فقط 3روز به چهارشنبه آخر سال باقی مانده. موعدی که دیگر برگزاری یک سنت نیست، بلکه یک حرکت مبارزاتی و یک خیزش اعلام شده ضددیکتاتوری است. و به همین خاطر آخوندهای حاکم بهشدت از آن وحشت دارند. حرکتی که تقریباً تموم رسانههای حکومتی بسیج شدن هر طور شده از گستره و شدتش کم کنند.
روزنامه ارگان بسیج ضدمردمی به اسم جوان مطلبی نوشته است که همزمان نشاندهنده تقلا و ترس و تدبیر دیرهنگام آخوندی برای متوقف کردن چیزی است که هیچ چیزش دیگر دست آخوندها نیست.
«چهارشنبه سوری آیینی است که تا چند سال قبل به شکل سنتی برگزار میشد. دود کردن اسپند، افشاندن گلاب و مواد خوشبو کننده و نیز سنتی چون فالگوشی، قاشقزنی، پخش آجیل مشکلگشا، خواندن آوازها و ترانههای شاد محلی و غیره که اکنون حتی نامی از آنها نیست؛ چرا که در حال حاضر انفجار انواع ترقه و بمبهای دستساز انفجاری که در برخی موارد صدایشان با انفجار انواع بمب و گلوله در میدانهای جنگی برابری میکند، جای این مراسم را گرفته است» (روزنامه حکومتی جوان 19اسفند 96).
روزنامه ارگان بسیج ضدمردمی سپس با بلاهت نوشته است هر چند در سالهای اخیر تلاش شده که پیش کشیدن حرمت آتشنشانهای جانباخته در حادثه پلاسکو و امثالهم مردم را در محذور قرار داده که از مراسم چهارشنبهسوری کوتاه بیایند اما همین روزنامه ناگزیر از این اعتراف شده و نوشته: «اما این داستان غمانگیز و دلهرهآور همچنان در حال تکرار شدن است و این ترفندها نتوانسته تأثیر قابل توجهی بر کاهش این حوادث بگذارد و باز هم شاهد اینگونه حوادث تلخ هستیم و جای دارد که به فکر چارهاندیشی جدید بود».
این روزنامه حکومتی در آخرین قسمت مطلبش به یک کشف مهم رسیده و نوشته است: «این مهم میطلبد تا با در اختیار قرار دادن مکانهایی مناسب و در اختیار قرار دادن وسایل آتشبازی بیخطر، هیجانهای اضافی جوانان را بهصورت کنترل شده تخلیه کرد و از وقوع حوادث ناگوار که بعضاً میتواند به خسارتهای غیرقابل جبران تبدیل شود جلوگیری کرد و در آخر نیز بدون هر گونه شعار، با کسانی که هدفشان نه تنها ایجاد شادی نبوده بلکه ایجاد رعب و وحشت در جامعه است بهطورجدی برخورد کرد».
این همان راهکار سالهای قبل است که هر بار هم در عمل مردود شده و مردم با پشت کردن به مراسم حکومتی، در محلهایی که خود خواستند تجمع کردند، بدون حضور مزاحمان انتظامی و اوباش حکومتی کاری را که میخواستند کردند، و در واقع شهر را برای ساعتهایی آزاد کردند و نیروی انتظامی و پاسدارها را مجبور به خزیدن در مقرهایشان کردند.
با این اوصاف امسال که قیام مردم هم در جریان است، بعید است که دیگر مردم به همان کارهای سالهای قبل اکتفا کنند! آنهم در حالتی که با حمله به حداقل 20حوزه آخوندی بنا به قول و آمار حکومتی، و آتش زدن آنها آنهم دو سه ماه قبل از چهارشنبه سوری، آخوندها باید بیشتر از سالهای قبل فکر و چاره اندیشی کنند! البته اگه توان فکر کردن و امکانش را داشته باشند!
یک درد بیدرمان دیگر رژیم این است که از یک میداند چهارشنبهسوری روزی نیست که در برابر مردم بتواند بایستد و از سوی دیگر باید نیروهایش را به هرقیمت حفظ کند و مراقب روحیه باختگی و ریزش آنها هم باشد. رژیم شروع کرده به تعمیر موتور بسیجیها که برای چهارشنبهسوری آماده باشند. ظاهراً در قیام مردم این موتورسیکلتها را از کار انداخته بودند.
بنا به گزارشات نیروی انتظامی هم به مزدورانش بخشنامه داخلی داده که اولاً مراسم چهارشنبهسوری دولتی را با کمک شهرداریها و بسیجیها راهاندازی کنند ثانیا هم جلوی مراسم مردم را نگیرند یعنی درگیر نشنوند.
این توصیه حاکی از آن است درسی را که مردم در قیام به رژیم دادند را آویزة گوش کرده است.
در اطلاعیه داخلی نیروهای سرکوبگر دشمن اصلی فراموش نشده است و در این مورد به یکانهای سرکوبگر و ارگانهای تبلیغاتی حکومتی دیکته شده که طرح و برنامه مجاهدین را برای چهارشنبهسوری از طریق رسانهها افشا کنند. برای همین هم دادستانی رژیم به صحنه آمد و از «امت همیشه در صحنه» خواست که در صورت کوچکترین «حرکت مشکوک» اطلاع دهند.
این تقلاها در شرایطی است که شبکههای اجتماعی پر است از آمادهباش یکانهای شورشی و دستهجات جوانان قیام آفرین که برای روز چهارشنبهسوری آماده میشوند.
تمام شواهد نشان میدهد چهارشنبهسوری مطلوب رژیم یا به عبارت دیگر آرزوی رژیم برای، قاشق زنی و فالگوش ایستادن و آجیل خوردن، محقق نخواهد شد.
رویای آتش توی استانبولی در حیاط خانه یا در کوچه مقابل خانه با حضور والدین را بهزودی طنین سهمگین خشم مردم در روز موعود در هم خواهد شکست.