در یک جامعه معمولاً تحولات سیاسی و اخبار آنها بیشتر رو هستند و بهچشم میآیند. این وضعیت در کشورهای زیر سلطهی دیکتاتوری، حادتر است؛ طوری که بسیاری مشکلات یا بحرانهای اجتماعی و فرهنگی در سایهی تحولات سیاسی و تبلیغات دولتها قرار میگیرند، اما آثار و عواقب این مشکلات و بحرانها تأثیر مستقیم بر تخریب زندگی جاری مردم و آیندهشان میگذارند.
سیاست دمیدن بر فروپاشی اجتماعی
مثلاً تمامیتخواهی برای حفظ قدرت و انباشتن سرمایه و پول، سرکوب سیاسی توسط دولت و انواع محدودیتهای تحمیلیِ ناشی از آن را وارد جریان زندگی مردم میکند. سپس این سرکوب و تحمیل سیاسی، به گردش چرخهی اقتصاد سرایت میکند و گامبهگام محرومیتهای پیاپی تا حد بحران معیشت را علیه مردم دستوپا میکند.
همین روند اثرگذاریِ تمامیتخواهیِ ایدئولوژیک و سرکوب سیاسی توسط دولت را به دیگر حوزهها مثل دانشگاه، بازار، آموزش و پرورش، ورزش، موسیقی و فرهنگ و هنر تعمیم دهیم تا تخریب هولانگیز استمرار این روند را بر شغل و تخصص و زندگی مردمان دریابیم.
اولین نتیجهی تحمیل چنین سیاستی از طریق سرکوب و جنایت و چپاول توسط دولت، دمیدن بر فروپاشیِ اجتماعی است؛ درست همین کاری که حاکمیت آخوندی از خمینی تا خامنهای طی ۴۵ سال گذشته آمر و عامل انجام آن بوده است و ادامه میدهد. مصداق دقیق این اصل جامعهشناسی: «در جامعهیی که آزادی نیست، همهچیز سیاسی میشود»، حاکمیت آخوندی ــ ولایی است.
آتش زدن ایران
یکی از بلاهای ایرانسوز اجتماعی و فرهنگیِ آثار تمامیتخواهی ایدئولوژیکی و سرکوبگری سیاسی توسط حاکمیت ملایان، شتاب ماهبهماه و رونق مهاجرت و فرار مغزها از ایران اشغالشده است. این بحران آنقدر در چند سال اخیر حاد شده است که برخی کارشناسان آن را «خطر خالی شدن ایران از نخبه و متخصص و پزشک» عنوان میکنند. بحران از اینهم فراتر رفته و به مهاجرت اقشار مختلف مردم رسیده است.
همهی اینها که بار اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی دارند، محصول سیاست طبقهی حاکم هستند؛ طبقهیی که منافع مذهبی ــ سیاسیِ حفظ سلطه و قدرت و پول خود را بر زندگی مردم ایران ــ تا حد محرومترین اقشار ــ ترجیح میدهد و برای این ترجیح و سلطهگری، جنایت نظامی و سرکوب سیاسی و گسترش فقر را پیشه کرده است.
«از هر طرف که رفتم، جز وحشتم نیفزود»
در ماههای گذشته، فرار مغزها و مهاجرت از کشور به ناقوسهای مداوم هشداری تبدیل شده است؛ ناقوسی که گویا مرثیهی قتل ایران بهدست حاکمیت ولایی ــ آخوندی را میدمد. به بازتاب برخی از طنینهای این ناقوس در رسانههای مختلف توجه کنید.
