«اینکه شما دارید زندگی نیست، بردگی است فساد است و تباهی. و همه این نکبتها را دست ظلم به شما تحمیل کرده است. من میروم تا آن دست را قطع کنم». (حسین بن علی علیهالسلام)
روز عاشورا و آنچه دهم محرم سال61 هجری در نزدیکی رود فرات در سرزمین بینالنهرین بهوقوع پیوست، فراتر از حماسهها و اسطورههایی است که تا کنون شناختهایم.
همهٴ حماسهها، داستان پایداری فردی تنها یا گروهی اندک است، در برابر دشمن و نیرویی بهشدت نابرابر، اما چند ویژگی منحصربهفرد است که حماسه عاشورا را در میان همهٴ حماسههای تاریخ ممتاز و یگانه میکند.
نخست اینکه امام حسین مجبور به این میدان نابرابر نبود، نقاط عطف متعددی بود که او میتوانست از مرگ و شهادت تن زند و حتی به ننگ بیعت با یزید هم آلوده نشود، اما حسین (ع) آگاهانه و مصرانه فدا را انتخاب کرد.
ویژگی دیگر حماسه حسینی، بسا فراتر از فدای خود، فدای همه چیز است، فدای تمام خانواده و خاندان، حتی طفل شیرخوار، فدای تمام تربیتشدگان اندک مکتب و تمامی پیروان.
برای حسین (ع) از تمامی جهانی که در آن میزیست تنها معدودی به ندای او پاسخ مثبت دادند؛ 72تن! همراه با 84 زن و کودک. تنها فرزند ذکوری که به تصادف یا در واقع بنا به مشیت زنده ماند، علی بن الحسین (امام سجاد) بود. تا آنجا که به سیدالشهدا برمیگردد، او هست و نیست خود را بیهیچ چشمداشتی به میدان آورد، به میدانی که ظاهراً در آن از هیچ سو هیچ کورسوی امیدی دیده نمیشد؛ حتی اینکه پس از او، نامش و نشانش نیز بر جای بماند، در یک بیابان دورافتاده، دور از چشم همهٴ دنیا، در زمانهای که نه خبرنگاری، نه رسانهیی و نه حتی ناظر بیطرفی در آن حضور نداشت؛ با تمام خاندان میجنگید، مردان همه کشته میشدند، زنان و کودکان به اسارت میرفتند و… تمام!
اما حسین به یک چیز ایمان داشت، با تمام وجود ایمان داشت، کسی هست که نمیگذارد صدای حقیقت خاموش شود! کسی هست که نمیگذارد خونها در آن شنزار فرو برود. ایمان داشت، با تمام وجود ایمان داشت که این جهان را حقیقتی است. کسی هست که مسئول تکامل است، مسئول غلبه و پیروزی نهایی خیر و نیکی بر شر و پلیدی است.
در تمام کلمات امام حسین، بهخصوص خطاب به خواهرش زینب کبری که رسالت رساندن پیام عاشورا و هدایت کاروان عاشورا را به عهده داشت، این ایمان و این یقین، چون خورشیدی در آسمان نیمروز میدرخشد.
از جمله: «… آنچه خداوند به آن خشنود است، ما هم خشنودیم صبر میکنیم و میدانیم او پاداش صابران را به ما عطا میکند. ما در بهشت با او خواهیم بود. بدین گونه رسول خدا خشنود خواهد شد و وعده خداوند محقق میشود. هر آنکس برای جان باختن به راه ما آماده است و به ملاقات خداوند خشنود، با ما بیاید».
امام حسین (ع) 6 پسر و 3 دختر داشت: علی اکبر، که در کربلا بهشهادت رسید و مـادرش لیلا به اسارت رفت. تنها پسر امام حسین پس از واقعه عاشورا علی بن الحسین امام زین العابدین علیهالسلام بود، که بهمراه دختران امام حسین، سکینه، فاطمه (رقیه) و زینب که به اسارت شریران رفتند با فرزند امام سجاد، امام محمد باقر که پنجساله بود.
از خاندان و خانوادهامام حسین (ع)، در عاشورا 7پسر علی بن ابی طالب بهشهادت رسیدند و 6دختر امام علی نیز به اسارت رفتند که نام بزرگ بانوی عاشورا حضرت زینب کبری در صدر آنهاست. ام کلثوم، فاطمه، رقیه، صفیه و امهانی، سایر دختران حضرت علی (ع) است که در کربلا به اسارت رفتند.
4فرزند امام حسن مجتبی علیهالسلام جزء شهیدان واقعه عاشورا هستند که نام قاسم و شهادت مظلومانهاش، داغ جاوید تاریخ حسینی است. از دو عموی امام حسین، از عقیل 9فرزند او و از جعفر عموی دیگر امام حسین، 3پسر، نامشان در سلسله پرافتخار شهدای کربلاست.
