آنچه در تاریخ ۱۵تیر۹۹ در مجلس ولایی شاهد آن بودیم، چند پارامتر را بهخوبی برجسته کرد:
۱ـ زمین در زیر پای گاوها روزبهروز سفتتر میشود و آنها در بالا کشیدن سربالایی بحرانهای مرگبار برای تخلیهٔ فشار، چارهای جز شاخ زدن به یکدیگر ندارند. آنها از ترس پرهیب هولناک قیامهای سهمگین، از هماکنون به اجرای کنسرت ناهماهنگ جیغ و داد روی آوردهاند.
روزنامهٔ حکومتی ابتکار (۱۶تیر۹۹) گوشهیی از شرایطی را که مجموعهٔ حاکمیت با آن مواجه است، در یک پاراگراف خلاصه کرده است:
«مجموعه منطق حاکم بر شرایط اقتصادی در ایران، سفرههای مردم را کوچک و کوچکتر کرده است و فاصله طبقاتی را افزایش داده و لایه میانی رأس تا قاعده جامعه را حذف کرده است. بنابراین باید از آینده چنین جامعهای وحشت کرد.هر چه عرصه تنگتر میشود، ممکن است جنبشهایی شکل بگیرد. جنبشهایی که ممکن است به شورش تبدیل شوند و حاکمیت را با چالشهایی مواجه کند»
۲ـ نمایشی که شاهد آن بودیم، نمیتواند بدون اجازهٔ خامنهای بوده باشد. پخش علنی این نمایش، یک پازل از پازلهای روی کار آوردن دولت «جوان حزباللهی» و انقباض بیشتر طبق سناریوی از پیش نوشتهٔ ولیفقیه ارتجاع است. مجلس دستچین شده و فرمایشی میخواهد با جنجال درمانی به استقبال جنبشهای اجتماعی برود و همهٔ تقصیرها را یکسویه به گردن باند مغلوب بیندازد.
۳ـ دجالیت ولایی با مغشوش کردن فضا میخواهد نسخهای برای مقابله با نارضایتی انفجاری مردم بپیچد و خود را منتقد اوضاع نشان دهد. حنای این دجالیت دیرگاهی است که رنگ باخته است. بازیکردن نقش اپوزیسیون برای سفیدسازی باند غالب نظام و به در بردن خامنهای از خشم مردم به جان آمدهٔ ایران، آتشی است که دود آن در نهایت به چشم کلیت نظام میرود.
۴ـ به باد کتک گرفتن گوساله به جرمی که گاو آن را مرتکب شده، حکایتی است قدیمی و شیرینکاریهای ملانصرالدین را به یاد میآورد. عربدهکشی بر سر وزیر خارجهٔ آخوند روحانی، زهر چشم گرفتن از رئیسجمهور ارتجاع و زمینهسازی برای استیضاح وی است اما خامنهای خوب میداند که در این شرایط استیضاح ریسک بزرگی دارد و قیمت کلانی از نظام ولایت میگیرد.
صادق زیبا کلام در این مورد نوشت:
«فکر نمیکنم که استیضاح روحانی جدی باشد و مجلس رأی به برکناری او دهد یعنی تصور نمیکنم مقامات ارشد نظام این اجازه را به مجلس بدهند. این یک نمایش است و عموماً بهخاطر آن که به طرفداران خود بگویند ما خیلی انقلابی عمل کردهایم و همه مصیبتها هم زیر سر روحانی و دولت اوست. این وضعیت نیز تا یک سال آینده که عمر دولت دوازدهم باقی است، ادامه خواهد داشت.
سؤال اساسی اما این است که وقتی دولت روحانی تمام شد، آقایان چه خواهند کرد بهخصوص با این وضعیت درآمدی کشور؟ بههرحال ما در ابتدای ماه چهارم سال هستیم و هنوز معلوم نیست حدود نیمی از درآمدهای بودجه سال۹۹ از کجا قرار است تأمین شود!» (جهان صنعت - ۱۶تیر۹۹)
محمد جواد ظریف و توسل به ریش «مقام معظم»!
وزیر خارجهٔ ارتجاع که در مکتب دجالیت مار خورده و افعی شده است صاف صاف ایستاد و حرفی را که نباید میگفت گفت:
«سیاست خارجی در قانون اساسی در حوزه اختیارات مقام معظم رهبری است و سیاستهای کلی نظام در حوزه سیاست خارجی را ایشان تعیین میکنند»
معنی این حرف این است که اگر حرفی در مورد برجام و سیاست خارجی نظام دارید، به سراغ صاحب عله بروید. من یک بازیگر و نوچهٔ گوش بهفرمان بیش نیستم.
