خبرهای اولیه از متن گزارش دبیرکل ملل متحد، آنتونیو گوترز، دربارهٔ نقش حکومت آخوندی در حمله به تأسیسات نفتی و فرودگاههای غیرنظامی عربستان، مانند زغالی افروخته به دامان ولایت افتاده و هنوز گزارش بهطور رسمی منتشر نشده که جیغهای بنفش و فرابنفش مهرههای هر دو باند حکومتی را در آورده است.
دخیل خامنهای به «چهل» ستون برای حفظ نظام
هیچ کسی بیشتر از خامنهای (ولیفقیه موقت نظام) مثل پارسی «از این ستون به اون ستون فرجه» را بهکار نگرفته است. چه در اقتصاد و چه در استراتژی سیاست داخلی و خارجی؛ سالهای سال است که نظام بر این مدار و با وضعیت «کژ دار و مریز» خود را سرپا نگاه داشته است.
حتی با نگاه ژرف و بررسی چگونگی «رهبر» شدن یکشبهٔ آخوندی متوسط مانند خامنهای در نظام، بهخوبی روشن میشود که روی کار آمدن خود آخوند خامنهای هم بر اساس همین سیاست محوری بود که از فرط هراس از سقوط محتمل، هر چه سریعتر، ولو شده بهنام «موقت» یک «رهبر» بر کرسی بنشانند تا نظام آخوندی «وا» نرود و مدعیها زیاد نشوند!
اشتباهات استراتژیک دیگران به کام نظام به نام «امدادهای غیبی»
پس از آن هم به مدد اشتباهات استراتژیک رهبران سیاسی در منطقه و البته حاضر بودن آخوندها پای هر معاملهٔ خفتبار و ننگین که به «حفظ نظام»شان بیانجامد، «از این ستون به آن ستون» شدند. یک روز حملهٔ عراق به کویت نانش به جیب آخوندها رفت؛ یک روز حمله به برجهای دوقلوی نیویورک و یک روز هم حملهٔ آمریکا به عراق و جنگی که از اوباما تا ترامپ آنرا «احمقانه» خواندند.
در این میانه هم آخوندها با شل کردن سخاوتمندانه سر چاههای نفت و گشاده دستی از جیب مردم ایران، سیاست استعماری ـ ارتجاعی مماشات را غنیمت شمردند و بیهیچ حسابرسی بینالمللی، تیغ بر گلو و گلوله بر سینهٔ مردم ایران نهادند. از قیام اسلامشهر و قزوین تا قیام۷۸ و ۸۸ و از کوی دانشگاه تا هزاران قتل بیپاسخ مخالفان یا منتقدان نظام. از قتلهای زنجیرهیی که بهقتل سر حلقهٔ زنجیره رسید تا ستار بهشتی، کیانوش آسا، ندا آقا سلطان و فرامرز و حجت و صانع؛ از علی صارمی، محسن دکمه چی، جعفر کاظمی و محمدعلی حاج آقایی گرفته تا شهدای آبان۹۸ و موشک زدن به هواپیمای مسافربری۷۵۲ اوکراین...
از ستون جنگ تا ستون برجام در جستجوی «فرج» برای نظام
جنگی که خمینی به مردم ایران تحمیل کرد، خود یکی از ستونهایی بود که بنیانگذار نکبت ولایت فقیه، برای فرار از گسترش اجتماعی صدای مجاهدین، بهمثابه فرج به آن آویخت. با گل گرفته شدن در تنور جنگ خمینی ساخته و در حسرت داشتن سلاحی استراتژیک مانند بمب اتمی، ولیفقیه پیشین نظام یعنی خمینی ناچار شد جامزهر بنوشد و در ادامه «ارتحالیدی» شود. در تداوم آرزوی دستیابی به یک «تضمین بلندمدت امنیت برای نظام»، جانشینان پیرکفتار جماران با ولخرجی تمام سودای بمبسازی را در پیش گرفتند؛ اما این طمع خام نظام ولایت هم مانند جنگ ضدمیهنی با افشاگری مجاهدین و مقاومت ایران ناکام ماند.
در این مرحله خامنهای با «خود خمینی پنداری» اقدام به نوشیدن جامزهری دیگر کرد و با تکیه به سیاست کثیف مماشات و استمالت در غرب، از ستون «بمب اتمی» به ستون «برجام» پناه برد و برنامهٔ اتمی را ـ دست کم بهطور موقت ـ با یک معاملهٔ بینالمللی که به نظام تضمین امنیتی برای ادامهٔ حیات بدهد، جایگزین کرد. در ازای امتیازات داده شده به مماشاتگران غربی هم مهمترین چیزی که بهدست آورد چشمپوشی غرب بر کشتار و سرکوب مردم ایران و مردم منطقه بود؛ اما هنگامی که با تغییر رئیسجمهور و سیاست در آمریکا سیاست مماشات به حاشیه رفت و بهدنبال آن با خروج آمریکا از برجام رژیم با تحریمهای بیشتری از جانب آمریکا و به تبع آن سختگیری نسبی کشورهای اروپایی بهدلیل دخالتهای منطقهایاش روبهرو شد، کارآیی این ستون هم از دست رفت.
طبق حرافیهای پیشین، خامنهای قرار بود اگر آمریکا برجام را پاره کرد، نظام آن را «آتش بزند». (خامنهای در دیدار با مهرههای حکومتی۲۵ خرداد۹۵) اما واقعیت این است که خامنهای به برجام بسیار محتاجتر از آن بود که بخواهد بهعملی کردن چنین «بلوف» مسخرهای اقدام کند.