وجه مشترک این طنینها، بیحرمتی به تفکر، دانش، علم و حق حیات ایرانیان توسط اشغالگران فقاهتی است. یک نمونه:
ــ سایت دیار میرزا، ۱۴ خرداد ۱۴۰۲: «رضا حاجیپور سخنگوی کمیسیون آموزش در مورد فرار مغزها میگوید: طبق آمار به دست آمده از سوی دانشگاههای معتبر و بهنام کشور مثل دانشگاه تهران، دانشگاه امیر کبیر، دانشگاه صنعتی شریف، دانشگاه علم و صنعت. و بسیاری از دانشگاههای معتبر و به نام در شهرهای دیگر کشور، بسیاری از دانشجویان و فارغالتحصیلان این مراکز که توانستهاند با معدل عالی مدرک خود را دریافت کنند، از کشور خارج شوند...سالانه حدود ۶۰ هزار نفر از ایران مهاجرت میکنند و به کشور برنمیگردند. طبق آمار مجلس، وزارت آموزش و پرورش، سازمان سنجش، از این ۶۰ هزار نفر، ۷۰ الی ۸۰ درصد آن رتبههای برتر کنکور، المپیادیها و مدالآوران کشور در حوزههای علمی متنوع هستند...وجود دافعه در کشور مبدأ و جاذبه از سمت کشور مقصد مهمترین عامل برای مهاجرت افراد میباشد.»
طنین دیگر، جزئیات هولناک «سریعترین رشد مهاجرت در دو سال گذشته» در ایران آخوندزده است:
ــ سایت تابناک، ۷ آذر ۱۴۰۲: «روزنامه ایتالیایی فایننشال تایمز با استناد به آمار سازمان همکاری و توسعه اقتصادی نوشت: ایران با افزایش ۱۴۱ درصدی، سریعترین رشد مهاجرت را در ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۱ داشته است. این رقم از ۴۸ هزار نفر در سال ۲۰۲۰ به ۱۱۵ هزار نفر در ۲۰۲۱ رسیده و ایران به مرحله مهاجرت دسته جمعی کنترل نشده رسیده است...مهاجرت اقشار مختلف ایران از پزشک و پرستار گرفته تا نیروهای کاری ساده و ماهر به خارج از کشور هر روز ابعاد تازهتری پیدا میکند...گزارشهای کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد نیز افزایش شمار پناهندگان ایرانی در دو سال اخیر را نشان میدهد به طوری که در سال ۲۰۲۲، تعداد پناهندگان ایرانی نسبت به سال قبل از آن ۴۴ درصد افزایش یافت...بهرام صلواتی، مدیر رصدخانه مهاجرت ایران، تایید کرد که ۸۰ درصد مهاجرتها دلایل اقتصادی و سیاسی دارند و دادههای آماری نشان میدهد که میل و اقدام به مهاجرت در میان تمام اقشار جامعه افزایش یافته است.
طنین دیگر، سازماندهی جنایت و چپاول علیه مردم ایران و «بیبرنامهگی برای فارغالتحصیلان دانشگاهی» است:
ــ خبرگزاری تسنیم، ۴ فروردین ۱۴۰۱: «امروز کلی فارغالتحصیلان دانشگاهی داریم که هیچ برنامهای برای آنها تدارک دیده نشده است و عملاً انگار آنها همگی مهاجرت کردهاند.»
شعاعی دیگر از این طنین، سرکوب و سانسور و کشتن امید دانشجو در کشور خود و چشم دوختن ناگزیر دانشجویان به امیدواری و آینده در خارج کشور:
ــ سایت دویچه وله فارسی، ۲۲ آبان ۱۴۰۲: «بنا بر گزارش روزنامه هممیهن با استناد به آمار سالنامه مهاجرتی ایران، در سال ۲۰۱۰ جمعیت دانشجویان مهاجر ایرانی در خارج از کشور ۴۴۵۲۳ نفر برآورد شده که در سال ۲۰۲۰ به ۶۶۷۰۱ نفر رسیده است.
