728 x 90

خون «شریف» جوشان و افشاگر

سخن روز
سخن روز

۱۶ اردیبهشت سالروز جاودانگی مجاهد شهید مجید شریف واقفی به‌دست اپورتونیستهای چپ‌نماست. جای آن دارد که بر این رویداد که معنایی نمادین در تاریخچه مبارزات مردم ایران دارد، درنگ کنیم و درسهای آن را مرور کنیم.

چنان‌که مسعود رجوی گفته است: «نحوهٔ کشتن و سوزاندن مجید توسط اپورتونیستهای چپ نما، طوری بود که خون آدم بجوش می‌آمد و واکنش خودبه‌خودی آن هم نیازمند ذکر نیست. مثل همین امروز که می‌گوییم اگر دین و مذهب و اسلام و مسلمانی، همین است که خمینی یا خامنه‌ای در ۳۰سال گذشته به‌ما نشان دادند، نخواستیم، نمی‌خواهیم و هرگز نخواهیم خواست، آن روز هم حرف این بود که اگر سوسیالیسم و مارکسیسم و پرولتاریا همین است که اپورتونیستها به‌ما چشاندند، نخواستیم و نمی‌خواهیم... واقعاً در آن فشار سه جانبه و هماهنگ از سوی ساواک و آخوندها و اپورتونیستها علیه مجاهدین پس از متلاشی شدن سازمان، شرایط ما بسیار سخت و طاقت‌فرسا بود» (۳۰دی ۱۳۸۸).

در آن شرایط سخت و طاقت‌فرسا، مجاهدین البته «واکنش خود‌به‌خودی» نشان ندادند و اگر چه ضربه از سوی اپورتونیستهای چپ‌نما وارد آمده بود، بر تهدید راست ارتجاعی که در آن شرایط سربرداشته بود، تأکید کردند.

مجاهدین، به‌رغم تمامی سختیها و فشارها، فلش مبارزه خود را از روی دشمن اصلی یعنی رژیم شاه و ساواک به‌جانب دیگری منحرف نکردند.

قهرمان مجاهد خلق مرتضی صمدیهٔ لباف، همرزم و یار مجید شریف واقفی که بر اثر تیر خائنان از ناحیهٔ فک به‌شدت مجروح شده و توانسته بود از چنگ آنها بگریزد، ساعاتی بعد بر اثر شدت خون‌ریزی بیهوش شد و به‌اسارت ساواک درآمد. ساواک که بسیار کنجکاو بود بفهمد داستان مجروح شدن او از چه قرار است، مرتضی را که مجروح هم بود، به‌شدت و به‌مدت ۳ماه تحت شکنجه‌های وحشیانه قرار داد؛ اما دریغ که مرتضی کمترین اطلاعاتی دربارهٔ نارفیقانی که قصد کشتن او را داشتند، به‌دشمن بدهد.

عبرت‌آموز و شگفت آن‌که ۳ماه بعد، (در مرداد۵۴) وقتی وحید افراخته (از خائنان اپورتونیست) توسط ساواک دستگیر شد، در هم شکست و بر اساس اطلاعاتی که او در اختیار بازجویان قرار داده بود، شکنجه‌های سبعانه و انتقام‌جویانه از مرتضی صمدیه شدتی مضاعف پیدا کرد که به‌گفتهٔ شاهدان عینی بی‌مانند بود؛ اما باز هم مرتضی در برابر دژخیمان لب از لب نگشود.

این مجاهد قهرمان در برابر وحید افراخته که با سفلگی از او می‌خواست مقاومت نکند، هم‌چنان بر پایداری قهرمانانه در برابر دشمن پای فشرد.

منحرف نشدن از دشمن اصلی و پافشاری بر اصول، در همهٔ بزنگاههای خطیر سالیان، پیوسته راهنما و شاخص مجاهدین در عبور از تندپیچ‌های نبرد بوده و خود را در چراغ راهنمای «نه شاه نه شیخ» در مقاومتی خونبار و بغرنج اما سرفراز و و پایدار و سازش ناپذیر، نشان می‌دهد.

تکلیف شاه و شیخ روشن است. همدستی آنها و عواملشان در جریان قیامهای سال۴۰۱ علیه جبهه خلق و برای تفرقه اندازی و منحرف کردن قیام هم، روشن‌تر از آن است که نیازی به‌توضیح بیشتر داشته باشد؛ هم‌چنان‌که درهم شکستن این هم‌جبهگی شوم با شعار «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر» تجربهٔ درخشان قیام است.

شناخت اپورتونیستها و انواع فرصت‌طلبان رنگارنگ هم دشوار نیست؛ چه آنها که به چکمه‌لیسی شاه و دژخیمان ساواک روی آوردند و چه آنها که در خصومت و کین توزی با مجاهدین شعار «البته خمینی» سردادند و به زیر عبای شیخ خزیدند.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/f38f92f2-85f7-4e40-af46-148d35daa5db"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات