یادآوری ضروری ورود به بحث
با آنکه اعلان شده قرآن مجید 13سال پیش از هجرت، در ماه مبارک رمضان بر حضرت محمد ـ پیامبر اسلام (ص) ـ فرو فرستاده شده است، اما روز وقوع این رخداد بسیار مهم، بر مسلمانان پوشیده نگاه داشته شده است. تا آنجا که به قرآن برمیگردد، به این مقدار اکتفا فرموده که این امر در «شب قدر» صورت پذیرفته است. تا آنجا هم که به پاسخهای پیامبر (ص) در برابر پرسش مؤمنان برمیگردد، آن حضرت از تعیین دقیق این شب خودداری میفرمود؛ فقط اکتفا مینمود که برای تبرک به این شب «نامعین»، شبهای آخرین دههی ماه رمضان را دریابید.
آیا این پوشیده نگاه داشتن از جانب پیامبر اسلام (ص)، به این معنیست که یک «شب معین» بهعنوان یک موسم روزشمارانه و تقویمی، فاقد اهمیت است؟ این در عین آن که بزرگداشت موسم نزول قرآن، یعنی ماه رمضان میباشد، چنان اهمیتی بالا دارد که ماه روزهداری مسلمانان قرار داده شده است.
برای توضیح بیشتر پیرامون این پرسش، شایسته است به اهمیت «شب قدر» در بیان قرآن نگاه کنیم. در این باره، در معروفترین سورهی قرآن ـ سورهی قـدر (انا انزلنا...) ـ خطاب به پیامبر (ص) گفته شده است: «ما ادراک ما لیلة القدر؟» (از کجا بدانی که لیلة القدر چیست؟) و سپس ادامه میدهد: (گویا که اگر میدانستی) «شب قدر برتر از هزار ماه است. چرا که فرشتگان در سراسر این شب تا دمیدن صبح، هر آنچه که سلام، سلامتی، رهایی و رهیدن از خطرهای پیش راه بشر است را فرود میآورند» (1). به نظر نمیآید شبی با چنین رهاوردهایی از سلام و سلامتی را بتوان با هر مقدار زمان ـ نه «هزار ماه» و نه هزاران ماه ـ مقایسه کرد.
به این ترتیب، معنی «هزار ماه» در عبارت این سوره نبایستی بهمعنی عددی (1+999) دانسته شود، بلکه باید بهمعنی نمادین و استعارهیی این کلمه باشد. یعنی «ماههای بسیار فراوان» که با همهی انبوهی خود، تحت تأثیر «زمانی کوتاه» رقم خواهند خورد. مانند زمانهای طولانی پس از «نزول قرآن» و پیدایش «دیانت اسلام» که از رویداد «شب قدر» اثر پذیرفتند و همچنان اثر خواهند پذیرفت. در حقیقت همان شب قدر محمدی (ص)، حامل «سلام، سلامتی، رهایی و رهیدن از خطرهای پیش راه بشر»، برای تمامی این مدت بلند بوده است. اینک نه بیشتر از «هزار ماه» که افزونتر و بالغ بر «هزار سال» هم میشود.
گویی یک گام به فهم این پرسش و پاسخ آن نزدیکتر میشویم که: چرا حضرت محمد (ص) از تعیین یک شب معین «تقویمی» خودداری میفرمود؟ زیرا طبق آموزشهای قرآن، تحقق نویدهای «سلام، سلامتی، رهایی و رهیدن.».. در گرو شرایط تعریف شدهییست که کمترین ارتباطی با روز، ماه، سال و با «زمان تقویمی» ندارند. بهعکس، چه بسا با گوش فرادادن به نکات قرآن دربارهی این «شرایط تعریف شده» جهت تأمین «سلام و رهایی»، بیشتر پی ببریم که چرا از معرفی شب معینی که تنها یک «لیلة القدر تاریخی» بوده، مصرانه خودداری میشده است؟ چرا تعیین نکردهاند آن شب همزمان با کدامین شب ماه رمضان بوده است؟
آری، اگر در 13سال پیش از هجرت، ارزش و موضوعیت «لیلة القدرتاریخی» به نزول قرآن بوده ـ که لاجرم چنین بوده ـ پس تنها همان یکبار و برای همیشه همان یکبار بهوقوع پیوسته است. دیگر هرگز شاهد قرآن دیگری بر محمد دیگری و یا همان محمد (ص) نخواهیم بود. همان محمدی که پس از آن شب، حدود ربع قرن بیشتر نزیست و جهان خاکی را برای همیشه بدرود گفت. پس تنها این میماند که همان شب را به «یادبود» یک «شب قدر» در گذشته تاریخی بزرگ بداریم و نه یک «شب قدر» دیگر و تازه را. واقعهیی که اگر از نظر اسلام پسندیده بود، پیامبر (ص) نبایستی از مشخص کردنش چنان امتناع میکرد.