گزارش گوترز و دامی که پای صیاد را گرفت
رژیم ولایت فقیه اکنون در تلهٔ فزونیطلبیهای خویش، هر روز پایش در دام جدیدی گیر میکند که پیشتر خودش گسترده بود. موضوع حمله به تأسیسات نفتی و فرودگاههای غیرنظامی عربستان که با هدف دوگانهٔ تهدید و ارعاب منطقه و جهان از یکسو و مصرف داخلی برای نیروهای وارفتهٔ نظام بهعنوان روحیه بخشی به آنها انجام گرفت، یکی از این دامهاست.
اکنون با گزارش دبیرکل ملل متحد، آقای آنتونیو گوترز این دام به پای صاحباش پیچید و هنوز رسمی نشده، با فغان و فریاد مهرههای حکومت خامنهای، روشن شد که دندانههای تله چه فشاری به گسترانندهٔ آن میآورد!
اهمیت دو چندان این موضوع هم ناشی از همزمان شدن این گزارش با بحث تمدید تحریمهای تسلیحاتی نظام ولایت فقیه است که طبق برجام مهلت آن در مهرماه امسال به پایان میرسید. اما با اعلام رسمی اینکه در تمام این مدت هم خامنهای مشغول صدور گسترده انواع و اقسام سلاحها به مزدوران منطقهیی خودش بوده است، عملاً تمدید این تحریمها در چشمانداز قرار خواهد گرفت. امری که باعث نگرانی مضاعف آخوندهای حاکم بر ایران شده است.
دست تمنای پیشاپیش خامنهای به روسیه و چین برای وتو
نکته جالب اینجاست که نظام «نه شرقی نه غربی» که در تمام این سالها به لطف مماشات و خیانت همین کشورهای «شرق و غرب» با تنفس مصنوعی و کمکهای «امداد غیبی» سرپاست، پیشاپیش برای تمدید تحریم تسلیحاتی روی «وتو»ی چین و روسیه حساب باز کرده است.
روزنامهٔ حکومتی عصر ایرانیان بهنقل از یکی از مزدوران ولایت به نام حسن هانیزاده که بهعنوان «کارشناس مسائل بینالملل» هم معرفی شده مدعی است: «هر پیشنویس قطعنامهیی که علیه ایران مطرح شود، با وتوی روسیه و چین مواجه خواهد شد».(۲۶خرداد۹۹) همچنین از مهرههای درون حکومتی تا حتی نانخوران خارجی یا خارجهنشین خامنهای هم با استفاده از ترفند همیشگی «کوچه علی چپ» تمامی قطعات و کشفیات و حتی ضبط کشتیهای ارسالی حامل سلاح و تجهیزات ساخت رژیم آخوندی به یمن را نادیده انگاشته و مدعی هستند که «اصلا هیچ سندی برای گزارش گوترز نیست»!
البته از آن سو هم روشن است که نه روسیه و نه چین، بدون امتیاز گیری هنگفت اقتصادی از خلیفهٔ ارتجاع (البته از جیب مردم ایران) و یا امتیازهای سیاسی استراتژیک مانند آنچه در رژیم حقوقی دریای خزر و وطنفروشی آخوندها در مقابل روسیه یا فروش خلیجفارس به چین دیدیم، پای وتو نخواهند آمد.
ان.پی.تی (N.P. T) آخرین ستون برجام و آخرین بلوف
در پایان وقتی خامنهای دست از پا درازتر به کارتهای دست خویش نگاه میکند، در اندیشهٔ بلوفی دیگر ان پی تی را علم میکند. او که طبق تجربه بهیاد دارد که امتیازات جامزهر برجام در سایهٔ تهدیدهای بمبسازیاش به دست آمده بود، اکنون با تهدید مشابهی به خروج از پیمان ان پی تی (که باز تداوم همان تهدید و بلوف پیشین است) بهدنبال جلوگیری از تمدید و تشدید تحریمهای تسلیحاتی و یا بهکار گیری مکانیزم ماشه است.
واقعیت این است رژیم چه بخواهد به روی خودش بیاورد و چه نیاورد تعادلقوای موجود قابل قیاس با آن سالهایی که نظام ولایت بر خر سیاست مماشات سوار بود نیست. آن زمان این بلوفها بهدلیل منافع اقتصادی کشورهای غربی خریدارانی داشت ولی اکنون خامنهای و نظامش در انزوای بیسابقه منطقهای و بینالمللی قرار دارند بنابراین این بلوفها در حکم آواز خوانی از سر ترس و وحشت در جنگل است.
اما گذشته از اینها آنچه عامل تعیینکننده و اصلی در این عرصه است، آتش خشم و قهر مردم ایران است که با هیچ وتویی از سوی کشورهای «نه شرقی نه غربی» قابل رفع و رجوع نیست. امری که خامنهای و آخوندهای حکومتی بیش از همه و پیش از همه به آن واقفاند و هراسی که از درون مرزهایشان از مردم ایران دارند، بسا بسا بیشتر از یک قطعنامه و چند گزارش بینالمللی است.
این یکی ستون، از آن ستونهایی است که «فرج»اش برای مردم ایران است و برای خامنهای جز زبالهدان تاریخ فرجی نخواهد بود.