- انقلاب ضدسلطنتی ۵۷مطالبات مشخص و اعلامشدهای داشت که با ظهور خمینی در آخرین مرحله آن، به چالشی خونین کشیده شد.
- اولین و مهمترین هدف انقلاب ۵۷برقراری یک حاکمیت مستقل ملی و مردمی بود که پیشرفت و عدالت اجتماعی را در ایران بدون شاه تضمین کند.
- مردم ایران بهویژه کارگران، دهقانان، خردهبورژوازی شهری و بازار ملی ایران از ۱۰۰سال پیش به اینسو همین هدف را دنبال میکردند. امری که بارها توسط دربار، استعمار و ارتجاع داخلی سرکوب شده بود.
- پاسخ مردم ایران به غاصبان انقلاب، یک مبارزه بیامان بود که خواب آخوندها را در تمامی این ۴۰سال با کابوس سرنگونی توأم کرده و تا سرنگونی آخوندها و تحقق بزرگترین هدف انقلاب ۵۷ادامه خواهد یافت. قیام بزرگ مردم ایران شاهد این ماجراست.
چهل سال غصب حاکمیت ملت - چهل سال وحشت سرنگونی!
روز ۲۲بهمن ۹۷درست ۴۰سال از سقوط دیکتاتوری سلطنتی میگذرد در حالیکه فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران، از وحشت سرنگونی به دست مردم ایران، شب و روز ندارد!
بیتردید انقلاب ضدسلطنتی سال ۵۷پس از انقلاب کبیر مشروطه، بزرگترین تحول سیاسی تاریخ معاصر ایران محسوب میشود، تحولی که البته اهدافی بسا فراتر از سرنگونی دیکتاتوری سلطنتی داشت اما بهعلت سرقت رهبری انقلاب توسط خمینی دجال و پس از اولین گام پیروزمندش، به انحرافی عظیم کشیده شد.
از آن روز تا کنون چهل سال تمام است که یک مبارزه بیامان و همهجانبه بین مردم و مقاومت پیشتاز ایران با حاکمیت قرونوسطایی آخوندها در جریان است. مقاومتی همهجانبه که تمامی عرصههای زندگی مردم ایران را تحتالشعاع خود قرار داده و اینک به مراحل نهایی خود نزدیک میشود.
در این چهل سال، فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران پیوسته در وحشت سقوط و سرنگونی بهسر برده و مردم و مقاومت ظفرنمونشان گام به گام و نقطه به نقطه دیکتاتور را به عقبنشینی وادار کردهاند. دیکتاتوری که رویای یک امپراطوری ابدمدت یا حداقل چندصد ساله مانند خلافت بنیامیه یا عثمانی را در سر میپروراند اما اینک بهطور شبانه روزی در وحشت سرنگونی بهسر میبرد.
در این چهل سال، مبارزه مردم با آخوندها در تمامی عرصههای سیاسی و اقتصادی و آزادیهای اجتماعی و حقوقبشر و حفظ حریم خصوصی و آزادی بیان و مذهب و... جریان داشته اما نبرد مردم با دیکتاتوری آخوندها بیش از هر چیز و پیش از هر چیز بر سر حق حاکمیت ملت متمرکز بوده است. موضوعی بنیادین که در صورت حل آن به نفع مردم، تمامی مشکلات و مصائب دیگر نیز قابل حل خواهند بود.
این نبرد که از همان سال ۵۷آغاز شد تا امروز مراحلی را گذرانده و از تندپیچهای خطرناکی عبور کرده است اما اکنون و پس از قیام بزرگ مردم در دیماه ۹۶ که اوجی نو یافته، به سرعت به سمت تعیینتکلیف شدن پیش میرود بهنحوی که خامنهای و دیگر سران رژیم مستمراً درباره احتمال سقوط و سرنگونی اعلام خطر میکنند!
علی خامنهای: ممکن است ۹۷فریبی باشد برای سرنگونی ما در ۹۸!