مشروط به کارکرد انسان
آیا آموزش «شرایط تعریف شده» ـ که موجب تحقق نویدهای «سلام و رهایی.».. است ـ در قرآن قابل جستجو است؟ پاسخ بهطور قطع مثبت است. زیرا این اساسیترین رسالت کتابی بهشمار میآید که بهعنوان کتاب «هدایت» به «فلاح» و «رهایی» فرزند انسان، قدم به دنیای سرنوشت وی نهاده است. متن قرآن هم به همین رسالت، صراحت بیان دارد. از جمله آنجا که میفرماید: «به تأکید خداوند به تغییر سرنوشت هیچ قوم و ملتی برنمیخیزد تا که خود به دگرگونی وضعیت خویشتن خویش برخاسته باشند.».. (2).
آری، شکی نیست در جهان آفریدگان، این اراده و مشیت خداوندیست که جریان داشته و خواهد داشت. جهانی که با قانونمندیهای معین از سوی آفریننده پدیدار شده و در حرکت و پیشرفت، جاری و روانه است. اما اراده و مشیت حضرتش که جهان را به سمت مشخص تکاملی هدایت میکند، شباهتی به هوسهای بیقاعده نزد ارباب قدرت دنیایی ندارد؛ بلکه در چارچوب مقتضیات مشخص همان سمت و هدف تکاملی، جاری خواهد بود. باز هم مطابق قرآن، مفاهیمی از قبیل «امر»، «فرمان» و «مشیت» خداوند، جز به این معنی نیست که: «و کان أمر اللّه قدرًا مّقدورًا». (و چنین بوده که فرمان خداوندی، اندازههایی مشخص شده است.) (3)
بر این قاعده، «شب قدر» با همه «سلام و رهایی.».. که به ارمغان میآورد، همانا در چارچوب «فرمان خداوند»، به مفهوم «اندازههای مشخص» در نظام آفرینش و تکامل سرنوشت انسان خواهد بود؛ (طبق آیه38 سوره احزاب). این یعنی تنها در شرایطی «شب قدر» خواهد شد و ارمغان «سلام و رهایی» را خواهد آورد که «قوم» و انسان مربوطه به «دگرگونی وضعیت خویش» برخاسته باشد؛ (طبق آیه11سوره رعد). به همان ترتیبی که در «شب قدر» محمدی و پیدایش دین اسلام نیز شاهد تحقق چنین مقدمات و شرایطی در اوضاع و احوال آن حضرت و خاندان محمدی و مردمان مکه نیز بودیم (4).
تا اینجا در پرتو نمونهی آموزشی مختصری که از قرآن آوردیم، برای اهل و مدافعان «وضع موجود»، روشن است که کسانی را که در جستجوی هیچ تغییر تکاملی در سرنوشت خویش و فرزند انسان نبوده و نیستند، هرگز کمترین «شب قدری» در میان نخواهد بود. این مهم نیست که اندر «مساجد» زیان و «ضرارشان» چندین و چند کتابچهی موسوم به «قرآن» را بر سر بگیرند؛ کاری به این طمع که با تقدیم عباراتی «تملق آمیز» به نام «دعا» و «عبادت» و یا جملاتی متکدیانه و بردهوار، آن را به نام «توبه» و «ندامت» گناهان بخوانند و بنالند. باید دانست تمامی «اطوار» و «شکلک» های شبیه به خداشناسیشان، فقط ستیز ورزیدن با مشیت جاری خداوند بر هستی و تاریخ است. کارشان از هر چه برخاسته باشد، از خداشناسی و اسلامیتشان برنخاسته است.
شبیه این مسکینان چسبیده به «وضع موجود»، سرنوشتیست که ترقیخواهان مفتخور محروم از «شب قدر»، به آن چشم بدوزند! چرا که مطابق قانون قرآن و نظام فرارسیدن «قدر»، خداوند مشیتگذار «تغییر» و «تکامل»، این موهبت را برای کسانی نوشته است که به واقع، به پرداختن بهای «تغییر خویشتن خویش» برخاسته باشند.
حال، این پرسش میماند که آیا قرآن در کجا و چگونه به تشریح و آموزش این شرایط و مقدمات پرداخته است؟
نظر به مخاطبان و کارکرد قرآن
اگر به مطالب بالا دقت کرده باشیم، بایستی به ناپختگی پرسش فوق، پی برده باشیم. زیرا گفتیم منطقی نیست که برخورداری از قرآن ـ بهمعنی برخورداری از «سلام و رهایی» که پیام «شب قدر» است و در هیأت قرآن به محمد (ص) نازل آمد ـ نصیب حافظان «وضع موجود» و یا «ترقیخواهان» «مفتخور» بشود. در جایجای قرآن به این حقیقت تصریح شده و از جمله در اولین سطرهای تدوین قرآن میخوانیم: «و در این کتاب از بابت آن که «اهل تقوا» را هدایت میکند، شکی نیست» (5).
