«حقیقت» چیزی است که پنهان کردن و عایق و ایزوله کردن آن برای دیکتاتورها و دروغگویان بزرگ تاریخ نزدیک به غیرممکن بوده است! در جهان معاصر با توجه به رشد آگاهیها و سرعت گسترش اخبار و اطلاعات، این «ایزولاسیون» سختتر هم شده است. شاهد این مدعا شاید بیش از همه و پیش از همه خامنهای باشد و ولایت خود خواندهاش بر مردم ستم زدهٔ ایران.
از زمان کرسی نشینی پیرکفتار جماران تا خلیفهگری خامنهای، تمام رسانههای حکومتی و دم و دنبالچههای آن در تلاش برای ایجاد یک تصویر دروغین از «حکومت آنچنانی» در ایران هستند. اما «حقیقت» عریان چنان رسوایشان ساخته که حتی وقاحتی در سطح و مدار خود خامنهای هم توان کتمان این را ندارد که حاکمیت ولایت فقیه حاکمیتی جهنمی است.
«... زندگی را به مردم جهنم کردید!»
متأسفانه این جملهٔ نادرست دستوری، در محتوا بسیار راست و درست است. اشتباه نشود، این جملهای نیست که در سر گذر کوچه و خیابان گفته شده؛ درد دل یک پیر سالخوردهٔ نشسته کنج نیمکت پارک هم نیست؛ از زبان یک کارگر یا دستفروش توی مترو هم گفته نشده؛ بلکه از زبان یک «دکتر» منصوب به کرسی در همین دولت شیخ بنفش بیان شده است!
دکتر جبار رحمانی، مهرهٔ حکومتی گماشته در منصب استادیاری گروه مطالعات علم و فناوری مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، آن هم در شبکهٔ چهارم صدا و سیمای حکومتی (۵آذر)، اعترافی میکند که البته کمی ناقص است! این نقص هم نه در بیان نادرست دستوری این «دکتر!» و «استادیار!»، بلکه در آنجاست که «جهنم» آخوندساخته را محدود به «یک سال» اخیر کرده؛ در حالی که در واقع آتش این جهنم را همان خمینی ملعون و بنیانگذار ولایت مطلقهٔ فقیه برافروخت و مردم را به تنور آن انداخت!
وی که خود از مهرههای منصوب دستگاه دولت شیخ بنفش هم میباشد، در سخنان خود دربارهٔ «بحران کرونا» و «سیاستگذاری اجتماعی» در اینباره اعتراف میکند که «وضع موجود رو به وخامت است یعنی ما در یک وضعیت وخیم قرار داریم»
از مرگ در کرونا تا مرگهای «تابعه»!
البته اعتراف بزرگتر را پیش از این «دکتر استادیار!»، شخص وزیر بهداشت داشته و وی هم تأکید میکند که «طبق اعتراف صریح وزیر بهداشت تا حالا در سیاستگذاری شکستخورده». اما سخن اینجاست که علیرغم همهٔ این شکستها و اعترافات صریح، هیچ اقدامی برای تصحیح آن اشتباهات هم انجام نمیشود. نتیجه این است که نه تنها مردم در دام کلان تلفات ناشی از گسترش اپیدمی کرونا جانشان را از دست میدهند؛ بلکه عواقب و تبعات دیگری نیز در میان است که آنها هم متأسفانه منجر به تلفات و مرگ و تبعاتی درازمدت میگردد.
طبق اذعان این مهرهٔ حکومتی در باب آموزش کودکان و نوجوانان، از آنجا که یکسوم جامعه به اینترنت دسترسی ندارد، نابرابریهایی ایجاد میگردد که متأسفانه حتی به خودکشی نوباوگان ایرانی هم منجر شد. رحمانی در اینباره میگوید: «... نابرابریها تولید شد و بعد منجر شد به خودکشی دانشآموزان شد. چه کسی مسئول اینهاست؟ ببینید چه اتفاقی داره میافته دانشآموز ما خودکشیهای موفق را آمارش را میشود، خودکشیهای ناموفق را آمارش را نداریم؛ نمیشنویم؛ چه کسی مسئول این وضعیت است؟ چه کسی باید اصلاً برود این وضعیت را بررسی کند؟ جواب بدهد؟» [«دکتر استادیار» نظام فراموش میکند که سایرین هم که دسترسی دارند درگیر کندی عمدی سرعت و فیلترینگ خفه کننده هستند!]
«چرخه ناکارآمد»ی که «تقصیر را به گردن مردم میاندازد»
رحمانی در پی اعترافهای ناگزیر خود اشاره میکند که نتیجهٔ اقدامات حکومت چیزی جز حادتر شدن بحران نبوده است. وی در نهایت با بیان اینکه «زندگی را به مردم جهنم کردید» انگشت اتهام را صرفاً به سمت مخاطبی موهوم میبرد، احتمالاً نگران جان و نان «پس از آزادی بیان!»اش بوده است! اما جملهای را میافزاید که راه به اعترافی پنهان و ناگفته میبرد. وی میگوید: «... بابا شما در یک کشوری هستی اینقدر بحران داری ول نمیکنی اینترنت هنوز گلوگاههاش فشرده است یعنی نفس اش بالا نمیآید. ببینید مردم حس بدی به آن دست میدهد. نه فقط شما نشنیده میشوید [صدایتان شنیده نمیشود!] بلکه دارید تحقیر میشوید. این تحقیر خیلی بد است. ملت احساس حقارت دارد دست میدهد تو این سیستم...»
بله؛ این تلاش برای تحقیر مردم، بیانی دیگر از همان «سرکوب»ی است که خامنهای برای حفظ حکومتاش دودستی به آن چسبیده؛ اما در عینحال، باعث فوران خشم عظیم مردمی میگردد که ریش و ریشهٔ نظام را به خاک و خاکستر خواهد نشاند!