چرا این روزها و این هفتهها دستگاه تبلیغات حاکمیت آخوندی بهبسیج دیوانهوار علیه مجاهدین خلق مشغول شده است؟ در هر فاز یا مرحلهیی که با اینگونه بسیجها مواجه میشویم، همواره بهیاد میآوریم که همین دستگاه تبلیغاتی نزدیک به ۲۵ سال مشغول بایکوت و تحریم خبری علیه مجاهدین بوده است تا بهقول رفسنجانی «مجاهدین از خاطرهها پاک شوند و نسلهای جدید هم آنها را نشناسند»! (نقل بهمضمون از نماز جمعه مرداد ۱۳۶۸، در اولین سالگرد عملیات فروغ جاویدان)
برای یک محقق بیطرف سیاسی، رفتارهای حاکمیت آخوندی دربارهی مجاهدین ــ از خمینی گرفته تا هماکنون ــ میتواند یک ترم آموزش سیاسی برای شناخت سیاست و ادبیات این حکومت پیرامون مجاهدین خلق باشد؛ چرا که در چهلوپنج سال گذشته کمتر رخداد سیاسیِ داخلی و بینالمللی را در ایران میتوان سراغ گرفت که موضوعی بین حاکمیت ملایان و مجاهدین خلق نباشد. نشانیِ چند نمونه با تداومشان از گذشته تا هماکنون:
مجاهدین از فردای ۲۲ بهمن ۵۷، «آزادی» را اولویت و اصل گرفتند، خمینی حکومت «ولایت فقیه» و شریعت حوزوی را.
مجاهدین «شورا»های صنفی و تخصصی را اساس ترقی و پیشرفت سیاسی و اقتصادی کشور مطرح کردند. خمینی و وارثانش به تحمیل کردن دوایر عقیدتی ــ حوزوی در ادارهها، دانشگاهها، مدارس و کارخانهها متمرکز شدند.
مجاهدین بر مجلس مؤسسان و مجلس شورای ملی تأکید کردند، خمینی بر مجلس خبرگان و مجلس اسلامی.
مجاهدین زمینهچینیِ خمینی برای جنگافروزی در عراق را هشدار دادند و آن جنگ را ضد میهنی توصیف کردند. خمینی دنبال صدور ارتجاع، تروریسم و اشغالگری تحت عنوان انقلاب و اسلام رفت.
مجاهدین دنبال صلح بهسود منافع ملی ایران بودند، خمینی دنبال فتح قدس از کربلا.
مجاهدین بر آزادی بیان و قلم تأکید و اصرار داشتهاند. خمینی و وارثانش سرکوب بیان و شکستن قلم و فتوای قتل نویسندهگان را پیش بردند.
مجاهدین دنبال آزادی پوشش، برابری زن و مرد و رهبری زنان بودهاند. خمینی و وارثانش «زنستیزیِ» فقاهتی را در کانون جنایات افسارگسیخته علیه زنان قرار دادند و چه خانوادهها را که از هم پاشاندند.
مجاهدین حدود دوونیم سال خمینی را آزمودند و پس از آن جابهجا گفته و نوشتهاند که «از افعی ولایت فقیه، هرگز اصلاح درنمیآید». وارثان خمینی همواره تلاش کرده و میکنند که از سوگند و قسم به ولی فقیه، اصلاحطلب قلابی بیرون بکشند و با فریب سامریوار به مردم تحمیل کنند و سیاست خارجیشان را رنگ و جلا دهند؛ نتیجه اما همواره در پیشگاه مردم جز سگ زرد برادر شغال نبوده است.
مجاهدین همواره بر احترام متقابل و صلح با کشورهای منطقه و دنیا اصرار داشتهاند و در سیاست بینالمللیشان اجرا کردهاند. خمینی و وارثانش دنبال توسعهطلبی مذهبی و گسترش تروریسم تحت عنوان هلال شیعه بوده و هستند.
در بیش از چهار دههی گذشته که ایرانزمین در اشغال حاکمیت ولایی ــ آخوندی بوده است، همین نمونهها اساس مباحث، مسائل و موضوعات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و بینالمللی بین مجاهدین خلق و این حاکمیت بودهاند و ادامه دارند.
مشاهده میشود که تقریباً کمتر رخداد سیاسی و اجتماعی را میتوان یافت که موضوع هماوردی میان اشغالگران ایران و مجاهدین نباشد. وقتی نزدیک به نیم قرن، یک نبرد و هماوردی بر سر اساسیترین و مهمترین مسائل یک کشور و سرنوشت مردمان آن جاریست، طبعاً و بهطور قانونمند درصد قابل توجهی از جامعه ــ بهطور خاص نسل جوان و کنجکاو ــ از آن اثر میپذیرد. این اثرگذاری را باید زمینهیی دانست که رخدادهای جدید بر آن افزوده میشوند و اثرگذاری را شتاب میدهند. مثلاً حاکمیت آخوندی در سه نمایش انتخابات طی چهار ماه گذشته، ضربات کاریِ تحریم از جامعه و مردم دریافت میکند و مجاهدین با برگزاریِ گردهماییِ بزرگ سالانهشان در ۹ تیر ۱۴۰۳، با موجی از استقبال نسل جوان مواجه میشوند.
آن زمینهها و این رخدادها در یک کارکرد و اثرپذیریِ دیالکتیکی، این روزها ــ بهطور خاص در سالگرد عملیات تاریخی و دورانساز فروغ جاویدان و قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ ــ کارگزاران حاکمیت را در رادیو و تلویزیون و نمازهای جمعه مدام به پرداختن علیه مجاهدین واداشته است تا هراس و وحشت از نفوذ اجتماعیشان و گرویدن جوانان به آنان را با تمرکز هرچه بیشتر علیه مجاهدین جبران کنند.
اینها همه نشانیِ نبرد و هماوردی اصلی در صحنهی سیاسی ایران هستند. تمام مؤلفههای داخلی و بینالمللی هم گواهی میدهند که سرنوشت آیندهی ایران را تداوم و نتیجهی همین هماوردی تعیین خواهد نمود. اصل مطلب برای شناختن موقعیت سیاسی و اجتماعیِ مرحلهی کنونی، چنین ویژهگیهایی دارد.