در حالی که رئیسجمهور ذوبشده در مقام عظمای ولایت هنوز مورد «تنفیذ» خلیفه قرار نگرفته، دو باند نظام از یکدیگر نسق میگیرند. اعتراض به «انتصابات دقیقه نودی» و گافگیری از نامهٔ پزشکیان به محمد مخبر یک نمونهٔ کوچک آن است. مچگیریها و مچپیچانیهای جدید و کشمشهای خونین در راه است. با فرو نشستن گرد و غبار پروپاگاندا اکنون رسانههای حکومتی روز به روز به ابعاد جدید از بنبست و پایان ماجرای کل نظام اعتراف میکنند.
«یک گفتمان سترون و منجمد»!
محمدرضا تاجیک، از «تئوریسینهای اصلاحات» وجه جدیدی از سپریشدن تاریخ مصرف اصلاحاتیها را برملا میکند.
«گفتمان اصلاحات دیریست که چنان سترون و منجمد شده که دیگر آن را امید زایش و آفرینش نیست، لذا هر از چندگاهی، با افزودن نوعی حاشیه، فضای حیاتی خویش را باز تولید میکند و نمایشی از بودن و هستن خود را به روی صحنه میبرد. در شرایط کنونی نیز، در ساحت گفتمان اصلاحطلبی نه آب از آب تکان خواهد خورد، نه برگ از برگ و نه هیچ از هیچ» (آرمان. ۲۰ تیر ۱۴۰۳).
این صحبتها یک اذعان شرمگینانه به «تمامشدن ماجرای اصلاحطلب و اصولگرا» در قیام دی۹۶ است.
او از مرگ این باند حاکمیت، با عبارت دفن «نعش اصلاحطلبی» در «سرزمین قدرت و منفعت» یاد کرده است و دولت مسعود پزشکیان را نیز یک جریان هیبریدی (نه این و نه آن و هم این و هم آن) نامیده که «نه یک گام به جلو، بلکه دو گام به پس است»!
رئیسجمهور ۲۶درصدی
جالبتر از آنچه بیان شد، اعتراف ناخودآگاه روزنامهٔ «جوان» به تحریم قاطع و سراسری مردم ایران است. این روزنامه در مقالهٔ «عبدالله گنجی» به ظاهر دارد دق دلش را بر سر باند اصلاحاتیها خالی میکند:
«آنان باوری تولید کرده بودند که ملت با ماست. با ما شرکت میکند و با ما شرکت نمیکند. خاتمی میگوید در ۱۴۰۲ در کنار ۶۰ درصد ایستاده است. حال معلوم شد آن ۶۰ درصد اصلاً کنار خاتمی نایستادهاند».
اگر بهنوشتههای این روزنامه ژرف بنگریم، میبینیم که دارد ناخواسته به پای کل نظام شلیک میکند:
«آن هیمنهٔ پنبهیی فرو ریخت. خاتمی، ظریف، روحانی، آذری جهرمی، نهضت آزادی، علیرضا رجایی، زیدآبادی، صمیمی، خانواده تاجزاده، محقق داماد و همه و همه آمدند تا پایینترین درصد رأی یک رئیسجمهور در تاریخ ۴۵ ساله جمهوری اسلامی را به آقای پزشکیان بدهند... اکنون ۷۴ درصد ملت به آنان «نه» گفتهاند و این وزن واقعی فقط در چنین شرایطی شفاف میشد» (جوان. ۲۰ تیر ۱۴۰۳)
منظورش این است که رئیسجمهور جدید با رأی ۲۶درصدی انتخاب شده است.
لازم به یادآوری است که ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور، با رصد دقیق شعبههای انتخاباتی درصد تحریم انتخابات را در دور اول ۸۸ و در دور دوم ۹۱ ذکر کرده بود.
پس معلوم میشود که آن مشارکت بیش از ۵۰درصدی در دور دوم انتخابات و ادعای بیش از ۵۵ میلیون رأی در دور اول و دوم، فقط برای پوشاندن تحریم بزرگ و کوبندهٔ مردم ایران بوده است.
بازندهٔ آن بهاصطلاح انتخابات فقط اصلاحاتیها نیستند، تمامیت حاکمیت آخوندی است. اصلاحاتیها «هر قدر گفتند ما با نظام متفاوت هستیم٧۴درصد نپذیرفتند»! (همان منبع). وضع باند خامنهای هم که بسیار بیریختتر از آن است که بتوان در کلام گنجاند. باند مقابل در توصیف وضعیت فلاکتبار آن مینویسند: «۷۷ درصد ایرانیان واجد حق رأی، دیدگاههای سعید جلیلی پیرامون مهمترین مسائل کشور و راهکارهای رفع آنها را قبول ندارند.» (خبرآنلاین. ۲۱تیر ۱۴۰۳)
همانطور که مشاهده میشود، دو باند یکدیگر را به طردشدگی از جانب مردم ایران متهم میکنند؛ که یک واقعیت است.
آثار عملکرد زهر هلاکت رئیسی
پریدن دو باند نظام به یکدیگر در «ولایت سوراخ سوراخ» از آثار عملکرد زهر هلاکت رئیسی است که با انتخابات و در انتخابات ۱۴۰۳ با تحریم گسترده و فراگیر این نمایش از سوی مردم ایران به نقطهٔ بروز و فعلیت رسیده است. این تحریم تعادل و فصل جدیدی را بر صحنهٔ سیاسی ایران حاکم کرده است. از ویژگیهای این تعادل و فصل جدید، افزایش شقه و شکاف در پیکرهٔ حاکمیت آخوندی است.
نه اصلاحات در این حاکمیت نبشقبر شده و به قدرت بازگشته است، نه خامنهای و باند او میتوانند ادعای پیروزی کنند. آنچه مشاهده میشود، برآمد بیشازپیش گزینهٔ سرنگونی و برجستهشدن قطببندی اصلی در جامعهٔ ایران است. بازندهٔ اصلی در حقیقت خامنهای و کل رژیم است، برندهٔ اصلی مقاومتی است که یک روز پس از نمایش انتخابات این رژیم به رژهٔ خیرهکنندهٔ گردهمایی جهانی ایران آزاد پرداخت و آمادگی جایگزین دموکراتیک را برای دوران سرنگونی اعلام کرد.
بهمیزانی که شقه و شکاف در ولایت سوراخ سوراخ خامنهای افزایش پیدا میکند به همان میزان برآمد قطببندی اصلی در سپهر سیاسی ایران، راه به ظهور قیام و خیزشهای سلسلهوار میبرد. این از تبعات گریزناپذیر تعادل و فصل جدید است. از آن استقبال میکنیم.
«این شقه و شکاف در راستای قیام و گسستن بند از بند نظام است.» (از پیام ۱۶ تیر مسعود رجوی)