روز ۲۱ آذر ۱۳۹۷خامنهای گفت:
«ملت ایران، بیداری خود را حفظ کنند. اینکه... گفتند در سال۹۷چنین و چنان میکنیم، ممکن است فریب باشد؛ ممکن است در سال ۹۷جنجال بکنند و نقشه را برای سال ۹۸کشیده باشند. همه، حواسشان را جمع کنند»....«آدرس ۹۷را میدهند اما اجرای عملیات ممکن است سال ۹۸باشد»...«توصیه من به همه جوان ها و مجموعه های گوناگون و جریان های سیاسی این است که مراقب باشند به دشمن پهلو ندهند و میدان را برای دشمن آماده نکنند».
سرقت رهبری انقلاب ایران و غصب حاکمیت ملت ایران توسط خمینی
شاید برخیها که یکی دو سه سال پیش از انقلاب ایران را بهخاطر نداشته باشند بهویژه جوانان، حقیقتاً از مفهوم «سرقت رهبری انقلاب» چیز زیادی ندانند. اما این یک واقعیت است. انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران ریشه در سالها مبارزه مردم ایران با دیکتاتوری شاه داشت. محمدرضاشاه برای ایجاد دیکتاتوری خود، دولت ملی دکتر مصدق را در سال ۱۳۳۲ با کمک استعمار و آخوندهای مرتجع، سرنگون کرد. ماجرای آن کودتای ارتجاعی استعماری را اینک همگان میدانند. پس از آن مردم ایران هنگامی که تمامی راههای مسالمتآمیز تغییر سیاسی در ایران را به روی خود بسته دیدند، با روی آوردن به مبارزه مسلحانه، به مبارزه با دیکتاتوری پرداختند. این از زمانی آغاز شد که پس از سرکوب مردم در ۱۵خرداد ۱۳۴۲ آخرین امید به رفرمیسم و مبارزه پارلمانی در ایران از بین رفت. شاه دیکتاتوری مطلقه خود را تحکیم کرد، خمینی به گوشه حجره آخوندی خود در عراق پناه برد و احزاب سنتی ایرانی یا مضمحل شدند یا به رژیم پیوستند و تنها دو سازمان انقلابی مجاهدین خلق و چریکهای فدایی بودند که با ورود به مبارزه مسلحانه، در مقابل دیکتاتور قدعلم کردند.
کسی خمینی را نمیشناخت
ناشناسی که آمد و رهبری انقلاب را سرقت کرد!
تا سال ۱۳۵۶که صحنه مبارزه با دیکتاتوری تماماً بین نیروهای شاه با همان دو سازمان مبارز تعریف میشد، هیچ خبری از خمینی نبود! او در حوزه آخوندی نجف درس میداد! و به گوشه انزوا رانده شده بود.
آخوند حمید روحانی تاریخنگار بدنام خمینی در مجموعه پابهپای آفتاب جلد۳صفحه ۱۶۳درباره انزوا و گمنامی خمینی در آن سالها نوشته است:
«بسیاری از افراد را میشناسم بر این اعتقاد بودند که: دیگر نقش امام در مبارزه و در نهضت بهپایان رسیده است و امام با عدم تأیید مجاهدین خلق، در واقع شکست خود را امضا کرده است. این افراد باور داشتند که امام از صحنهٔ مبارزه کنار رفتهاند و زمان آن رسیده است که سازمان مجاهدین خلق، نهضت را هدایت کند و انقلاب را بهپیش ببرد. و واقعاً هم این گروه در مردم پایگاهی بهدست آورده بود. امام هم این را میدانستند. هر روز از ایران نامه میرسید مبنی بر اینکه: پرستیژ شما پایین آمده. در بین مردم، نقش شما در شرف فراموش شدن است. مجاهدین خلق دارند جای شما را میگیرند و....».
فقط یکی دو درصد «امام» را میشناختند!
مهدی کلهر در برنامه تلویزیونی به اضافه مستند ۱۷ بهمن۹۶گفت: «شاید در کشور ما در سال ۱۳۵۶-۵۷شاید یک درصد دو درصد امام رو به نام میشناختند...... خیلی از اینها حتی امام رو قبول ندارند مثل سازمان مجاهدین خلق اینها در زندان هم اونهاییشون که بودند در سال ۵۷که بودند اینها اصلاً امام رو قبول نداشتند
..... مردم همه اینها (مجاهدین و فداییها) رو قهرمان میدیدند.این نکته خیلی مهمی بود... چون من اونموقع ایران بودم توی جریانهای هم بودم و هر کسی که از زندان میآمد بیرون برای مردم قهرمان بود چون با رژیم مقابله کرده بود چه فدایی خلق باشه چه مجاهدین خلق باشه...».