به این ترتیب، قرآن هرگز دعوی نکرده که به مانند یک اثر خواندنی در معرض فهم خوانندهیی دارای «سواد خواندن و نوشتن» (به زبان عرب) بوده و یا مانند کتابی علمیست که صاحبان صلاحیت و تخصص در علم مربوطه ـ مثلاً علوم اسلامی ـ قادر به استفاده از آن هستند. خیر! قرآن کلامی قابل فهم و دریافت برای اهل «تقوا» است. چنانکه خود صریح میفرماید: «و آنچه از قرآن فرو میفرستیم، برای اهل ایمان شفا و رحمت است و جز مزید زیانکاری برای ستمکاران ببار نیاورد» (6). تصریحی که در حد خود، منظور از «تقوا» را بیان میکند. یعنی کسی که از «ستمکاران» نباشد.
به این ترتیب، روشن است که منظور از «تقوا»، همانطور که از معنی لغوی این واژه فهمیده میشود، ارزشی وابسته به یک دین معین و یا دین اسلام نیست. چنانکه میدانیم قرآن با دعوت غیرمسلمانان به پیامهای خویش، کار را شروع کرد. (یادآوری: معنای واژهی «تقوا» در زبان عرب، «حفظ و خویشتنداری از لغزش» است. (7) )
آری، مفهوم «تقوا» نگاهبانی و نگاهداری نفس و خویشتن خویش از ستم و فرومایگی است. این مبنای شروع آشنایی با پیامهای قرآنی است. پیامی که بسی مدعیان دیانت، فاقد آنند. از طرفی مخاطبان حقیقی این کتاب بسا مردمان بیادعا شمرده میشوند که اهل «مرز» و «مرزداری» شرافتمندانه با ستم و ستمکاران هستند. در تجربه تاریخی هم شاهد بودیم که «بتپرستان» یا «خداپرستان» توانستند بشنوند و برانگیخته شوند و به جانب مدارج برتر راه بگشایند.
با توجه بهمعنی «تقوا»، یعنی مرتبتی که انسان بهطور نسبی از لغزشها یا برخی لغزشها محفوظ بوده و مصونیت یافته باشد، درمییابیم که «تقوا» یک امر عینی است. بهطور مثال همین که کسی به این منش درآید که دیگر اجازه برخی پلیدیها را به خود ندهد، حاضر نباشد شکمش را با نان دزدی پر کند یا برای رفاه دنیا، به منجلاب مزدوری ستمکاران و خدمت «ولایت خمینی» و وزارت بدنام «اطلاعات آخوندی» در نیاید. آری، همین مفهوم تقوا است. هر کدام از ما که به هر نسبتی به مصونیت و تقوا رسیده باشیم، بیشک مخاطب هدایت قرآن هستیم. یعنی مخاطب قرآن و اثرپذیر پیامی خواهیم بود که انسان متقی، به این درجه نایل میآید.
حال اگر به همین مفهوم دقت کنیم، به جانب وجهی دیگر از مفهوم «قدر» راه میگشاییم. بدین بیان که «شب قدر» در گرو کارکرد انسان، محدود به شبی منقضی شده در 1400سال و اندی پیش که قرآن در آن بر محمد (ص) نازل شده است، نیست. هرگاه فرزند انسان برای ساختن «تغییری» برخیزد که ظرفیت «سلام و رهایی» نوینی را خلق کند، به آفریدن یک «قدر» نوین نایل آمده است. در عینحال از این وجه و معنی نیز نباید غافل بود که اگر «شب قدر» دیرین ـ «شب قدر محمدی (ص) » که به اعتبار نزول قرآن صاحب «قدر» شده ـ گذشته و منقضی شده، انسان زمانه هر زمان و متناسب با شرایط اجتماعی و تاریخی خودش، چنانچه شرط یاد شده را محقق کند، درجاتی از تقوا را ایجاد کرده است. انسانی که خود را در ردیف مخاطبان قرآن قرار داده است و مصداق تازهیی از نزول قرآن بر قلبی برخوردار از «تقوا» را محقق نموده است.
آری، تا آنجا که به خداوندی خدا برمیگردد، هدف از اعزام رسولان، همانا هدایت و رحمتآفرینی خداوند است. این یک نعمت جاری و همیشگی و ذاتی خداوند مهربان است. برخورداری از این نعمت توسط مخاطب بشری، به این برمیگردد که چه کسی و در چه هنگامی در شمار اهل تقوا و شایستهی خطاب وحی و راهنمایی خداوند باشد. چیزی که نسبت به امر مبنایی (رحمت خداوند) چونان «شرط لازم» است و باید فراهم باشد تا رحمت خداوند محقق شود. یعنی این شرط نیست کهگویی هزار وحی هم که بر فرزند انسان نازل کنی، گوش وی بسته است و بدهکار نخواهد بود.
