده بهخصوص آنچه که مورد نظر آمریکاست تغییر دهد.
روزنامه حکومتی جهان صنعت با مطرح کردن این دو گزینه، راهحل دوم - همراهی با چارچوبهای تعیین شده- را متضمن مطلوبیتهای راهبردی بیشتری برای رژیم میداند (۲ اسفند).
اخیراً موسویان سفیر پیشین رژیم درآلمان و از اعضای تیم مذاکرهکننده اتمی در دوران احمدینژاد نیز در مقالهای، رژیم را به خطراتی که با پایان یافتن دوران اوباما، از جانب دولت ترامپ گریبانگیر آن خواهد شد، هشدار داد و صریحاً به این مورد اشاره کرده بود که سیاست ترامپ درتقابل با نقش کنونی رژیم در بیثبات کردن منطقه بسیار جدی و خصمانه و بعضاً غیرقابل پیشبینی است. بدین جهت وی با صراحت تمام به ولیفقیه ارتجاع مذاکره مستقیم با آمریکا را، که ازهر جهت بهسود رژیم خواهد بود، توصیه کرده است.
اینکه ولیفقیه ارتجاع آیا به مذاکره مستقیم با آمریکا تن خواهد داد یا خیر را باید منتظر بود اما مهمتر از آن بایدها و نبایدهایی که موضوع و هدف از مذاکره را تعیین میکنند میباشند.
خواست آمریکا از رژیم، همانطورکه بارها اعلام شده، در وهله اول این است که رژیم "باید" نیروهای خود را بدون هیچ پیششرطی ازسوریه خارج کند، به مداخله خود در عراق پایان دهد، حمایتهای مالی، تسلیحاتی و سیاسی خود از اسد و شبهنظامیان و گروههای تندروی اسلامی که ساخته و پرداخته خودش هستند را قطع کند.
رژیم "نباید" بسان گذشته در فکر ادامه سیاست دامن زدن به جنگهای فرقهیی و قبیلهای در منطقه باشد، همچنان به سیاستهای مداخله جویانه و بعضاً خصمانه خود ادامه دهد، با آزمایشهای موشکهای بالیستیکی خود، که قادر به حمل کلاهکهای اتمی میباشند، بیش از این دست به تحریک کشورهای منطقه بزند و موجبات بیثباتی هرچه بیشتر در منطقه را فراهم آورد.
از یک سو اجماع کشورهای منطقه علیه رژیم و از سوی دیگر حضور نظامی ترکیه در سوریه و اعلام آمادگی عربستان برای ارسال نیرو به آن کشور برای جنگ که این امر برای رژیم بهمثابه به هدر رفتن سرمایهگذاریهای کلان و خارج کردن نیروهای خود از آن کشور خواهد بود و همچنین نزدیکی سیاستهای مشترک میان کشورهای منطقه و آمریکا در برابر دخالتهای رژیم، چالشهایی در برابر رژیم هستند که با نگاهی اجمالی به آنان میتوان بسادگی به شرایط وخامتبار رژیم پی برد.
تغییردوران برای رژیم در قدم اول بهمعنای پایان دادن به نفوذ خود در کشورهای منطقه میباشد.
رژیم هر راهی را که در پیش گیرد و هر انتخابی را برگزیند، بناچار "باید"ها و"نباید"هایی را باید اقدام کند، که پیامدش برای رژیم، چه در داخل و چه در خارج، چیزی جز هر چه ضعیفتر شدن کلیت نظام و به خطر افتادن بقای آن نخواهد بود.
راهی که برای رژیم آخوندی از آن گریزی نیست.
رضا محمدی.
سیاستهای اعلام شده توسط دستگاه دیپلوماسی دولت جدید آمریکا در رابطه با منطقه خاورمیانه و مبارزه با تروریسم نشانهای بارز از تغییر دوران میباشد که منطقاً رژیم آخوندی بهعنوان کانون تروریسم و بنیادگرایی را بیش از هر کشور دیگری دچار وحشت و هراس کرده، بهطوریکه هم رئیسجمهور و هم وزیر خارجه رژیم، سراسیمه در پی یافتن راهی برای از زیر ضرب خارج کردن نظام از حملاتی که از هر سو بر آن وارد میشود، میباشند.