این همان موضوعی است که گماشتهٔ خامنهای در کیهان آن را در هوا قاپید و خطاب به ظریف نوشت:
«اگر آقای ظریف اقدامات و عملکرد وزارتخانه تحت مسئولیت خود را قابل دفاع میدانند چرا از خودشان مایه نمیگذارند و با ارائه اسناد متقن و دلایل محکم از آن دفاع نمیکنند؟ و چنانچه عملکرد وزارتخارجه را ناموفق ارزیابی میکنند چرا آن را به حضرت آقا نسبت میدهند؟!» (کیهان. ۱۶تیر۹۹)
واقعیت این است که موقعیت خامنهای شکنندهتر از آن است که توسط مهرههای دولت خودش بهعنوان مسبب اصلی وضعیت نابهنجار کشور آدرس داده شود. در نامهٔ موسوی خوئینیها به خامنهای نیز ولیفقیه ارتجاع بهعنوان عامل اصلی فلاکت و تیره بختی مردم برجسته شده بود و هجمههای باند غالب نظام به آن نیز بهخاطر این آدرسدهی بود.
در این اظهارات سراسیمهٔ گماشتهٔ خامنهای دقت کنید:
«بالاخره حضرت آقا، مراد، رهبر، جان و جانمایه نزدیک به یک میلیارد مسلمان و صدها میلیون انسان پاکباخته در سراسر جهان هستند. در استناد به این ذخیره الهی که متعلق به همه مظلومان و محرومان عالم و مخصوصاً نقطه امید و تکیهگاه امت فراگیر اسلامی است اندازه نگهدارید و احتیاط کنید». (کیهان. ۱۶تیر۹۹)
اینکه «یک میلیارد مسلمان و صدها میلیون انسان پاکباخته»! در کجای جهان هستند که خامنهای را بهعنوان «جان مایه» انتخاب کرده و دلباختهٔ او شدهاند، بماند. لابد آنها ساکنان منطقهٔ غیرمسکونی کرهٔ مریخ هستند زیرا مردم ایران ولایت خامنهای را سالهاست باطل اعلام کردهاند؛ اما همین جمله بیانگر آن است که حسین شریعتمداری با زبان خاص پاسداری خود به وزیر خارجهٔ ارتجاع حالی میکند که دیگر بیش از این خامنهای را سکهٔ یک پول نکن. «عمود خیمهٔ نظام» به اندازه کافی لرزان و مرتعش است.
ظریف و قاسم سلیمانی، دو روی یک سکه
محمد جواد ظریف، در سخنانش، علاوه بر خامنهای، پای قاسم سلیمانی را نیز به وسط کشید:
«حاج قاسم سلیمانی و بنده هر هفته با هم نشست داشتیم و هماهنگی میکردیم، صحبتهای منطقهیی با هماهنگی یکدیگر بود و آنهایی که ایشان، سیدحسن نصرالله و مقاومت عراق و لبنان و فلسطین را میشناسند و با آنها دمخور هستند، میدانند که روابط ما چگونه بود».
البته در این زمینه بیراه نمیگوید. حسامالدین آشنا پیشتر گفته بود:
«ما میگوییم ظریف و سلیمانی دو روی یک سکه هستند. این چیزی است که سیاست روحانی دنبال کرده تا بگوید سیاست دفاعی ما و سیاست خارجی ما تفکیکناپذیر است و فکر میکنم فهم آن برای دیگران بسیار ساده است. هر کشوری همین طور است. هیچ کشوری نیروی دفاعی خود را تعطیل نمیکند که فقط لبخند دیپلماتیک بزند. هیچ کشوری توان اقتصادی خود را تعطیل نمیکند که به دیگران التماس کند. ایران هم مانند بقیه کشورهاست» (مشرق نیوز. ۱۲فروردین ۹۹)
تکرار عبرتانگیز تاریخ
به نظر میرسد کنسرت ناهماهنگ و نمایش نتراشیده و نخراشیدهٔ داد و هوار و قیل و قال در مجلس ارتجاع، بیش و پیش از آن که علی خامنهای و کلیت نظام را از زیر تیغ به در ببرد، ضعف و شکنندگی ماهوی آن را در برابر امواج سهمگین قیامهای در راه نمایان کرد. علاوه بر آن نشان داد که تصمیم برای جراحی و انقباض هر چه بیشتر نظام در مراحل پایانی، برای خامنهای خالی از هزینه سنگین نیست.
جنجالدرمانیهای مجلس ارتجاع وضعیت مجلس شاه در روزها و ماههای پایانی را تداعی میکند.
تاریخ با آموزههای عبرتانگیز آن گویی دارد در فرازی عالیتر تکرار میشود.