البته اینها اعترافات عناصر و مورخین آخوند است.
خمینی همانطور که رهبری انقلاب را سرقت کرد، مطالبات انقلابی دموکراتیک مردم ایران را هم به کناری نهاد و با خیانت به خواستههای مردم، به بنای فاشیستیترین و ارتجاعیترین دستگاه سیاسی اجتماعیای که تصور آن حتی در مخیله مردم ایران نمیگنجید اقدام کرد.
صادق زیباکلام: ما برای این شعارهایی که الآن میدهند، انقلاب نکردیم!
صادق زیباکلام: «انقلاب برای هیچیک از اهدافی که صدا و سیما داره یقه خودش رو جر میده که تو کله ما بکنه نبود، انقلاب اسلامی مبارزه با شاه، نه برای مرگ بر آمریکا گفتن بود، نه برای نابود کردن اسراییل بود، نه برای صدور انقلاب بود، نه برای حجاب اجباری بود، انقلاب اسلامی برای هیچکدام از اینها نبود، تو راه که میآمدیم، آقای علوی تبار رو، آقای میزبانانمون بودن، گفتن کتابخانهای هستش بمن نشاندادن گفتن تمام روزنامههای قبل از انقلاب رو داره، روزنامههای دوران انقلاب رو داره،... یک زحمتی بخودتون بدهید، نه حرفهای من رو باور کنید، نه حرفهای صدا و سیما رو، که انقلاب اسلامی برای چی بود، مردم برای چی علیه شاه قیام کردن، خودتون یک نگاهی به مطبوعات دوران انقلاب بیندازید، چون آزادی بهوجود آمده بود در یک سال آخر رژیم شاه و یکی دو سال بعد از انقلاب، ببینید انقلاب برای چی بود»
نکاتی که مهرههای رژیم در اینجا گفتند البته اظهر منالشمس است! و نسل دهه ۶۰بسا بیشتر از این را میداند و میگوید. آنچه که نیاز به یادآوری دارد کلامی است که اینک مردم در خیابانها فریاد میزنند!
در جریان قیام اخیر مردم البته با شعارهای مرگ بر خامنهای ـ روحانی و با آتش زدن عکسهای خمینی و خامنهای تمامی آنچه را که در مورد سرقت رهبری انقلاب و غصب حاکمیت مردم ایران مطرح بود، در خیابانها فریاد زدند و روشن کردند که انقلاب خواستههایی داشت جدای از آنچه که امروز آخوندها مطرح میکنند و خمینی همانطور که رهبری انقلاب را سرقت کرد، مطالبات انقلابی دموکراتیک مردم ایران را هم به کناری نهاد و با خیانت به خواستههای مردم، به بنای فاشیستیترین و ارتجاعیترین دستگاه سیاسی اجتماعیای که تصور آن حتی در مخیله مردم ایران نمیگنجید اقدام کرد.
مردم در قیام ۹۷: قرار انقلاب ما این نبود
آن روزی که خمینی انقلاب مردم ایران را سرقت کرد و با منتفی کردن تمامی شعارها و مطالبات انقلاب، به مردم ایران خیانت نمود حتی تصورش را هم نمیکرد که کسی جرأت کند برای باز پسگیری انقلاب بزرگ مردم رو در روی او بایستد! البته مجاهدین ایستادند و فراتر از ایستادن، با او به مبارزه برخاستند و کار را به آنجا رساندند که اینک رژیم شب و روزش را در کابوس سرنگونی میگذراند. اینک مردم که داغ آن سرقت خا ئنانه انقلاب به دلشان مانده،
به خیابانها آمدند و شعار میدهند: «قرار انقلاب ما این نبود! حبس و فساد و فقر و تبعیض نبود»! (شعار معلمان آزاده و آگاه اصفهان در دی ۹۷)
این شعارها البته پاسخی خرد کننده و تاریخی به دزد رذل انقلاب بود.