سفر آخوند روحانی به عمان و کویت که به اذن و با اجازه ولیفقیه بوده، اولین قدم اساسی برای اعلام آمادگی تمامیت نظام برای رفتن پای به میز مذاکره برای خوردن جامزهر منطقهیی بود.
نتایج سفر به عمان، کشوری که در زمان دولت اوباما نقش واسطه برای نزدیکی رژیم با آمریکا را بهعهده داشت و شاید بتوان از این منظر دلیل اولویت و اهمیت سفرغیرمترقبه روحانی به این کشور را بهخوبی دریافت، همچنین دیدار و مذاکرات آخوند روحانی ازکویت، برای رژیم برخلاف انتظارش رضایتمندی بهمراه نداشته است.
سفر جواد ظریف به کنفرانس امنیتی مونیخ در آلمان برای اعلام عقبنشینی که بلافاصله پس از سفر روحانی به عمان و کویت، انجام شد، با مخالفتهای جدی کشورهای منطقه مواجه شد و ظریف با دست خالی بازگشت.
کشورهای عربی منطقه و در رأس آنان عربستان سعودی در این کنفرانس آشکارا بر این امر تأکید کردند که رژیم آخوندی که خود جزء مهمی از مشکلات میباشد و با سیاستهای جنگافروزانهاش سالها منطقه را به آشوب و ناامنی کشانده و عامل اصلی بیثباتی و دامن زدن به اختلافات فرقهیی بوده و... راهحل از سوی آخوندها را به سخره گرفتند.
رژیم با اینکه پیام تغییردوران را بهخوبی درک کرده اما همچنان در توهم "کلیددار" دنبال سهم در منطقه است.
حکومت ملایان طی سالهای حکومت نگین خود، هر زمان که در تنگناهای سیاسی- اقتصادی قرار میگرفت با شیادی، شگرد فرار رو بجلو و قول همکاری با جامعه بینالمللی را بکار میبرد تا برای خود وقت بخرد و خطر سرنگونی را از سرخود دور کند.
رژیم هرگاه که خود را در موضع قدرت میدید از هر گونه پایبندی به تعهد آتش طفره میرفت.
بطور نمونه وقتی رژیم آخوندی در سال ۲۰۰۳ از موضع قدرت حاضر به پذیرش معاهده پاریس نشد و زیرپای امضای آن نرفت، مجبور شد دوازده سال پس از آن تاریخ، در نهایت ضعف و زبونی به "نرمش قهرمانانه" تن دهد، چرا که موجودیتش در خطر فروپاشی بود.
امروز نیز که بهدلیل سیاستهای مداخله جویانه خود ازهرسو تحت فشارمی باشد باز با همان شیوه و شگرد دجالگرانه پیشنهاد مذاکره را در پیش گرفته تا بلکه بتواند برای خود فرجی بیابد.
هم روحانی و هم ظریف که در مذاکرات هستهیی با کشورهای ۱+۵ نهایت استفاده از سیاست مماشات بهخصوص از سوی دولت آمریکا را برده و تجربه پیدا کرده بودند، این بار نیز خوش خیالانه بر این باور بودند که با دادن پیشنهاد مذاکره، مشابه آنچه که درباره برنامه هستهیی انجام داده بودند، بتوانند نتیجه مطلوبی را برای نظام بهدست آورند.
محاسبات اشتباه این دو، که فکر میکردند تنها با دادن پیشنهاد مذاکره میتوانند همچون گذشته قدم اول را برای تثبیت موقعیت رژیم بردارند، نه تنها با بیاعتنایی بلکه با مخالفت کشورها از جمله عربستان سعودی مواجه شد.
خواست کشورهای منطقه از رژیم و واکنش آنان درباره پیشنهاد کذایی مذاکره بسیار شفاف و روشن بود.
این کشورها قاطعانه خواهان خروج سریع و بیهیچ قید و شرط رژیم از منطقه بوده و بر آن تأکید کردند.
پذیرش چنین خواستهیی از سوی رژیم البته بهمعنای آماده شدن برای خوردن جامزهرمنطقهای میباشد ولاغیر.
خارج شدن رژیم از سوریه که عمق استراتژیک آن در منطقه بحساب میآید و همچنین خلع ید در عراق و لبنان و یمن، تلاش اکثریت مجلس نمایندگان و سنا به هدف قرار دادن نام سپاه در لیست سازمانهای تروریستی و اعتلای هرچه روزافزون جنبش دادخواهی در کنار جامزهرهستهای، قطعاً موجب شتاب گرفتن هرچه بیشتر پروسه پایانی و فاز سرنگونی خواهد شد، چرا که راه نفس رژیم تنگ و تنگتر خواهد شد.