طنین دیگر، رشد اپیدمیِ فکر مهاجرت در اقشار مختلف از زندان سیاسی ــ ایدئولوژیک سلطهگریِ دیکتاتوری ولایی ــ آخوندی حتا بهقیمت خالی شدن ایران از پزشک و متخصص و کارگر:
ــ سایت بهارنیوز، ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳: «براساس گزارشهای سازمان نظام پزشکی و طبیبهای معتبر کشور، کسانی که تخصص دارند و در ایران مشغول هستند، به فکر مهاجرت افتادهاند. با ادامه این روند برای جراحیهای مختصر باید به کشورهای همسایه برویم...فشار اجتماعی که ریشه در برخورهای غلط مثل حجاب دارد، خیلیها را مصمم به مهاجرت میکند که نشانهای آشکار از ناامنی شغلی، ناامنی فرهنگی دارد...کارگران ایرانی در عراق، با وجود مشکلات بهداشتی، دو و نیم برابر ایران حقوق میگیرند و برای تامین نیازهایشان ماندن در عراق را انتخاب کردهاند...شرایط طوری است که آمارهای مهاجرت به بحث امنیتی تبدیل شده است. به طوریکه دستگاههای دولتی اجازه انتشار آمار مهاجرت را ندارند تا بار منفی شامل حالشان نشود.»
همانطور که در جایجای مقاله دیده میشود، علت بلای ایرانسوز فرار مغزها و مهاجرت، سلطهگریِ ایدئولوژیِ تمامیتخواه و سیاست جنایی ــ انحصاریِ حاکمیت ولایت فقیه است. بنابراین پاسخ ایران و راه نجات آن در همت و حمیت ملی و مردمی با قاطعترین اراده و تجهیز برای برانداختن بساط قومیست که جغرافیای ایران را گروگان گرفته است.
پیوست: «افتخاری غمانگیز برای ملت ایران»!
نقل از: مؤسسهٔ غیر سیاسی و غیر انتفاعی MPI (Migration policy Institute)
در تاريخ آمریکا، بالاترین سطح کیفی مهاجران متعلق به جامعه ایرانیان است.
جامعه ایرانیتبار از نظر: آموزش و تحصیلات، مشاركت اجتماعی، پرداخت مالیات و اجرای قانون برترین مهاجرانی هستند که تاریخ امریکا تاکنون به خود دیده است.
بر اساس دو سرشماری در سالهای ۲۰۱۰ و ۲۰۲۰ تعداد ایرانیان مقیم آمریکا یک میلیون و نهصد هزار تن است.
مدرک ۵۱ درصد ایرانیان بیش از لیسانس است. در حالیکه این نسبت در جمعیت آمریکایی ۲۴ درصد است.
از هر چهار ایرانی بیش از یک تن فوقلیسانس و دکتری دارد. این بالاترین آمار در میان ۶۷ گروه قومی ساکن امریکا است.
بر اساس آمار اداره بازرگانی، ایرانیان در بین ۲۰ گروه مهاجر برتر، بالاترین نرخ مالکیت کسب و کار را دارند که سهم قابل توجهی در اقتصاد ایالات متحده دارند.
تقریباً از هر دو خانواده ایرانی- آمریکایی یک خانوار درآمد سالانه بیش از ۱۰۰ هزار دلار دارند اما این نسبت در خانواده امریکایی یک به پنج است.
بر اساس آمار دانشگاه MIT، اساتید، دانشمندان، مهندسان و مشاغل ایرانی در ایالات متحده حدود یک تریلیون دلار را در اختیار دارند یا آن را مدیریت می کنند.
در حال حاضر، نزدیک به ۱۵۰۰۰ پزشک با اصالت ایرانی در ایالات متحده مشغول به کار هستند.
ایرانیان به عنوان قانونمندترین قومیت تاکنون و دارای کمترین بزه اتهام و محکومیت هستند.
دوازده هزار استاد تمام ایرانی در دانشگاهها و مؤسسات اموزش عالی آمریکا تحقیق و تدریس میکنند، بهطوریکه به سختی میتوان یک دانشگاه یا کالج آمریکایی را پیدا کرد که در آن حداقل یک یا چند استاد ایرانی - آمریکایی در آن خدمت نکنند.
آنچه بیش از همه قابل توجه است این است که ۷۵ درصد اساتید ایرانی در دویست دانشگاه برتر امریکا (از میان چهار هزار دانشگاه) تدریس میکنند.
باعث افتخار است اما دردناک و تاسفبرانگیز!