دو روز پیشتر در همین ستون زیر عنوان «نمایشی با ۶دلقک و یک نقش!» درباره پرده دوم نمایش انتخابات قلابی آخوندها، که پس از تأیید صلاحیتها روی صحنه رفت، نوشتیم: «ویژگی اصلی و خندهدار این کمدی درام آن است که هر ۶بازیگر با تفاوتهای ناچیز یک نقش را بازی میکنند و یک حرف را میزنند. آنها نه تنها در اعلام سرسپاری بهولیفقیه ارتجاع، بلکه در پایبندی بهادامهٔ راه و برنامهٔ رئیسی هم روی دست یکدیگر بلند میشوند».
اکنون درنگی داریم درباره چرایی این بازی مسخره، یعنی ایفای یک نقش توسط ۶بازیگر! ظاهراً خیلی مسخره و بیمعنی است. اما در بطن خود معنای قابل تأملی دارد.
در هر انتخاباتی، حتی در نمایشهای انتخاباتی همین رژیم، رسم رایج این است که هر کاندیدا از اشکالات گذشته سخن بگوید و آن چه برای تغییر در چنته دارد را به نمایش بگذارد. موضوع آنقدر واضح است که روزنامهٔ حکومتی اعتماد (۲۴خرداد) مینویسد: «انتخابات در یککلام، یعنی امکان تغییر... انتخاباتی که در آن امکان تغییر نباشد نامش هر چه باشد انتخابات نیست».
پر واضح است که سخن گفتن از اشکالات در مورد دولت شکستخوردهٔ رئیسی، دشوار نیست. زیرا کار فضیحت و شکست جلاد شش کلاسه به آنجا رسیده بود که در مجلس انقباضی طرفدار رئیسی به او توصیه میکردند مثل بسیجیها برای حفظ نظام روی «مین استعفا» برود! حتی بیش از ۱۷۰تن از اعضای مجلس ارتجاع که در جریان نمایش انتخاباتی۱۴۰۰ نامه امضا کرده و خواسته بودند رئیسی حتماً رئیسجمهور شود، در دومین سال ریاست او، از این اقدام خود غلط کردم گفتند و ابراز ندامت نمودند.
حملات بهرئیسی و طعن و تمسخر او در درون نظام هم تا آنجا گسترده و عام بود که خامنهای، با دلسوختگی از بدنامی جلاد ۶۷، گفت: «بعد از فقدان این عزیز من دیدم خیلی از روزنامهها، همه مطبوعات، در فضای مجازی، اشخاص گوناگون از جریانهای مختلف دیدم همه از خدمات او و تلاشهای شبانهروزی او حرف میزنند از او تمجید میکنند، تعریف میکنند، دلم سوخت. دلم برای رئیسی سوخت! در زمان حیات او اینها حاضر نبودند یک کلمه از این حرفها بگویند بلکه عکس آن را میگفتند» (۱۴خرداد).
آخوند طباطبایی نژاد، گماشتهٔ خامنهای هم گفت: «خدا خواست که آقای رئیسی مرگ خوبی داشته باشد. اگر بود تیر را به چله کمان گذاشته بودند بعضیها که انتخاب نشود برای دور بعدی هر اتهامی که دارند بزنند کما اینکه زدند» (نمایش جمعهٔ اصفهان ـ ۱۱خرداد).
پاسدار قالیباف هم ورد «حکمرانی نوین» گرفته بود و یک روز در میان رئیسی را آماج طعنههای خود میکرد. بنابراین جای این سؤال باقی است که چرا اکنون قالیباف و ۵کاندیدای دیگر این طور بر ادامهٔ راه رئیسی اصرار میورزند؟
پاسخ ساده است. خامنهای بهعنوان صاحبعلهٔ سیرک انتخابات میخواهد همان راه و رسم رئیسی ادامه پیدا کند؛ «نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد!». راه رئیسی هم، جز انقباض حداکثری، یعنی سرکوب و اعدام و اختناق مطلق در داخل و جنگافروزی و صدور تروریسم در خارج برای سد بستن در برابر قیام و خطر سرنگونی، معنای دیگری ندارد.
اما این وضعیت عمومی رژیم در بحران سرنگونی، در متن نمایش انتخاباتی سه واقعیت مشخص را روشن میکند:
اولاً، سنگینی و جبران ناپذیر بودن هلاکت رئیسی که خامنهای دربارهاش گفت: «هیچ جبرانی ندارد. خسارت سنگینی است، داغ بزرگی است».
ثانیاُ، تلاش هر ۶دلقک برای بازیکردن یک نقش نشان میدهد که نقش رئیسی در ساختار انقباضی خامنهای برای مهار بحرانهای نظام و سد بستن در برابر قیام، کار هیچ کدامشان نیست! چرا که هر کدام به نام رئیسی ساز خود را میزنند. مسخرگی و شیب تند ابتذال در پرده دوم نمایش که صدای مشاطهگران شعبده انتخاباتی راهم در آورده از همین تناقض ناشی میشود.
ثالثا و مهمتر اینکه هر نتیجهیی نمایش انتخاباتی داشته باشد؛ نه تنها ضربه هلاکت رئیسی جبران نمیشود، بلکه آثار ضربه در هر تکان سیاسی و اجتماعی، بیشتر و بیشتر بارز میشود.
خانم مریم رجوی در همان روز هلاکت رئیسی تأکید کرد که این یک ضربه کلان جبرانناپذیر و استراتژیک به خامنهای و تمامیت رژیم اعدام و قتلعام، با پیامدها و بحرانهای زنجیرهیی در سرتاپای استبداد دینی است که شورشگران را به حرکت در میآورد.