خیانت از روز اول
آخوندها و در رأسشان خمینی و اینک خامنهای در تمامی دوران حاکمیت خود، روزبهروز و گام به گام از امکان برقراری حاکمیت ملت کاستند و به قدرت شخص ولیفقیه افزودند تا جاییکه رسماًً در غیاب شاهی که سرنگون شده بود، از عبارت «سلطنت مطلقه فقیه» اسم بردند!
خمینی ابتدا با اسم مجلس مؤسسان وارد مملکت شد اما همینکه به کرسی قدرت نشست همان مجلس مؤسسان را به مجلسی متشکل از تعدادی آخوند حکومتی تحت عنوان مجلس خبرگان تبدیل کرد که حتی یک عنصر مخالف نیز در آن وجود نداشت. خمینی به صراحت میگفت نباید گذاشت یکی دو نفر از این مخالفان در مجلس خبرگان قاچاق! شوند! یعنی نباید هیچ مخالفی رأی آورده و وارد آن مجلس شود!
سپس در مجلس خبرگان یک قانون اساسی فاشیستی تحت عنوان قانون اساسی ولایت فقیه تنظیم کرد که در آن ولیفقیه بهقول آذری قمی «ولایت دارد بر تمامی دنیا اعم از موجودات زمینی و آسمانی و جمادات و نباتات و حیوانات و... » (صحیفه نور جلد ۱۱).
دادستان خراسان بعدها گفت اختیارات دادستان تنها یک بند انگشت از اختیارات خداوند عالم کمتر است!
اختیارات دادستان یک بند انگشت از اختیارات خداوند کمتر است!
و به این ترتیب مردم بهمثابه کودکان و دیوانگان، از حقوق قانونی خود در حاکمیت و شراکت در قدرت سیاسی محروم شدند این، بزرگترین کودتای خمینی و آخوندها بر ضد حاکمیت مردم ایران بود که اینک موضوع بزرگترین نبرد میان مردم و حاکمیت شده است.
گام به گام! انحصار قدرت توسط ولیفقیه ارتجاع
همانگونه که در فرازهای همین نوشته ملاحظه میشود، خمینی و خامنهای در جریان سالهای سلطنت خود به تدریج و گام به گام قدرت انحصاری خود بر مردم را تکمیل کردند.
- خمینی ابتدا با خیانت به مردم، و منتفی کردن مجلس مؤسسان، بساط دیکتاتوریاش را با امضای مشتی آخوند سفله در خبرگانش، به لباس قانون در آورد!
- وی سپس در گام بعد با قرار دادن نهادی به اسم شورای نگهبان، همان مجلس دستساز و مزدور خودش را هم خلع ید کرد و آنها را نیز در همان محدوده کوچک قانونگذاری خود، مصلوبالاختیار نمود!
- خمینی پس از آن با تشکیل نهادی به اسم مجمع تشخیص مصلحت نظام، در بالای سر مجلس و شورای نگهبان، آنها را نیز منکوب سلطنت مطلقه خود نمود.
- خامنهای در آخرین پرده از این ماجرا با تشکیل یک گروه دستساز از مزدوران دستچین شده خود در اصطبل خبرگان، به اسم «شورای اندیشه ورز» مجلس خبرگان، که مستقیماً زیرنظر خودش کار میکند و یک دستگاه تماماً انتصابی است، حتی ذرهیی از قدرت اجرایی را نیز برای «غیر» خودش باقی نگذاشت و فاشیستیترین نوع سلطنت مطلقه را در تمامی جهان در تاریخ معاصر ایجاد کرد!
به این ترتیب خمینی و خامنهای ابتدا مردم را حوزه قدرت و شراکت در قدرت سیاسی بیرون راندند
و در گامهای بعدی، عناصر باندهای درون رژیم را نیز تابع بیچون و چرای شخص ولیفقیه کردند تا همه قدرت، در دست «یکنفر» سرجمع باشد!
چهل سال مهندسی کردن انتخابات آزاد
خمینی و خامنهای از سوی دیگر با اهرمی به اسم شورای نگهبان، بهطور سیستماتیک «انتخابات» در نظام فاشیستی خود را پیشاپیش مهندسی کردند.
