میگویند «آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است». در تاریخچه و کارنامه مجاهدین و مقاومت ایران همهچیز بهروشنی نور و زلالی آب و شفافیت بلور است. راه، معلوم، رهرو معلوم، رهبر معلوم، سازمان رزم و تشکیلات معلوم، تاکتیک معلوم، استراتژی معلوم، برنامه بعد از سرنگونی و دهمادهای معلوم و مشخص و خلاصه همه چیز از سیر تا پیاز مشخص و اعلام شده است.
البته که قیاس معالفارق است ولی در دنیای سیاست روز و همدستی ارتجاع و استعمار این هم قسمتی از مبارزه ما برای روشنگری است و مجبوریم نوری بر تاریکی آلترناتیوتراشان بیاندازیم و دست خالی آنها را رو کنیم. در سیاهی بند و بست پشت پردههای آنان، فقط چند شخصیت در فضایی خاکستری دیده میشود که اگر چه هیچ کار جدی نمیکنند و فقط حرفهایی میزنند؛ با این حال رسانههای بیگانه از بام تا شام گزارش لحظهای از ایشان مخابره میکنند! امروز صبح این را گفتند، این توئیت را کردند، اینطور فراخوان یا بیانیه دادند، آن جمله را گفتند و البته پس از ماهها سخن و حرف و حدیث و هیاهو، بزرگترین دستاوردشان، پیامی است از دانشگاه جرج تاون به همه عالم خلقت و کون و مکان: «پیاممنون به دنیا، وقت آن رسیده که از شعارها بگذریم آستینها رو بزاریم بالا! و کارمون رو شروع بکنیم!»
واقعا دردناک است و شاید خندهدار، ولی این تمام خروجی فیلها و بادکنکهایی بود که در چند ماهه گذشته برای بازگشت سلطنت مدفون و جلوگیری از پیشرفت راهحل انقلابی و مردمی به هوا رفته بود! شروع کردن بعد از ۴۴سال جنایت و سرکوب آخوندی! بعد از این راه سخت و طولانی و پس از کاروان و لیست بلندبالای شهدای ۱۲۰هزار و بعد از قتلعام و این همه رنج و شکنج و خون و قیامهای پس از سالهای ۹۶ و ۹۸ و قیام کنونی با صدها شهید و دهها هزار دستگیری، تازه اینها یاد بالا زدن آستین افتادهاند!
غرقه در دریای عشقش حال ما داند که چیست
این سخن آسوده بر ساحل کجا داند که چیست
سؤالات سرنوشتساز و بیپاسخ
تنها نقطه وحدت همهٔ این شارلاتانبازی یک «ژن» سلطنتی است که پدرش و پدربزرگش سالها جنایت کردهاند و خودش هم بدون تبری از آنان، میلیاردها دلار از سرمایه مردم ایران را برداشته و فرار کرده است. این تنها نکته و نقطهٔ روشن و «باقی همه بیحاصلی و بیخبری» است! به هیچ سؤال یا ابهام دیگری هم پاسخ نمیدهند و طابقالنعل بالنعل، عین خمینی به بعد از سرنگونی و سپیدهدم بهاری پس از آن و انتخاب آزاد موکول میکنند.
این فرصتطلبان هرگز از پیشینه خود سخنی نمیگویند و ۴۴سال گذشته را مسکوت میگذارند. نمیگویند پیش از این کجا بودند؟ دههٔ ۶۰ کجا بودند؟ در زمان جنگ ضدمیهنی چه موضعی داشتند؟ با اصلاحطلبان چه رابطهای داشتند؟ در «تلفن، فاکس و ایمیل» با سپاه چه گفته و چه شنفتهاند؟ چرا درباره هلاکت قاسم سلیمانی گنجشک زبانشان را خورده بود؟! شماره موبایلشان دست وزارت اطلاعات چه میکند؟!
هرگز جواب روشن نمیدهند با چه استراتژی میخواهند سرنگونی رژیم را رقم بزنند و چگونه میخواهند «سپاه پاسداران» ارگان اصلی حافظ ولایت فقیه را با «خشونتپرهیزی» در هم بشکنند؟
هرگز پاسخ نمیدهند که سازمان رزم و نیروی رزمندهای که بر آن اتکا دارند کجاست و چه میکند؟ این نیروی وهمی چه زمانی قرار است از دل سپاه پاسداران و نیروهای نظامی رژیم خروج کند؟!
هرگز به سؤال مشخص جوانان عاصی در کف خیابان که «الان چه باید کرد؟» پاسخی نمیدهند و هیچ مسئولیتی قبول نمیکنند و با لودگی «سوت زدن» را تجویز میکنند: «خود بچهها بهتر میدونن که الآن اگه این کارو بکنیم مؤثره! مثلا روزها تو خیابون باشیم شبها سوت بزنیم»!
درباره آینده نیز برنامهیی ارائه نمیدهند و هیچ پیشنهادی ندارند و حتی شکل کلی حکومت بعدی را نیز با مردرندی مبهم میگذارند. از یکسو جرأت ندارند بهدلیل تنفر مردم ایران، از سلطنت دم بزنند و از سوی دیگر اگر از جمهوری بگویند اساس و پایه وکالت و ائتلافشان حول یک «ژن» فرو میریزد!
البته ابهامات و سؤالات از این نمایش مسخرهٔ وکالتبازی که فقط و فقط زمان خریدن و طولانی کردن عمر رژیم را در پی دارد، بیش از اینهاست ولی مهمترین سؤالات بیپاسخ را رهبر مقاومت ایران در پیام اخیر خود به رساترین شکل مطرح کرد: «بیجواب گذاشتن «سلطنت یا جمهوری» و موکول کردن آن به بعد یا پای صندوق رأی، به بهانهٔ برهم نخوردن وحدت، انکار حاکمیت و رأی جمهور ملت است. این فریبکاری و خیانت و انحراف و تفرقه به سود رژیم ولایت است. همچنانکه مسایل اساسی دیگر مانند انحلال دستگاههای سرکوبگر رژیم، آزادیها و حقوق زنان، حقوق ملیتها و زمانبندی تشکیل مؤسسان را هم نمیتوان به بعد موکول کرد».
پرواضح است پاسخ ندادن به این سؤالات سرنوشتساز نشانگر دست خالی میوهچینانی است که دیر آمده و زود میخواهند آستین همت بالا زده و سوار اتوبوس شوند! آیا راننده حقیقی این اتوبوس خامنهای نیست؟!
علی.ب از تهران
مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است