فاشیسم دینی حاکم بر ایران در یکی از حساسترین و بحرانیترین مقاطع تاریخ خود قرار گرفته است. شکستهای پیاپی علی خامنهای در اداره کشور، پوسیدگی ساختاری رژیم، تشدید سرکوب داخلی، تهدیدهای هستهیی، و ناتوانی رژیم در حل مشکلات اساسی مردم، همگی نشاندهنده پایان این نظام فاسد هستند.
علی خامنهای که اکنون از هر سو تحت فشار داخلی و بینالمللی قرار گرفته است، تلاش دارد با دو ابزار اصلی، یعنی سرکوب داخلی و تهدید خارجی، کنترل خود را حفظ کند. از یک سو، موج گسترده اعدامها و سرکوب خشونتبار هر گونه اعتراض مدنی را بهکار گرفته است و از سوی دیگر، پروژه دستیابی به سلاح هستهیی را با سرعت بیشتری دنبال میکند تا از آن بهعنوان اهرمی برای باجگیری از جامعه بینالمللی و برونرفت از محاصره همهجانبه استفاده کند.
مقاومت ایران در برابر این سیاستهای ضدملی و ضدانسانی، همواره با افشاگریهای مستند، جزئیات برنامههای مخفیانه هستهیی آخوندها را فاش کرده است. در جریان مذاکرات برجام نیز بارها هشدار داده بود که این رژیم نباید کوچکترین امکانی برای حفظ و توسعه برنامه هستهیی داشته باشد، اما سیاستهای مماشاتجویانه کشورهای غربی به فاشیسم دینی فرصت داد تا به نقطه کنونی نزدیک شود.
بدیهی است که امروز برای جلوگیری از دستیابی آخوندها به سلاح هستهیی، اولین و فوریترین اقدام، قطع کامل دسترسی آن به برنامه هستهیی است
مقاومت، حقی مسلم مردم ایران
مردم ایران حق دارند که در برابر رژیمی که بقای خود را در نابودی آنها میبیند، به مقاومت برخیزند. همانطور که خانم مریم رجوی در پیام خود به تظاهرات بزرگ واشنگتن تصریح کرد، این همان حقی است که در اعلامیه استقلال آمریکا نیز به آن اشاره شده است: «هنگامی که دولت از شهروندان رو برمیگرداند و نابودی آنان را پیشه میکند، حق مسلم شهروندان، تغییر و براندازی آن حکومت است».
حمایت بینالمللی از این حق نیز در حال افزایش است. قطعنامه اخیر بیش از ۱۵۰تن از قانونگذاران مجلس نمایندگان آمریکا، نمونهیی مهم از این حمایت است که تأکید دارد مردم ایران و کانونهای شورشی، مشروعترین حق را برای سرنگونی نظام ولایت فقیه دارند. این قطعنامه همچنین از نقشه راه مقاومت ایران برای تغییر رژیم پشتیبانی میکند. بهرسمیت شناختن این مبارزه نهتنها برای مردم ایران بلکه برای صلح، امنیت و ثبات در منطقه و جهان ضروری است.
رد اصلاحطلبان قلابی و هواداران دیکتاتوری گذشته
در این میان، دو جریان تلاش دارند مسیر مبارزه مردم ایران را منحرف کنند:
از یک سو، اصلاحطلبان درون رژیم و برخی حامیان آنها در خارج از کشور که همچنان به راهحلهای مسالمتآمیز و مذاکره با نظام دل بستهاند. این گروه که حاضر به پرداخت هیچ هزینهای برای آزادی نیستند، از مردم میخواهند که از مقاومت مسلحانه و انقلابی دوری کنند ولی تجربه جنبشهای آزادیبخش و دموکراتیک اثبات کرده است که آزادی بدون مبارزه بهدست نمیآید.
از سوی دیگر، جریان طرفداران دیکتاتوری گذشته، با سوءاستفاده از فضای سیاسی، در تلاشند تا استبداد دینی را با یک استبداد دیگر جایگزین کنند. همانگونه که در طول تاریخ ایران، قدرتهای خارجی مانند سرهنگ لیاخوف، ژنرال آیرونساید و کودتاچیان ۲۸مرداد تلاش کردند برای ایران «کینگ» بسازند، امروز نیز سپاه پاسداران در حال بازیکردن همان نقش است. این تلاشها تنها به نفع رژیم فعلی و علیه قیام مردم ایران است.
ضرورت قیام و مقاومت سازمانیافته
در این لحظه حساس تاریخی، مردم ایران دیگر نباید به امید تغییرات تدریجی یا فروپاشی خودبهخودی رژیم باشند. رژیم ولایت فقیه، مانند تمامی دیکتاتوریهای تاریخ، نهتنها خودبهخود سقوط نخواهد کرد، بلکه برای بقای خود از هیچ جنایتی فروگذار نخواهد کرد.
تنها راهحل واقعی، اتکا به نیروی مقاومت سازمانیافته، کانونهای شورشی و قیام سراسری است. ملت ایران بارها نشان داده است که حاضر است برای آزادی بهای لازم را بپردازد. اکنون زمان آن رسیده است که با قدرت و قاطعیت، بساط این رژیم را برچید و آیندهای آزاد، دموکراتیک و عاری از هر گونه استبداد را برای ایران رقم زد.
در چنین شرایطی، اتکا به نیروی مردم، کانونهای شورشی و مقاومت سازمانیافته، تنها راه رسیدن به آزادی است. اکنون زمان برخاستن، سازماندهی قیام و پرداخت بهای آزادی است، چرا که هیچ تغییر بزرگی بدون فداکاری و مبارزه حاصل نخواهد شد.
حمایت از کانونهای شورشی و زنان پیشتازی که در خط مقدم این نبرد قرار دارند، ضرورتی تاریخی است. این نیروهای مقاوم، هستههای اصلی ارتش آزادیبخش ملی و نیروی واقعی تغییر در ایران بهشمار میروند.