نتیجه آن شد که بنا به آمار وزارت کشور آخوندها در تمامی این چهل سال، بین ۲۵تا ۵۰درصد مردم ایران از شرکت در انتخابات ریاستجمهوری آخوندها خودداری کردند. این آمار البته غلط و باز هم به اضعاف مهندسی شده است اما حتی بنا به همین آمار مهندسی شده نیز میتوان دریافت که حتی رؤسای جمهور این نظام هم تنها با آرای بخشی از نیمی از دارندگان حق رأی انتخاب یا در واقع انتصاب شدهاند!
فضاحت انتخابات آخوندی به جایی کشید که نخستوزیر اسبق نظام (موسوی) رسماًً اعلام کرد که آرای انتخابات در نهادی به اسم اتاق تجمیع آرا، مهندسی شده و به میزان ۸برابر افزایش یافته تا قابلیت اعلام شدن در رسانهها را پیدا کنند!
این نکته را بعدها محمدرضا خاتمی (۱۳آبان ۹۷)از باند اصلاحطلبان و محمود احمدینژاد(۷اردیبهشت ۹۲) از باند مقابل نیز به نوعی و با اعدادی مشابه تأیید کردند! گرچه که احمدینژاد کمی بعد حرفش را پس گرفت اما بحث مهندسی کردن انتخابات آخوندی اینک یکی از پیشفرضهای ثابت در انتخابات این رژیم است.
چهل سال حذف احزاب و سرکوب
خمینی: ما میخواهیم (مثل) حزب رستاخیز(تک حزبی) بشد!!
خمینی از فردای روی کار آمدن تلاش داشت با انواع ترفندها فعالیت حزبی و سیاسی را در مملکت ممنوع کند و این کار را نیز انجام داد. خمینی در سخنانی که بعدها پخش شد در جمعی از آخوندهای پیرامونش گفت که تمامی احزاب را تعطیل میکند و نظام تک حزبی راه میاندازد و از اینکه با شاه مقایسه شود هم ابایی ندارد! وی گفت: «اگر بنا بود که مثل سایر انقلاباتی که در دنیا واقع میشد پشت سر انقلاب یک چند هزار تا از این کاسبها را در مراکز عام اعدام میکنند و آتش میزنند تمام میشد نمیذارند یک روزنامهای چیز بشد جز روزنامهای که خودشون میخوان....میگن شد رستاخیز... ما میخوایم رستاخیز بشد. ما یک حزب را یا چند حزب را که صحیح عمل میکنند میذاریم و بقیه همه را ممنوع میکنیم و همهٔ نوشتجاتی که اینها نوشتند و برخلاف مسیر اسلام و مسیر مسلمین است ما همهٔ اینها را از بین خواهیم برد!... هرچی دلتون میخواد فریاد بزنید توی خانه هایشان....اینها باید منزوی بشند. اینها ما بعد از اینهم گرفتاری داریم..... فردا قضیهٔ رئیس جمهور است، همین بساط و همین خونریزی و... در قضیهٔ مسجدِ مجلسِ شورا بدتر از این خواهد شد، و خیلی بدتر از این خواهد شد!
خمینی گفت ما میخواهیم رستاخیز (تک حزبی) بشد!
خمینی در همان سال اول انقلاب با یک فتوا که میان آخوندها پخش کرده بود و هنوز جرأت نمیکرد که آن را علنی کند فتوای حلال بودن خون مجاهدین را داد و گفت آنها حق زندگی ندارند. با فتوای ریختن خون مجاهدین که بزرگترین حزب و گروه سیاسی ایران بودند، تکلیف بقیه احزاب روشن بود!