روز عاشورا و آنچه دهم محرم سال61 هجری در نزدیکی رود فرات در سرزمین بینالنهرین بهوقوع پیوست، فراتر از حماسهها و اسطورههایی است که تا کنون شناختهایم.
همهٴ حماسهها، داستان پایداری فردی تنها یا گروهی اندک است، در برابر دشمن و نیرویی بهشدت نابرابر، اما چند ویژگی منحصربهفرد است که حماسه عاشورا را در میان همهٴ حماسههای تاریخ ممتاز و یگانه میکند.
نخست اینکه امام حسین مجبور به این میدان نابرابر نبود، نقاط عطف متعددی بود که او میتوانست از مرگ و شهادت تن زند و حتی به ننگ بیعت با یزید هم آلوده نشود، اما حسین (ع) آگاهانه و مصرانه فدا را انتخاب کرد.
ویژگی دیگر حماسه حسینی، بسا فراتر از فدای خود، فدای همه چیز است، فدای تمام خانواده و خاندان، حتی طفل شیرخوار، فدای تمام تربیتشدگان اندک مکتب و تمامی پیروان.
برای حسین (ع) از تمامی جهانی که در آن میزیست تنها معدودی به ندای او پاسخ مثبت دادند؛ 72تن! همراه با 84 زن و کودک. تنها فرزند ذکوری که به تصادف یا در واقع بنا به مشیت زنده ماند، علی بن الحسین (امام سجاد) بود. تا آنجا که به سیدالشهدا برمیگردد، او هست و نیست خود را بیهیچ چشمداشتی به میدان آورد، به میدانی که ظاهراً در آن از هیچ سو هیچ کورسوی امیدی دیده نمیشد؛ حتی اینکه پس از او، نامش و نشانش نیز بر جای بماند، در یک بیابان دورافتاده، دور از چشم همهٴ دنیا، در زمانهای که نه خبرنگاری، نه رسانهیی و نه حتی ناظر بیطرفی در آن حضور نداشت؛ با تمام خاندان میجنگید، مردان همه کشته میشدند، زنان و کودکان به اسارت میرفتند و… تمام!
اما حسین به یک چیز ایمان داشت، با تمام وجود ایمان داشت، کسی هست که نمیگذارد صدای حقیقت خاموش شود! کسی هست که نمیگذارد خونها در آن شنزار فرو برود. ایمان داشت، با تمام وجود ایمان داشت که این جهان را حقیقتی است. کسی هست که مسئول تکامل است، مسئول غلبه و پیروزی نهایی خیر و نیکی بر شر و پلیدی است.
در تمام کلمات امام حسین، بهخصوص خطاب به خواهرش زینب کبری که رسالت رساندن پیام عاشورا و هدایت کاروان عاشورا را به عهده داشت، این ایمان و این یقین، چون خورشیدی در آسمان نیمروز میدرخشد.
از جمله: «… آنچه خداوند به آن خشنود است، ما هم خشنودیم صبر میکنیم و میدانیم او پاداش صابران را به ما عطا میکند. ما در بهشت با او خواهیم بود. بدین گونه رسول خدا خشنود خواهد شد و وعده خداوند محقق میشود. هر آنکس برای جان باختن به راه ما آماده است و به ملاقات خداوند خشنود، با ما بیاید».
امام حسین (ع) 6 پسر و 3 دختر داشت: علی اکبر، که در کربلا بهشهادت رسید و مـادرش لیلا به اسارت رفت. تنها پسر امام حسین پس از واقعه عاشورا علی بن الحسین امام زین العابدین علیهالسلام بود، که بهمراه دختران امام حسین، سکینه، فاطمه (رقیه) و زینب که به اسارت شریران رفتند با فرزند امام سجاد، امام محمد باقر که پنجساله بود.
از خاندان و خانوادهامام حسین (ع)، در عاشورا 7پسر علی بن ابی طالب بهشهادت رسیدند و 6دختر امام علی نیز به اسارت رفتند که نام بزرگ بانوی عاشورا حضرت زینب کبری در صدر آنهاست. ام کلثوم، فاطمه، رقیه، صفیه و امهانی، سایر دختران حضرت علی (ع) است که در کربلا به اسارت رفتند.
4فرزند امام حسن مجتبی علیهالسلام جزء شهیدان واقعه عاشورا هستند که نام قاسم و شهادت مظلومانهاش، داغ جاوید تاریخ حسینی است. از دو عموی امام حسین، از عقیل 9فرزند او و از جعفر عموی دیگر امام حسین، 3پسر، نامشان در سلسله پرافتخار شهدای کربلاست.