این همان آموزشی است که در اصطلاحات «مجاهدین خلق» رواج دارد که: «لیلة القدر را باید برای خود و برای خلق خود رقم بزنیم». یعنی به کارکرد ما، کارکرد انسان بستگی دارد که آیا شرط تقوا را محقق کردهایم؟
چنان که ملاحظه میکنید، این نتیجهی یک بررسی در قرآن است. کنکاشی که روشن میدارد: از یکسو منطقی نیست که یک «شب»، فقط در 15قرن قبل چنین کارایی و ارجمندی داشته است؛ از سوی دیگر، این روزی و مشیت خداوند (همان تقوا) متناسب با ظرفیت و عملکرد انسان، بر هیچ واجد شرایطی در هر جای تاریخ که باشد، بسته نیست. این مسئولیت و عمل صالح انسانها است که سرنوشت شب قدر را رقم میزنند. همان دستاورد و فضیلتی که نام عقیدتی و قرآنی آن «تقوا» میباشد؛ نه آن که کی و کجا باشد و یا فقط در قرن هفتم و در مکه متولد شده باشند.
کلید مباحث
شایان توجه میباشد که اگر معنی مختصر و خلاصهی تقوا، مصونیت از لغزش و پرهیزکاری از لغزشها است، جا دارد دریابیم که میدان آن چیست و دامنهی آن تا کجاست. در همین مبحث باید در نظر بگیریم که مطابق دین حنیف ما (اسلام انقلابی) «تقوا»، ارزش ارزشها است. همهی ارزشهای شناخته شده و یا کشف شوندهی توحیدی و اسلامی، تنها به اعتبار محتوای گوهر تقوا که در خود دارند، معتبر هستند. بر همین پایه نیز قابل ردهبندی میباشند. همان که قرآن گفته است: «ان اکرمکم عند الله اتقیکم».. (8). (به تأکید کسانی از شما نزد خداوند ارجمندترند که در مدارج تقوا برتر باشند) این همان پیامیست که نافی ارزشهای تبعیضآمیز خونی و نژادی، تبعیض فکری و دینی، تبعیض جنسی و جنسیتی است. پیامی که نفیکنندهی همهی سنتها، مقررات و روابطی میباشد که بر غیر از «تقوا» شناخته و بر جای باشند.
اگر درست بررسی کنیم، این کلید یک انقلاب دائمی و وقفهناپذیر بوده و خواهد بود. چرا که «تقوا» در پویش انسانی و در اجتماع انسانی، مفهومی «پویا» دارد و یک استاندارد دگم نیست...
پانوشت ___________________________________________________
«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم -- إنّا أنزلناه فی لیلة القدر (01) و ما أدراک ما لیلة القدر (02) لیلة القدر خیر مّن ألف شهرٍ (03) تنزّل الملائکة والرّوح فیها بإذن ربّهم مّن کلّ أمرٍ (04) سلام هی حتّی مطلع الفجر (05) ». (سورهی 97).
2- «إنّ اللّه لا یغیّر ما بقومٍ حتّی یغیّروا ما بأنفسهم وإذا أراد اللّه بقومٍ سوءًا فلا مردّ له و ما لهم مّن دونه من والٍ ». (آیه11 از سورهی رعد. سوره13).
3- از آیه 38 سورهی احزاب (سوره33)
4- این مبحثی خارج از موضوع این نوشته میباشد و بیشتر متناسب با عید مبعث محمدی (ص) است. اما در حد اشارتی کوتاه نگاه کنیم به زندگانی سراسر اعتراض بیتوقف خاندان محمد (ص) بر ضد بت پرستی، نظام بردهداری و سنن تحقیر زنان و دختران. نیز نگاه کنیم بهحالات آن حضرت و همسرش خدیجه و فرزندان و پسرخواندههایشان زید و نیز علیابن ابیطالب (ع). این نمونهها در کنار چندین صاحب نام دیگر که در مجموع «احناف» خوانده میشدند و هرکدامشان کوششهایی در نفی بتها و یا معارضه با زنستیزی ـ بهخصوص با «دخترکشی» ـ داشتهاند، با نام و روشهایشان در منابع تاریخی ثبت است. در همین راستا، به کسانی از بخشهای مختلف جامعه مکه باید توجه کرد که با همهی دشواریها، بهدعوت آن حضرت پاسخ مثبت داده و به وظایف و فداکاریهای این راه پرداختند...
5- «ذلک الکتاب لا ریب فیه هدًی لّلمتّقین» (آیة2 از سورهی البقره-سوره2).
6- متن: «و ننزّل من القرآن ما هو شفاء و رحمه لّلمؤمنین و لا یزید الظّالمین إلاّ خسارًا». (آیه82 از سوره الاسراء-سورهی 17).
7- از کتاب «المفردات» تألیف راغب اصفهانی که از مأخذهای معتبر در لغت قرآن است: «التقوی جعل النفس فی وقایه مما یخاف هذا تحقیقه» (تقوا در حفاظت قرار دادن خویشتن خویش از هرچه بیم میرود که نفس -همان- محقق کند). همین مأخذ در بیان ریشهی این لغت آورده است: «الوقایة: (مصدر فعل «وقی» ) حفظ الشیء مما یؤذیه ویضره». (وقایه حفاظت هر چیز از عوامل آزار و زیان بر آن است).
8- بخشی از آیهی 13 از سورهی حجرات (سورهی 49). مبالغه نیست که سورهی یاد شده به تشریح جزئیات همین مبحث اختصاص دارد. تعمق در این سوره را توصیه میکنیم.