نشریه مجاهد ۱۰۳سال۱۳۵۹: متن فتوای آخوند علامه یکی از قضات خمینی در بم
خمینی از اینهم فراتر رفت و در همان سالهای فعالیت مسالمتآمیز سیاسی مجاهدین، دستور ممنوعیت انتشار نشریه مجاهد و بسیاری نشریات دیگر را که مخالف خمینی بودند صادر کرد و دستور به انحلال بسیاری گروهها و احزاب داد. دادستانی وی نیز دستور بازداشت رهبران مجاهدین را صادر کرد (۲۵آبان ۱۳۵۹)و به این ترتیب با ممنوعیت فعالیت مسالمتآمیز احزاب مخالف و در صدر آنها مجاهدین خلق، کاری که شاه کرده بود را در مداری بسا سرکوب گرانهتر ادامه داد
نتیجه آن که خمینی که در اولین رفراندوم با ۲۰میلیون رأی حضور رأی دهندگان مواجه شده بود در انتخابات بعدی و در طی یکسال آن هم طبق آمار مهندسی شده خودشان، ۱۰میلیون رایدهنده را از دست داد!
این در حالی بود که بهعنوان نمونه در میتینگهای مجاهدین صدها هزار نفر شرکت میکردند و نشریه آنها تیراژی بالای ۵۰۰هزار نسخه داشت!
در واقع آنچه را که شاه یکبار انجام داده و در پیشبرد آن شکست خورده بود، خمینی تلاش کرد عملی کند. تلاشی نافرجام که به یک مقاومت سراسری تبدیل شد و مقاومتی چهل ساله را رقم زد!
چهل سال جنگ قدرت باندی درون حاکمیت آخوندی
یکی از مصیبتهایی که مردم ایران در تمامی چهل سال حکومت آخوندها با آن روبهرو بودند یک جنگ و دعوای باندی پایان ناپذیر است که از همان اوایل روی کار آمدن آخوندها در این مملکت شکل گرفت و تا امروز ادامه دارد. یک دسته غارتگر وابسته به خمینی هستند که شیره جان اقتصاد ایران را از زمان شاه میکشیدند و در زمان خمینی و با تکیه زدن به اریکه قدرت به آن جنبه قانونی همراه با قدرت حکومتی دادند و باندهای دیگر که پاسداران و خطامامیها و باندهای فاشیستی و شکنجهگری هستند که گاه به اسم اصولگرا، اصلاحطلب یا اعتدالی و... چهره کرده و هر ۴سال یکبار در جریان یک جنگ و جدال باندی و در نمایشی به اسم انتخابات ریاست جمهوری، قدرت و ثروت مملکت را بین خود تقسیم میکنند تا ۴سال بعد که دوباره همین کار را تکرار کنند!
در حالیکه بنا بهگفته عناصر هر دو باند، مجموع نفرات این دو باند که در تمامی این چهل سال پستهای کلیدی مملکت را بین خود رد و بدل میکنند هرگز از همان دوهزار نفر هسته مرکزی آخوندها و پاسداران فراتر نرفته است. جماعتی که تعداد تقریبی آنها و بستگان و پیوستگانشان هرگز بیشتر از ۴الی ۷درصد جمعیت کل ایران فراتر نرفته است.
جماعتی بهشدت مسلح و بهشدت بیرحم و قصیالقلب که با توسل به سرکوب و شکنجه و اعدام، یک اکثریت ۹۶درصدی را زیر دیکتاتوری فاشیستی خود به زنجیر کشیده است!
در این سو البته مقاومت مردم ایران در تمامی این ۴۰سال با اعلام اینکه این دو باند سر و ته یک کرباسند و هیچ آبی از این دو باند برای ملت گرم نخواهد شد و نظام با هر دو باندش تماماً فاسد و ضدمردمی است، راه درست مقاومت را به همگان نشان داده است.
مسعود رجوی با جمله معروف خود از همان فردای سی خرداد اعلام کرد که «افعی هرگز کبوتر نمیزاید»! و هیچ تغییری از این نظام و باندهایش به نفع مردم ایران متصور نیست و چاره کار مردم، سرنگونی تام و تمام این نظام با همه باندها و دستجاتش است. چارهای که در قیام اخیر مردم ایران، با شعار معروف «اصلاحطلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» به آن مهر تأیید زدند.
چهل سال انزوای بینالمللی و منطقهای
یکی از فاجعهبارترین پیامدهای حاکمیت ۴۰ساله آخوندها به ایران، انزوای شدید و روزافزون ایران است که اکنون و در سال ۱۳۹۷به اوج خود رسیده است.
