در شرایطی که اوضاع منطقه و بینالمللی علیه رژیم بسیار بغرنج شده، روز چهارشنبه ۲۷شهریور ۹۸ آخوند روحانی به موضوع حمله به تأسیسات نفتی عربستان اشاره کرد و در اینباره در جلسه هیات دولتش صحبت کرد.
حرف روحانی چه بود و چه معنایی داشت؟
چرا روز سهشنبه یعنی روز قبل از صحبتهای روحانی، خامنهای تأکید میکرد مذاکره نداریم، در حالیکه طی یکماه گذشته ظریف بارها و بارها به کشورهای مختلف سفر کرد و بحث از امکان مذاکره بود؟
چه شد که خامنهای یکباره سکوت ۲ماههٔ خود را شکست؟
صحبتهای روحانی
صحبتهای چهارشنبه روحانی ۲وجه بهظاهر متناقض داشت.
از یکطرف دود و دم شدید درباره حمله به آرامکو بود. او تلاش کرد در این دود و دم ۲موضوع را جا بیاندازد:
اول: تلاش برای قدرتنمایی و تهدید(که این وجهش با تهدید چند روز پیشش که گفت: اگر دست از حمله علیه ما بر ندارند ناآرامیها ادامه خواهد یافت، همخوان است)
دوم: تلاش برای اینکه بگوید این حمله کار ما نبوده و کار حوثیها است و البته ما از آنها حمایت میکنیم و...
از طرف دیگر روحانی تلاش کرد بگوید ما اهل صلح هستیم. اهل تنشزدایی هستیم. ما در مذاکره پا عقب نگذاشتیم و اگر کسی پا پیش بگذارد ما خواهان مذاکره هستیم و...
حتی به عربستان چشمک و چراغ داد که: «جمهوری اسلامی... خواهان روابط دوستانه با همسایگان جنوبی خود نیز است...».
بعد هم گفت: «همانهایی که پا را پس گذاشتهاند، بیایند و پا پیش بگذارند، چرا که ما علاقمندیم با همه ملتهای منطقه و همسایگان خود روابط خوبی داشته باشیم».
آنچه که در صحبتهای روحانی بارز بود، «تناقضگویی» میان دود و دم حمله به آرامکو و ادامهٔ این لگدپرانیها و تظاهر به صلح و مذاکره بود.
علت تناقضگویی روحانی؟
این تناقضگویی خود معلول یک علت پایهایتر است و آن هم ترس شدید نسبت به شرایط کنونی است.
زیرا از یکسو رژیم دست به یک لگدپرانی بهشدت خطرناک زده که واقعاً نیازش بود، از طرف دیگر از پیامدهای بسیار خطرناک آن میترسد.
کما اینکه چهارشنبه روزنامهٔ حکومتی آرمان، در سرمقالهٔ خود وحشتی که درون رژیم وجود دارد را خیلی خوب توضیح داد و نوشت: «این سؤال مدام مطرح میشود که آیا میان ایران و آمریکا درگیری خواهد شد یا نخواهد شد؟ متأسفانه هر روز هم یک اتفاقی میافتد که آن نگرانی و اضطراب را بیشتر میکند. یک روز مسأله نفتکشها در خلیجفارس و روز دیگر مسألهای جدید مطرح میشود. این مسائل باعث نگرانی و تردید در میان مردم میشود. خیلی تأسفانگیز است که تا این میزان در بلاتکلیفی و استرس چه از نظر روحی و روانی و چه از نظر اقتصادی بهسر ببرند و کسی هم حاضر نیست در داخل کشور سرمایهگذاری کند».
برآیند حرفهای سهشنبه خامنهای و صحبتهای چهارشنبه روحانی؟
خامنهای بارها تاکنون گفته مذاکره نداریم. اما طی یکماه گذشته دست آخوند روحانی و ظریف و... را باز گذاشته بود تا دست به مانور مذاکره بزنند. زیرا تهدید خفگی اقتصادی جدی است او میخواهد هر مقدار که میتواند راهی برای تنفس رژیم برای نجات از خفگی مزمن و مستمر باز شود. یعنی طرف مقابل بپذیرد که رژیم مقداری نفت بفروشد.
سفرهای متعدد ظریف و تلاشهای فرانسه هم در همین راستا بود. اما نتیجه چه شد؟ در نهایت آمریکا نپذیرفت به رژیم معافیت فروش حتی یک بشکه نفت هم بدهد. این شکست ۲موج شدید برگشتی را متوجه رژیم کرد:
یک موج درون رژیم که بهصورت جنگ شدید باندی ظاهر شد.
یک موج هم از بیرون رژیم که بهصورت ۲سری تحریم جدید خود را نشان داد.
اینجا برای اینکه با این موج برگشتی و شکست مانورش مقابله کند و از این طریق به نیروهای روحیهباختهاش روحیه بدهد، بهخصوص که به این نیروها در شرایط انفجاری جامعه بهشدت نیاز دارد، دست به حمله بیسابقه علیه عربستان زد که یک اقدام جنگی محسوب میشود.