با آنکه اعلان شده قرآن مجید 13سال پیش از هجرت، در ماه مبارک رمضان بر حضرت محمد ـ پیامبر اسلام (ص) ـ فرو فرستاده شده است، اما روز وقوع این رخداد بسیار مهم، بر مسلمانان پوشیده نگاه داشته شده است. تا آنجا که به قرآن برمیگردد، به این مقدار اکتفا فرموده که این امر در «شب قدر» صورت پذیرفته است. تا آنجا هم که به پاسخهای پیامبر (ص) در برابر پرسش مؤمنان برمیگردد، آن حضرت از تعیین دقیق این شب خودداری میفرمود؛ فقط اکتفا مینمود که برای تبرک به این شب «نامعین»، شبهای آخرین دههی ماه رمضان را دریابید.
آیا این پوشیده نگاه داشتن از جانب پیامبر اسلام (ص)، به این معنیست که یک «شب معین» بهعنوان یک موسم روزشمارانه و تقویمی، فاقد اهمیت است؟ این در عین آن که بزرگداشت موسم نزول قرآن، یعنی ماه رمضان میباشد، چنان اهمیتی بالا دارد که ماه روزهداری مسلمانان قرار داده شده است.
برای توضیح بیشتر پیرامون این پرسش، شایسته است به اهمیت «شب قدر» در بیان قرآن نگاه کنیم. در این باره، در معروفترین سورهی قرآن ـ سورهی قـدر (انا انزلنا...) ـ خطاب به پیامبر (ص) گفته شده است: «ما ادراک ما لیلة القدر؟» (از کجا بدانی که لیلة القدر چیست؟) و سپس ادامه میدهد: (گویا که اگر میدانستی) «شب قدر برتر از هزار ماه است. چرا که فرشتگان در سراسر این شب تا دمیدن صبح، هر آنچه که سلام، سلامتی، رهایی و رهیدن از خطرهای پیش راه بشر است را فرود میآورند» (1). به نظر نمیآید شبی با چنین رهاوردهایی از سلام و سلامتی را بتوان با هر مقدار زمان ـ نه «هزار ماه» و نه هزاران ماه ـ مقایسه کرد.
به این ترتیب، معنی «هزار ماه» در عبارت این سوره نبایستی بهمعنی عددی (1+999) دانسته شود، بلکه باید بهمعنی نمادین و استعارهیی این کلمه باشد. یعنی «ماههای بسیار فراوان» که با همهی انبوهی خود، تحت تأثیر «زمانی کوتاه» رقم خواهند خورد. مانند زمانهای طولانی پس از «نزول قرآن» و پیدایش «دیانت اسلام» که از رویداد «شب قدر» اثر پذیرفتند و همچنان اثر خواهند پذیرفت. در حقیقت همان شب قدر محمدی (ص)، حامل «سلام، سلامتی، رهایی و رهیدن از خطرهای پیش راه بشر»، برای تمامی این مدت بلند بوده است. اینک نه بیشتر از «هزار ماه» که افزونتر و بالغ بر «هزار سال» هم میشود.
گویی یک گام به فهم این پرسش و پاسخ آن نزدیکتر میشویم که: چرا حضرت محمد (ص) از تعیین یک شب معین «تقویمی» خودداری میفرمود؟ زیرا طبق آموزشهای قرآن، تحقق نویدهای «سلام، سلامتی، رهایی و رهیدن.».. در گرو شرایط تعریف شدهییست که کمترین ارتباطی با روز، ماه، سال و با «زمان تقویمی» ندارند. بهعکس، چه بسا با گوش فرادادن به نکات قرآن دربارهی این «شرایط تعریف شده» جهت تأمین «سلام و رهایی»، بیشتر پی ببریم که چرا از معرفی شب معینی که تنها یک «لیلة القدر تاریخی» بوده، مصرانه خودداری میشده است؟ چرا تعیین نکردهاند آن شب همزمان با کدامین شب ماه رمضان بوده است؟
آری، اگر در 13سال پیش از هجرت، ارزش و موضوعیت «لیلة القدرتاریخی» به نزول قرآن بوده ـ که لاجرم چنین بوده ـ پس تنها همان یکبار و برای همیشه همان یکبار بهوقوع پیوسته است. دیگر هرگز شاهد قرآن دیگری بر محمد دیگری و یا همان محمد (ص) نخواهیم بود. همان محمدی که پس از آن شب، حدود ربع قرن بیشتر نزیست و جهان خاکی را برای همیشه بدرود گفت. پس تنها این میماند که همان شب را به «یادبود» یک «شب قدر» در گذشته تاریخی بزرگ بداریم و نه یک «شب قدر» دیگر و تازه را. واقعهیی که اگر از نظر اسلام پسندیده بود، پیامبر (ص) نبایستی از مشخص کردنش چنان امتناع میکرد.