اکنون به جز چند گروه مسلح ضدمردمی در عراق و لبنان و فلسطین و افغانستان، آخوندها هیچ دوست دیگری در جهان ندارند. دیکتاتور خونریز سوریه و چند نمونه مانند آن در ونزوئلا و... تنها دوستان این دیکتاتوری در تمامی جهان هستند.
مصباح یزدی: به تعداد پنج انگشتان دوست در دنیا نداریم
چهل سال ماجراجویی سیاسی و نظامی از جیب مردم ایران
یکی دیگر از سیاستهای ویرانگر فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران در تمامی این سالها این بوده که هر تلاش آنها برای کشورگشایی و دسترسی به سلاحهای کشتار جمعی و صدور تروریسم به کشورهای دیگر هم خسارات مادی به مردم ایران زده و هم بهقول خودشان پاسپورت ایرانی به بیاعتبار ترین پاسپورت جهان تبدیل شود.
اولین و مهمترین خسارتها از این دست با آتشی که خمینی در جنگ با عراق برافروخت دامن مردم ایران را گرفت. جنگی که بهگفته مقامات رژیم (رفسنجانی) بیش از یکهزار میلیارد دلار خسارت مادی به ایران وارد کرد و نزدیک به دو میلیون کشته و زخمی و معلول و ناپدید شده روی دست مردم ایران گذاشت و اگر حرکت سیاسی متهورانه مجاهدین برای ختم جنگ و درهمشکستن ماشین جنگی خمینی نبود روشن نیست آن جنگ تا چه وقت دیگر ادامه پیدا میکرد؟
از همین دست خسارتهای ناشی از سیاستهای ضدمردمی میتوان به پروژه نافرجام و ضدبشری اتمی اشاره کرد که با اولین افشاگری مجاهدین در ۳۰خرداد سال ۱۳۷۰و با افشای سایت معلمکلایه جهان را در مقابل حرکات دیوانهوار خمینی قرار داد و نهایتاً باعث شد آن پروژه با فشارهای جهانی متوقف گردد و به دستانداز بیفتد.
چهل سال دیکتاتوری یک اقلیت ۴درصدی بر ۹۶درصد ملت ایران
در هیچیک از دیکتاتوریهای معاصر چنین اقلیت محدود و بیرحمی یک ملت را به بند نکشیده است. پاسدار قالیباف کاندیدای ریاستجمهوری آخوندها در انتخابات سال ۹۶بهروشنی اعلام کرد که باند رقیبش یعنی اصلاحطلبان تنها ۴درصد جامعه ایران را تشکیل میدهند. اگر واقعاً همین عدد را مبنا در نظر بگیریم و تعدا اصولگرایان را نیز که در همان انتخابات از آن باند ۴درصدی شکست خورد، معادل ۳٪ جمعیت کل کشور حساب کنیم نتیجه این میشود که کل حکومتگران این نظام با وابستگان و پیوستگان خود و اراذل و اوباشی که همیشه و بهطور سنتی پیرامون قدرت جمع میشوند بیشتر از ۷درصد نیست! عددی که همه مردم را به صرافت میاندازد این حکومت سرکوبگر را ساقط کنند!
زنان کشاورز اصفهانی در قیام بزرگ مردم ایران
چهل سال زنستیزی و سرکوب جوانان
یکی دیگر از پیامدهای ۴۰سال حکومت آخوندی، به حاشیه رانده شدن زنان و جوانان این مملکت است. امری که پیآمد آن را اینک در جریان قیام بزرگ مردم ایران میتوان مشاهده کرد:
زنان در مقام پیشتازی قیام نقشی تحسینانگیز دارند
و جوانان بهمثابه موتور محرک قیام تا کنون بیش از ۶۰مقر امام جمعههای رژیم را به آتش کشیده و بیشتر از ۲۰حوزه جهل و جنایت آخوندی را طعمه حریق کردهاند.
از همین روست که خامنهای و دیگر سران و سردمداران نظام پیدرپی هشدارمیدهند که از سال ۹۸ چه اندازه وحشت دارند، وحشت از سرنگونی!
حکایت آن که رهبری انقلاب را به سرقت برد: چهل سال دلهره سرنگونی! از این قیام به قیام بعدی، از این فتنه؟! به فتنه؟! بعدی! تا روز سرنگونی!