خامنهای در پاسخ به نارضایتیهای افزایندهٔ مردم، تنها راهحل را در افزایش سرکوب و اعدامها دیده است. او با کشتارهای روزانه – چه بهصورت رسمی از کانال قضایی و چه بهشکل کشتن زیر شکنجه و ضرب و شتم – میخواهد جامعهٔ ملتهب و انفجاری را منکوب کرده و جلوی قیامهای آینده را بگیرد. آمارهای موجود حاکی است در همین دورهٔ کوتاه انتصاب پزشکیان ۱۵۰نفر اعدام شدهاند. ۱۲۶تن از آنها در مردادماه بالای چوبه دار رفتند.
با این حال و در دیالکتیک قانونمند بین تضادهای دو جبهه اصلی نبرد یعنی حاکمیت آخوندی و مردم ایران، تعداد بیرویه اعدامها و افزایش مواردی نظیر شکنجه و کشتن میرمحمد میر موسوی جوان لاهیجی، نهتنها از بار اعتراضات و اجتماعات نکاسته است بلکه شاهد رکوردهای جدیدی در زمینهٔ افزایش خشم و خروش اقشار تحت ستم هستیم.
گزارشهایی که از تور اختناق و سکوت و سانسور وحشتناک حکومتی عبور کرده است نشان میدهد در ماه مرداد بالغ بر ۶۸۶مورد اعتراض و تجمع شمارش شده که به نسبت ماه قبل یعنی تیرماه بیش از دو برابر است. شمار اعتراضات ثبتشده در تیرماه ۳۳۴مورد بوده است.
در مردادماه اعتراضات گستردهٔ پرستاران به۳۰۴ مورد در بیش از ۷۰شهر کشور و دهها بیمارستان و مرکز درمانی بالغ شدند که کمنظیرترین اعتراضات تاریخ پرستاران ایران را شکل داده و یک رکورد صد ساله را شکست: «در طول ۱۰۰سال تاریخ پرستاری مدرن کشور برای اولین بار است که اعتراض بهشکل دست از کار کشیدن اتفاق میافتد» (دبیرکل خانه پرستار، ۲۹ مرداد ۱۴۰۳).
پس از پرستاران، معترض ترین قشر کارگران بودند که با ۱۷۴تجمع اعتراضی، خشم و خروش خود را نشان دادند؛ پس از آنها کشاورزان با ۲۲حرکت ثبتشده، فرهنگیان با ۶حرکت، کامیونداران با ۷حرکت و سایر اقشار اجتماعی نیز با ۹۰حرکت اعتراضی به کف خیابانها آمدند و به قیام مردم ایران علیه وضع فلاکتبار موجود، تداوم بخشیدند.
چرا رژیم کاری نمیکند؟
در حالی که رژیم آخوندی با انبوهی از مشکلات و بحرانها مواجه است و در شرایطی که هر لحظه امکان انفجار خشم خلق بیشتر میشود، این سؤال مطرح است که پس چرا خامنهای با وجود کلان داراییهایش پاسخی به خواستهها و اعتراضات مردم نمیدهد؟ آیا از این وضعیت خبر ندارد؟! اگر دارد که حتماً دارد، چرا عامدانه به مشکلات اقشار مختلف بیمحلی میکند؟
در اساس باید دانست که اگر قرار بود که رژیم ولایت فقیه مشکلات مردم را حل کند، قبل از آن اصلأ مشکلات را برای مردم ایجاد نمیکرد. مگر جز این است که تمام مشکلات و بحرانهای کشور ناشی از وجود همین نظام غارت و چپاول با خیلی از عوامل فاسد و اختلاسگر خود است؟ مگر در همین هفتههای اخیر، حداقل سه بار دیگر کوس رسوایی بانکی رژیم به صدا در نیامده و افشا نشده که «در شرایطی که دریافت وامهای ۱۰ تا ۲۰میلیون تومانی توسط مردم با پیچ و خمهای فراوان و مشکلات متعددی همراه است و در حالیکه حتی وامهای تکلیفی بانکها مثل پرداخت وام ازدواج، بهدلیل ادعای نظام بانکی مبنی بر نداشتن منابع، دچار تأخیر و توقفهای طولانی است اما کارکنان نظام بانکی، بهراحتی توانستهاند از وامهای چند صد میلیون تومانی ارزان قیمت با دوره بازپرداخت طولانی بهرهمند شوند. خبر دومی هم که در نهایت منجر به استعفای رئیس سازمان بورس شد به پرداخت بیش از ۱۰میلیارد تومان تسهیلات ۴درصدی با دوره پرداخت طولانیمدت برمیگشت که در ادبیات رسانههای کشور با عنوان «وام عشقی» از آن یاد میشد... گزارش دیگری نشان میدهد در شرایطی که نظام بانکی به اذعان تراز بانکهای کشور، با ضرر و زیانهای هنگفتی مواجه است، مدیران بانکی برای حضور در جلسات هیأت مدیره و نیز پاداش پایان سال خود، ارقام خیرهکنندهای را به تصویب رساندهاند» (همدلی، ۲۰ شهریور ۱۴۰۳).
پس اینکه اقشار محروم در کف خیابانها فریاد میزنند «یه اختلاس کم بشه، مشکل ما حل میشه؟» بر همین مبناست.
این که همپای افزایش سرکوب و اعدام، نارضایتیها و اعتراضات نیز بیشتر میشود به همین دلیل است.
مردم بهجان آمده میدانند که تمام فقر و محرومیت گریبانگیر آنها در یکی از ده کشور ثروتمند جهان از نظر منابع نفت و گاز و معادن، ناشی از حاکمیت ولایت فقیهی است که برای حفظ نظام ننگینش در قرن بیست و یکم، تمام امور اقتصادی کشور را به دست بیت خامنهای و سپاه پاسداران سپرده تا شیرهٔ جان منابع و درآمدها را برای توسعهطلبی و جنگافروزی و صدور تروریسم بکشند.
اقشار عاصی میدانند که خامنهای خودش اولین و بزرگترین دزد و اختلاسگر کشور است. روزنامهٔ مستقل ۱۲ خرداد ۱۳۹۹ و در بحبوبهٔ اپیدمی کرونا بر مبنای افشاگری بهزاد نبوی که گفته بود «چهار نهاد منتسب به بیت، ۶۰درصد ثروت مملکت را در اختیار دارند» نتیجه گرفته بود «اگر بپذیریم که این حرف آقای نبوی بر پایه اطلاعات دقیق باشد – که علیالقاعده باید چنین باشد -؛ ثروت کلیهٔ نهادهای اقتصادی بیت، معادل هزار میلیارد دلار میشود».
این خبر تازه مربوط به چهار سال قبل است و در این مدت هم این ثروت کم نشده که زیاد هم شده است چون در سایه مماشات میلیاردها دلار نفت و گاز فروخته است.
بنابراین ولیفقیه ارتجاع نهتنها قصد اصلاح امور را ندارد بلکه خودش منشأ همه بدبختیهاست.
او در یک اشتباه محاسبه تاریخی مثل همه دیکتاتورها روی دو عامل سرکوب و رعب و وحشت با اعدام و همچنین هر چه بیشتر گرسنه کردن مردم با هدف ایجاد رخوت و سستی در تودهها حساب کرده است، اما افزایش منحنی اعتراضات نشاندهندهٔ وضعیت قرمز دیگ بحرانهای اقتصادی، اجتماعی است.
انفجار این دیگ به شکل قیامی توفنده و فراگیر تنها موضوع زمان است.