شب سهشنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۳، بار دیگر کوچهها، خیابانها و محلههای شهرها به میدان نبرد بین مردم ایران و گزمههای زمستان و تباهی تبدیل شد.
بهرغم بسیج تمامعیار سپاه پاسداران، نیروی انتظامی، وزارت اطلاعات و همه ارگانهای سرکوبگر، در برابر گشتیها و موتورسوارانی که چون بختک بر خیابانهای تهران و شهرهای دیگر سایه انداخته بودند و نیز تهدیدات و خط و نشان کشیدنهای سرکردگان رژیم، جوانان کاوهوش ایران در بیش از ۱۳۴ شهر از ۳۱ استان، با آتش و فریاد، جشن چهارشنبهسوری را برپا داشته و از آن صحنههای شورانگیز و حماسی ساختند.
این خروش عظیم، پاسخ به فراخوان «کارزار سراسری چهارشنبه آتشین» بود که از جانب ستاد اجتماعی مجاهدین در دوم اسفند ۱۴۰۳ صادر شده بود.
از تهران تا تبریز، از اصفهان تا اهواز، از زاهدان تا رشت، جوانان شورشگر با انفجار بمبهای صوتی و ترقه، با به آتش کشیدن مراکز و نمادهای اختناق، و با شعلهور ساختن تصاویر منحوس خمینی، خامنهای و سلیمانی، فریاد زدند: «مرگ بر خامنهای»، «لعنت بر خمینی»، «درود بر رجوی»، «تو دیکتاتور، من آرش، آتش جواب آتش»، «۴۰۴ قیامه، نظام کارش تمامه»!
دیکتاتوری فرتوت خامنهای که از خشم فرو خفته مردم ایران به وحشت افتاده بود، همه توان خود را به میدان آورد. معاونت اجتماعی قوه قضاییه در بیانیهیی تهدیدآمیز اعلام کرد که هر کس با «هیاهو و جنجال» نظم پوشالیشان را بر هم زند، به حبس و شلاق محکوم خواهد شد. سرکرده نیروی انتظامی تهران بزرگ از کشف ۸ میلیون و ۲۷۰ هزار ماده محترقه سخن گفت و هشدار داد که هر که به سوی مأمورانش نارنجک پرتاب کند، تا پایان نوروز در چنگال دژخیمان زندانی خواهد ماند.
در تهران، از تهرانپارس تا میدان ولیعصر، و در شهرهایی چون ایذه، مشهد و اهواز، گاز اشکآور و گلوله پاسخ مردمی بود که جز آزادی را فریاد نمیزدند. یورشهای گلههای مأموران سرکوبگر به جشن چهارشنبهسوری نهتنها خللی در عزم راسخ جوانان وارد نکرد، بلکه آتش خشمشان را تیز و تیزتر کرد.
کارزار چهارشنبهسوری تنها به خیابانها محدود نشد. در زندان قزلحصار، واحد ۴، زندانیان سیاسی با برپایی مراسم چهارشنبهسوری، دیوارهای سرد زندان را به لرزه درآوردند. آنها با مشتهای گرهکرده فریاد زدند: «آزادی، آزادی، آزادی»، «پیام چهارشنبهسوری، مرگ بر دیکتاتوری»، «شرارههای سرخفام، نه گفتن است به اعدام»، «خامنهای ضحاک، میکشیمت زیر خاک»! همزمان، در بند زنان زندان اوین، در شصتمین هفته کارزار «سهشنبههای نه به اعدام»، زنان دلاور مراسم چهارشنبهسوری را به خروش علیه جلادان بدل کردند. شعارشان چون رعد در آسمان پیچید: «طناب دار جلاد بر گردن دماوند دیگر اثر ندارد»، «۱۴۰۴ پایان عمر دجال»، «میجنگیم، میمیریم، ایران رو پس میگیریم»، «زن، مقاومت، آزادی»
آنچه شاهد آن بودیم فقط بزرگداشت یک آیین ملی نبود، توفانی آتشین بود که بنیان ولایت ارتجاعی و استبدادی خامنهای را نشانه رفت. جوانانی که در شهرهای چون بندرعباس، شیراز، قم، کرمانشاه و یزد به خیابانها آمدند، با هر شعلهای که برافروختند، با هر فریادی که سردادند، به دیکتاتور رو به سقوط فهماندند که این ملت هرگز تسلیم نخواهد شد. آنها با آتش زدن نمادهای رژیم، گذشتهای را سوزاندند که جز فقر، فساد و سرکوب برایشان به ارمغان نیاورده بود. شعار «فقر، فساد، گرونی، میریم تا سرنگونی» عهد آنان برای پایان دادن به شب سیاه دیکتاتوری، فاشیسم و جنگافروزی بود.
چهارشنبهسوری ۱۴۰۳، روزی بود که مردم ایران با تمام وجود نشان داد که این شعلههای سرکش آتش آزادیخواهی را هیچ سرکوبگری نمیتواند خاموش کند. از زندان تا خیابان، از زن تا مرد، از جوان تا پیر، همه یکصدا عزم خود را برای سرنگونی دینفروشان حاکم به نمایش گذاشتند. خروش آتشین آنان، نویدبخش روزی است که ضحاکان به زیر خاک روند و ایران، بار دیگر از آن ایرانیان شود.
آری، چهارشنبهسوری ۱۴۰۳، نه پایان، بلکه آغاز قیامی خاموشیناپذیر بود؛ قیامی که تا سرنگونی کامل بساط دجالان ادامه خواهد یافت.