مشروط به کارکرد انسان
آیا آموزش «شرایط تعریف شده» ـ که موجب تحقق نویدهای «سلام و رهایی.».. است ـ در قرآن قابل جستجو است؟ پاسخ بهطور قطع مثبت است. زیرا این اساسیترین رسالت کتابی بهشمار میآید که بهعنوان کتاب «هدایت» به «فلاح» و «رهایی» فرزند انسان، قدم به دنیای سرنوشت وی نهاده است. متن قرآن هم به همین رسالت، صراحت بیان دارد. از جمله آنجا که میفرماید: «به تأکید خداوند به تغییر سرنوشت هیچ قوم و ملتی برنمیخیزد تا که خود به دگرگونی وضعیت خویشتن خویش برخاسته باشند.».. (2).
آری، شکی نیست در جهان آفریدگان، این اراده و مشیت خداوندیست که جریان داشته و خواهد داشت. جهانی که با قانونمندیهای معین از سوی آفریننده پدیدار شده و در حرکت و پیشرفت، جاری و روانه است. اما اراده و مشیت حضرتش که جهان را به سمت مشخص تکاملی هدایت میکند، شباهتی به هوسهای بیقاعده نزد ارباب قدرت دنیایی ندارد؛ بلکه در چارچوب مقتضیات مشخص همان سمت و هدف تکاملی، جاری خواهد بود. باز هم مطابق قرآن، مفاهیمی از قبیل «امر»، «فرمان» و «مشیت» خداوند، جز به این معنی نیست که: «و کان أمر اللّه قدرًا مّقدورًا». (و چنین بوده که فرمان خداوندی، اندازههایی مشخص شده است.) (3)
بر این قاعده، «شب قدر» با همه «سلام و رهایی.».. که به ارمغان میآورد، همانا در چارچوب «فرمان خداوند»، به مفهوم «اندازههای مشخص» در نظام آفرینش و تکامل سرنوشت انسان خواهد بود؛ (طبق آیه38 سوره احزاب). این یعنی تنها در شرایطی «شب قدر» خواهد شد و ارمغان «سلام و رهایی» را خواهد آورد که «قوم» و انسان مربوطه به «دگرگونی وضعیت خویش» برخاسته باشد؛ (طبق آیه11سوره رعد). به همان ترتیبی که در «شب قدر» محمدی و پیدایش دین اسلام نیز شاهد تحقق چنین مقدمات و شرایطی در اوضاع و احوال آن حضرت و خاندان محمدی و مردمان مکه نیز بودیم (4).
تا اینجا در پرتو نمونهی آموزشی مختصری که از قرآن آوردیم، برای اهل و مدافعان «وضع موجود»، روشن است که کسانی را که در جستجوی هیچ تغییر تکاملی در سرنوشت خویش و فرزند انسان نبوده و نیستند، هرگز کمترین «شب قدری» در میان نخواهد بود. این مهم نیست که اندر «مساجد» زیان و «ضرارشان» چندین و چند کتابچهی موسوم به «قرآن» را بر سر بگیرند؛ کاری به این طمع که با تقدیم عباراتی «تملق آمیز» به نام «دعا» و «عبادت» و یا جملاتی متکدیانه و بردهوار، آن را به نام «توبه» و «ندامت» گناهان بخوانند و بنالند. باید دانست تمامی «اطوار» و «شکلک» های شبیه به خداشناسیشان، فقط ستیز ورزیدن با مشیت جاری خداوند بر هستی و تاریخ است. کارشان از هر چه برخاسته باشد، از خداشناسی و اسلامیتشان برنخاسته است.
شبیه این مسکینان چسبیده به «وضع موجود»، سرنوشتیست که ترقیخواهان مفتخور محروم از «شب قدر»، به آن چشم بدوزند! چرا که مطابق قانون قرآن و نظام فرارسیدن «قدر»، خداوند مشیتگذار «تغییر» و «تکامل»، این موهبت را برای کسانی نوشته است که به واقع، به پرداختن بهای «تغییر خویشتن خویش» برخاسته باشند.
حال، این پرسش میماند که آیا قرآن در کجا و چگونه به تشریح و آموزش این شرایط و مقدمات پرداخته است؟
نظر به مخاطبان و کارکرد قرآن
اگر به مطالب بالا دقت کرده باشیم، بایستی به ناپختگی پرسش فوق، پی برده باشیم. زیرا گفتیم منطقی نیست که برخورداری از قرآن ـ بهمعنی برخورداری از «سلام و رهایی» که پیام «شب قدر» است و در هیأت قرآن به محمد (ص) نازل آمد ـ نصیب حافظان «وضع موجود» و یا «ترقیخواهان» «مفتخور» بشود. در جایجای قرآن به این حقیقت تصریح شده و از جمله در اولین سطرهای تدوین قرآن میخوانیم: «و در این کتاب از بابت آن که «اهل تقوا» را هدایت میکند، شکی نیست» (5).
