در بررسی وضعیت هر رژیمی چند پارامتر تعیینکننده است. وقتی که رژیمی با ایزولاسیون داخلی روبهرو میشود و در همان زمان هم با ایزولاسیون بینالمللی روبهرو باشد، نتیجهاش یک وضعیت انفجاری است و این یک قانون عام است.
در مورد رژیم آخوندها بر کسی پوشیده نیست که از نظر داخلی در ایزولاسیون مطلق است و از نظر بینالمللی هم بیش از گذشته در انزوا است و این انزوا در صحنه خارجی با شتاب رو به افزایش است. اکنون هیچ ناظری نیست که نداند در ایران با یک وضعیت کاملاً متحول و انفجاری روبهرو هستیم و دیگر بحث سرنگونی رژیم یک خواست و نظرگاه دور از دسترس نیست. اکنون در رسانهها و محافل سیاسی با این بحث روبهرو هستیم که اگر رژیم سرنگون شود، بدیلش چیست و چه چیزی جایگزین آن میشود. مسأله جایگزینی به موضوعی کانونی در میان تحلیلها و نظرگاههای سیاسی مربوط به ایران تبدیل شده و حتی روی میز بسیاری از سیاستگذاران قرار گرفته است.
در چنین شرایطی وقتی یک مقاومت قدرتمند و سراسری مثل مقاومت ایران در صحنه حاضر باشد، بحث جایگزینی اهمیتی مضاعف و چشماندازهای متفاوتی پیدا میکند و در نتیجه سیاستهای متفاوتی را در برابر تصمیمگیرندگان قرار میدهد. در چنین مختصاتی است که میبینیم گردهمایی بزرگ مقاومت امسال با گردهمایی سالهای دیگر از هر لحاظ متفاوت است. هم توجهات به این گردهمایی بیشتر شده و هم اهمیتش بیشازپیش برای همه واضح شده است، چرا که همه دنیا با یک سؤال جدی روبهرو هستند: بدیل این رژیم کیست؟ بهطور طبیعی توجهات جستجوگران بینالمللی به این گردهمایی جلب میشود و از طرف دیگر این مردم ایرانند که خواست خودشان را در دفاع از این مقاومت نشان میدهند. آنها میگویند بدیلی که ما میخواهیم و آنچه که ما میخواهیم جایگزین کنیم چیست. پس بهطور قانونمند توجهات به این گردهمایی نسبت به سالهای دیگر خیلی متفاوت خواهد بود.