در تمام طول یکماه گذشته که مانور رژیم برای مذاکره در اوج بود، تا جاییکه حتی روحانی گفت حاضرم با هر کس مذاکره کنم و ایستادگی کمردرد و پادرد میآورد، خامنهای در سکوت کامل بود. چرا که از یکطرف خودش گفته بود «مذاکره سم مهلک است»، و از طرف دیگر خفگی نظام را میدید و میخواست ببیند آیا این مانور راهی برای فروش مقداری نفت رژیم باز میکند یا نه؟
اما هنگامیکه رئیسجمهور آمریکا بهروشنی گفت: «هیچ مذاکرهای بدون پیششرط با رژیم ندارم» خامنهای دریافت که این مانور هم شکستخورده است.
برای همین یک روز پس از صحبتهای طرف آمریکایی گفت: « اصلا مذاکره نداریم و...».
و پس از شکست آن مانور بود که رژیم دست به حمله به عربستان زد.
وحشت از اشتباه محاسبه
در تمامی این مدت رژیم یک محاسبه دارد و آن اینکه آمریکا پای جنگ نخواهد آمد. خامنهای هم بارها این را گفته است. به همین علت هم دست به چنین قمار خطرناکی زد و اکنون احساس میکند که اگر در محاسبهٔ خود اشتباه کرده باشد، برایش خیلی گران تمام میشود.
بهخصوص که در داخل آمریکا بعد از حمله رژیم نظرات مختلف دربارهٔ ضرورت جدی برای پاسخ به رژیم در حال نزدیک شدن به هم هستند و شکافهای حزبی و سیاسی کمتر میشود.
حتی سناتور رندپال که همواره حامی رابطه با رژیم بوده، اینبار گفت: «هر چند من همواره ضد حمله به رژیم بودم، اما اینبار رژیم کاری کرد که نمیشود به آن پاسخی نداد!»(نقل به مضمون)
آثار این اجماع علیه رژیم را میشود در دوگانهگویی روحانی دید.
و البته اگر پایهایتر نگاه کنیم، این دوگانهگویی هم ناشی از بنبست رژیم در شرایط کنونی است.
چرا بنبست؟
این وضعیت برای رژیم یک بنبست است زیرا:
خامنهای در صحبتهایش با توجه به شرایط کنونی گفت: «ملّت(که منظورش رژیم است) در حال تصمیمگیری است».
این حرف دقیقاً گواه بنبست رژیم است.
زیرا اولین نکتهای که از آن نتیجهگیری میشود این است که: این چه تصمیمگیریای است که پس از این همه مدت و پس از اینکه بهقول خامنهای کارزار فشار حداکثری به نقطهٔ اوجش علیه رژیم رسیده که ولیفقیه ۲۰بار از آن نام میبرد، در شرایطی که وضعیت به نقاط خطرناکی برای رژیم رسیده، اما نظام هنوز تصمیم نگرفته است!
البته رژیم پس از این هم قادر به تصمیمگیری نیست. شرایط هم که پیوسته بغرنجتر و پیچیدهتر میشود. به همین علت تصمیمگیری برای رژیم خطرناکتر میشود.
اساسا وقتی خامنهای میگوید «تصمیمگیری» منظورش انتخاب بین تنها ۲راه متصور در برابر رژیم است:
یا مذاکره(به مثابه سم مهلک)
یا رویارویی با جامعه جهانی
توضیح درباره مذاکره که خامنهای از آن با عبارت «سم مهلک» اسم برده است:
حتی روز چهارشنبه خامنهای تأکید کرد: «مقصود (آمریکا از مذاکره) این است که بیاییم سر میز مذاکره بنشینیم، ما یک چیزی بگوییم، شما آن را قبول کنید؛ مقصود از مذاکره این است. حالاها این قدر گستاخ شدهاند که همین را صریح هم میگویند»!
بعد هم تأکید میکند: «در شرایطی که زیر ضرب خردکننده سیاست فشار حداکثری هستیم، رفتن پای میز مذاکره یعنی این سیاست در برابر نظام جواب دارد و از فردا نظام روی آرامش نخواهد دید»!
یا ذوالنور، ریاست کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ارتجاع هم نتیجه مسیر مذاکره برای نظام را فاجعهبار توصیف کرد و گفت: «حتی اگر کسی جنون هم داشته باشد، اما جنونش، جنون ادواری باشد یعنی لحظاتی سر عقل بیاید، او هم با آمریکاییها مذاکره نخواهد کرد؛ چرا که نتیجه مذاکره با آمریکا ضرر و زیان برای نظام ماست».
راه دیگر هم ادامه همین رویارویی با جامعه جهانی است. گزینهای که از یکطرف ادامه سیاست فشار حداکثری و خفگی اقتصادی را تشدید و تکمیل کرده و احتمال اقدامات خطرناک دیگری هم علیه رژیم را در تقدیر قرار میدهد.
ایستادن بر سر دوراهی مرگ و پیامدهای ناگزیر آن
با اشراف به این وضعیت بنبست و دوراهی مرگی که رژیم در برابر آن قرار گرفته است و مهمتر اینکه: عدم تصمیمگیری(که خود خامنهای گفت)، مجموعه این عوامل و پیامدهای آنها باعث شد روز چهارشنبه روحانی نیز به صحنه وارد شده و اینگونه دوگانهگویی کند.
اما روشن است که تاریخ منتظر و معطل تصمیمگیری خامنهای نخواهد ماند و حکم خود را به مورد اجرا خواهد گذاشت.