به این ترتیب، قرآن هرگز دعوی نکرده که به مانند یک اثر خواندنی در معرض فهم خوانندهیی دارای «سواد خواندن و نوشتن» (به زبان عرب) بوده و یا مانند کتابی علمیست که صاحبان صلاحیت و تخصص در علم مربوطه ـ مثلاً علوم اسلامی ـ قادر به استفاده از آن هستند. خیر! قرآن کلامی قابل فهم و دریافت برای اهل «تقوا» است. چنانکه خود صریح میفرماید: «و آنچه از قرآن فرو میفرستیم، برای اهل ایمان شفا و رحمت است و جز مزید زیانکاری برای ستمکاران ببار نیاورد» (6). تصریحی که در حد خود، منظور از «تقوا» را بیان میکند. یعنی کسی که از «ستمکاران» نباشد.
به این ترتیب، روشن است که منظور از «تقوا»، همانطور که از معنی لغوی این واژه فهمیده میشود، ارزشی وابسته به یک دین معین و یا دین اسلام نیست. چنانکه میدانیم قرآن با دعوت غیرمسلمانان به پیامهای خویش، کار را شروع کرد. (یادآوری: معنای واژهی «تقوا» در زبان عرب، «حفظ و خویشتنداری از لغزش» است. (7) )
آری، مفهوم «تقوا» نگاهبانی و نگاهداری نفس و خویشتن خویش از ستم و فرومایگی است. این مبنای شروع آشنایی با پیامهای قرآنی است. پیامی که بسی مدعیان دیانت، فاقد آنند. از طرفی مخاطبان حقیقی این کتاب بسا مردمان بیادعا شمرده میشوند که اهل «مرز» و «مرزداری» شرافتمندانه با ستم و ستمکاران هستند. در تجربه تاریخی هم شاهد بودیم که «بتپرستان» یا «خداپرستان» توانستند بشنوند و برانگیخته شوند و به جانب مدارج برتر راه بگشایند.
با توجه بهمعنی «تقوا»، یعنی مرتبتی که انسان بهطور نسبی از لغزشها یا برخی لغزشها محفوظ بوده و مصونیت یافته باشد، درمییابیم که «تقوا» یک امر عینی است. بهطور مثال همین که کسی به این منش درآید که دیگر اجازه برخی پلیدیها را به خود ندهد، حاضر نباشد شکمش را با نان دزدی پر کند یا برای رفاه دنیا، به منجلاب مزدوری ستمکاران و خدمت «ولایت خمینی» و وزارت بدنام «اطلاعات آخوندی» در نیاید. آری، همین مفهوم تقوا است. هر کدام از ما که به هر نسبتی به مصونیت و تقوا رسیده باشیم، بیشک مخاطب هدایت قرآن هستیم. یعنی مخاطب قرآن و اثرپذیر پیامی خواهیم بود که انسان متقی، به این درجه نایل میآید.
حال اگر به همین مفهوم دقت کنیم، به جانب وجهی دیگر از مفهوم «قدر» راه میگشاییم. بدین بیان که «شب قدر» در گرو کارکرد انسان، محدود به شبی منقضی شده در 1400سال و اندی پیش که قرآن در آن بر محمد (ص) نازل شده است، نیست. هرگاه فرزند انسان برای ساختن «تغییری» برخیزد که ظرفیت «سلام و رهایی» نوینی را خلق کند، به آفریدن یک «قدر» نوین نایل آمده است. در عینحال از این وجه و معنی نیز نباید غافل بود که اگر «شب قدر» دیرین ـ «شب قدر محمدی (ص) » که به اعتبار نزول قرآن صاحب «قدر» شده ـ گذشته و منقضی شده، انسان زمانه هر زمان و متناسب با شرایط اجتماعی و تاریخی خودش، چنانچه شرط یاد شده را محقق کند، درجاتی از تقوا را ایجاد کرده است. انسانی که خود را در ردیف مخاطبان قرآن قرار داده است و مصداق تازهیی از نزول قرآن بر قلبی برخوردار از «تقوا» را محقق نموده است.
آری، تا آنجا که به خداوندی خدا برمیگردد، هدف از اعزام رسولان، همانا هدایت و رحمتآفرینی خداوند است. این یک نعمت جاری و همیشگی و ذاتی خداوند مهربان است. برخورداری از این نعمت توسط مخاطب بشری، به این برمیگردد که چه کسی و در چه هنگامی در شمار اهل تقوا و شایستهی خطاب وحی و راهنمایی خداوند باشد. چیزی که نسبت به امر مبنایی (رحمت خداوند) چونان «شرط لازم» است و باید فراهم باشد تا رحمت خداوند محقق شود. یعنی این شرط نیست کهگویی هزار وحی هم که بر فرزند انسان نازل کنی، گوش وی بسته است و بدهکار نخواهد بود.