حکومت آخوندی اکنون در شرایط حیاتی بسیار دشوار دست و پا میزند و آن را بر سردوراهی تعیین تکلیف قرار میدهد.
یا باید همانند گذشته، به سیاستهای مقابله جویانه، خصمانه و تهاجمی در تقابل با جامعه جهانی و ایفای نقش مخرب خود در منطقه ادامه دهد یا اینکه رفتار خود را در همراهی با چارچوبهای تعیین شده بهخصوص آنچه که مورد نظر آمریکاست تغییر دهد.
روزنامه حکومتی جهان صنعت با مطرح کردن این دو گزینه، راهحل دوم - همراهی با چارچوبهای تعیین شده- را متضمن مطلوبیتهای راهبردی بیشتری برای رژیم میداند (۲ اسفند).
اخیراً موسویان سفیر پیشین رژیم درآلمان و از اعضای تیم مذاکرهکننده اتمی در دوران احمدینژاد نیز در مقالهای، رژیم را به خطراتی که با پایان یافتن دوران اوباما، از جانب دولت ترامپ گریبانگیر آن خواهد شد، هشدار داد و صریحاً به این مورد اشاره کرده بود که سیاست ترامپ درتقابل با نقش کنونی رژیم در بیثبات کردن منطقه بسیار جدی و خصمانه و بعضاً غیرقابل پیشبینی است. بدین جهت وی با صراحت تمام به ولیفقیه ارتجاع مذاکره مستقیم با آمریکا را، که ازهر جهت بهسود رژیم خواهد بود، توصیه کرده است.
اینکه ولیفقیه ارتجاع آیا به مذاکره مستقیم با آمریکا تن خواهد داد یا خیر را باید منتظر بود اما مهمتر از آن بایدها و نبایدهایی که موضوع و هدف از مذاکره را تعیین میکنند میباشند.
خواست آمریکا از رژیم، همانطورکه بارها اعلام شده، در وهله اول این است که رژیم "باید" نیروهای خود را بدون هیچ پیششرطی ازسوریه خارج کند، به مداخله خود در عراق پایان دهد، حمایتهای مالی، تسلیحاتی و سیاسی خود از اسد و شبهنظامیان و گروههای تندروی اسلامی که ساخته و پرداخته خودش هستند را قطع کند.
رژیم "نباید" بسان گذشته در فکر ادامه سیاست دامن زدن به جنگهای فرقهیی و قبیلهای در منطقه باشد، همچنان به سیاستهای مداخله جویانه و بعضاً خصمانه خود ادامه دهد، با آزمایشهای موشکهای بالیستیکی خود، که قادر به حمل کلاهکهای اتمی میباشند، بیش از این دست به تحریک کشورهای منطقه بزند و موجبات بیثباتی هرچه بیشتر در منطقه را فراهم آورد.
از یک سو اجماع کشورهای منطقه علیه رژیم و از سوی دیگر حضور نظامی ترکیه در سوریه و اعلام آمادگی عربستان برای ارسال نیرو به آن کشور برای جنگ که این امر برای رژیم بهمثابه به هدر رفتن سرمایهگذاریهای کلان و خارج کردن نیروهای خود از آن کشور خواهد بود و همچنین نزدیکی سیاستهای مشترک میان کشورهای منطقه و آمریکا در برابر دخالتهای رژیم، چالشهایی در برابر رژیم هستند که با نگاهی اجمالی به آنان میتوان بسادگی به شرایط وخامتبار رژیم پی برد.
تغییردوران برای رژیم در قدم اول بهمعنای پایان دادن به نفوذ خود در کشورهای منطقه میباشد.
رژیم هر راهی را که در پیش گیرد و هر انتخابی را برگزیند، بناچار "باید"ها و"نباید"هایی را باید اقدام کند، که پیامدش برای رژیم، چه در داخل و چه در خارج، چیزی جز هر چه ضعیفتر شدن کلیت نظام و به خطر افتادن بقای آن نخواهد بود.
راهی که برای رژیم آخوندی از آن گریزی نیست.
رضا محمدی.