این همان آموزشی است که در اصطلاحات «مجاهدین خلق» رواج دارد که: «لیلة القدر را باید برای خود و برای خلق خود رقم بزنیم». یعنی به کارکرد ما، کارکرد انسان بستگی دارد که آیا شرط تقوا را محقق کردهایم؟
چنان که ملاحظه میکنید، این نتیجهی یک بررسی در قرآن است. کنکاشی که روشن میدارد: از یکسو منطقی نیست که یک «شب»، فقط در 15قرن قبل چنین کارایی و ارجمندی داشته است؛ از سوی دیگر، این روزی و مشیت خداوند (همان تقوا) متناسب با ظرفیت و عملکرد انسان، بر هیچ واجد شرایطی در هر جای تاریخ که باشد، بسته نیست. این مسئولیت و عمل صالح انسانها است که سرنوشت شب قدر را رقم میزنند. همان دستاورد و فضیلتی که نام عقیدتی و قرآنی آن «تقوا» میباشد؛ نه آن که کی و کجا باشد و یا فقط در قرن هفتم و در مکه متولد شده باشند.
کلید مباحث
شایان توجه میباشد که اگر معنی مختصر و خلاصهی تقوا، مصونیت از لغزش و پرهیزکاری از لغزشها است، جا دارد دریابیم که میدان آن چیست و دامنهی آن تا کجاست. در همین مبحث باید در نظر بگیریم که مطابق دین حنیف ما (اسلام انقلابی) «تقوا»، ارزش ارزشها است. همهی ارزشهای شناخته شده و یا کشف شوندهی توحیدی و اسلامی، تنها به اعتبار محتوای گوهر تقوا که در خود دارند، معتبر هستند. بر همین پایه نیز قابل ردهبندی میباشند. همان که قرآن گفته است: «ان اکرمکم عند الله اتقیکم».. (8). (به تأکید کسانی از شما نزد خداوند ارجمندترند که در مدارج تقوا برتر باشند) این همان پیامیست که نافی ارزشهای تبعیضآمیز خونی و نژادی، تبعیض فکری و دینی، تبعیض جنسی و جنسیتی است. پیامی که نفیکنندهی همهی سنتها، مقررات و روابطی میباشد که بر غیر از «تقوا» شناخته و بر جای باشند.
اگر درست بررسی کنیم، این کلید یک انقلاب دائمی و وقفهناپذیر بوده و خواهد بود. چرا که «تقوا» در پویش انسانی و در اجتماع انسانی، مفهومی «پویا» دارد و یک استاندارد دگم نیست...
پانوشت ___________________________________________________
«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم -- إنّا أنزلناه فی لیلة القدر (01) و ما أدراک ما لیلة القدر (02) لیلة القدر خیر مّن ألف شهرٍ (03) تنزّل الملائکة والرّوح فیها بإذن ربّهم مّن کلّ أمرٍ (04) سلام هی حتّی مطلع الفجر (05) ». (سورهی 97).
2- «إنّ اللّه لا یغیّر ما بقومٍ حتّی یغیّروا ما بأنفسهم وإذا أراد اللّه بقومٍ سوءًا فلا مردّ له و ما لهم مّن دونه من والٍ ». (آیه11 از سورهی رعد. سوره13).
3- از آیه 38 سورهی احزاب (سوره33)
4- این مبحثی خارج از موضوع این نوشته میباشد و بیشتر متناسب با عید مبعث محمدی (ص) است. اما در حد اشارتی کوتاه نگاه کنیم به زندگانی سراسر اعتراض بیتوقف خاندان محمد (ص) بر ضد بت پرستی، نظام بردهداری و سنن تحقیر زنان و دختران. نیز نگاه کنیم بهحالات آن حضرت و همسرش خدیجه و فرزندان و پسرخواندههایشان زید و نیز علیابن ابیطالب (ع). این نمونهها در کنار چندین صاحب نام دیگر که در مجموع «احناف» خوانده میشدند و هرکدامشان کوششهایی در نفی بتها و یا معارضه با زنستیزی ـ بهخصوص با «دخترکشی» ـ داشتهاند، با نام و روشهایشان در منابع تاریخی ثبت است. در همین راستا، به کسانی از بخشهای مختلف جامعه مکه باید توجه کرد که با همهی دشواریها، بهدعوت آن حضرت پاسخ مثبت داده و به وظایف و فداکاریهای این راه پرداختند...
5- «ذلک الکتاب لا ریب فیه هدًی لّلمتّقین» (آیة2 از سورهی البقره-سوره2).
6- متن: «و ننزّل من القرآن ما هو شفاء و رحمه لّلمؤمنین و لا یزید الظّالمین إلاّ خسارًا». (آیه82 از سوره الاسراء-سورهی 17).
7- از کتاب «المفردات» تألیف راغب اصفهانی که از مأخذهای معتبر در لغت قرآن است: «التقوی جعل النفس فی وقایه مما یخاف هذا تحقیقه» (تقوا در حفاظت قرار دادن خویشتن خویش از هرچه بیم میرود که نفس -همان- محقق کند). همین مأخذ در بیان ریشهی این لغت آورده است: «الوقایة: (مصدر فعل «وقی» ) حفظ الشیء مما یؤذیه ویضره». (وقایه حفاظت هر چیز از عوامل آزار و زیان بر آن است).
8- بخشی از آیهی 13 از سورهی حجرات (سورهی 49). مبالغه نیست که سورهی یاد شده به تشریح جزئیات همین مبحث اختصاص دارد. تعمق در این سوره را توصیه میکنیم.